۱۶ پاسخ

من تو این موقعیت‌ها که قرار میگیرم حالا طرفم همسرم باشه یا شخص دیگه میگم حالا زورم که به طرف مقابل نمی‌رسه زورم به خودم برسه برنامه ریزی میکنم کارامو انجام میدم اگه سر ساعتی که میخام منو نبره خودم می‌رم یا با ماشین یا تاکسی یا کسی بتونه بیاد دنبالم اونم خاست بیاد نخاست نیاد😕هرچی خودتو حرص بدی خودت ضرر کردی اونم به تخمش نیس

شوهر من خونه مامان خودش که میخایم بریم دلش نمیخاد بره
ولی خونه بابای من برعکسه

به نظر من امروز و کنسل کن که بیشترین وقتت رفته بگو فردا اگه دیدی بازی در اورد همون ظهر خودت برو من خودم ماشین شخصی دارم همسرم خیلی وقت ها خونه مامانم تهران من قزوینم میگه تو صبح زود برو منم شب میام بعد فرداس اون خودش کار داره صبح زود میره حالا من هر وقت بتونم برمی‌گردم در کل متکی به هیچ کس نباش من که همسرم اینطوری نیست تازه خودم کارمو انجام میدم برنامه ریزی کن برو بگو خودت بیا

من کلا شوهرم هرجا بخاد بره فس فس میکنه الان یاد گرفتم هرجا بخوام برم بهش میگم من ساعت فلان دم درم اماده نبودی خودم میرم.دیگه الان زود اماده میشه

من شوهرم همیشه خودش پیشنهاد میده بریم خونه بابام
تا بگمم فوری را میفته
ولی برعکس من برم خونه باباش همش کشش میدم خوشم نمیاد😂

شوهر من خودش بیشتر دلش میخواد بریم خونه مامانم اینا

شوهر من برعکس البته بعضی وقتا این مدلی میشه ولی خودش بیشتر راغب بره خونه مامانم

شوهر من اصلا خونه مامانم نمیره من تنها میرم با بچه هام،نمیاد چون کارش زیاده حتی خونه مادرخودشم یساعت بیشتر نمیشینه ،یادم نیست کی شام ناهار رفته خونه مامانم

خیلی وقته خونه مادرشوهرم نمیرم
زمانی ک رابطه داشتم باهاشون برعکس شوهرم واسه رفتن خونه مامانش امروز فردا میکرد

واااای خواهر انگاری حرف دل منو نوشتی یه لحظه فکر کردم خودم نوشتم

مثل شوهر من دوسنداره بیاد خونه مامانم اینا میگه مرخصی ندارم خونه ولی خونه مامان خودش یک هفته مرخصی میگیره میگه بریم (خونه مادرشوهرم شهرستانه)

دقیقاً دقیقاً شوهرمنم همینه سمت من رفتنی انقد لفتش میده خدایااا چقد خندم میگیره مردا شبیه همن

ن من شوهرم برعکس مبگ نمیخای بری یکم خونه مامانت😆

من دیشب با شوهرم دعوام شد الان پاشد دخترمو ورداشت رفت سرظهر
قبلنا مادرم بود خونه مامانم رفتنی همینجوری بود مادرم آسمانی شد خانوادم از هم پاشید خیال عن آقا راحت شد

من وپسرم هم بگیم خودش سریع میبره میدون آرمان ولکنش نیس مغزشو میخوره

کپی شوهر من البته شوهر من ۲ ماه نرفته خونه بابام

سوال های مرتبط

مامان گل پسری مامان گل پسری ۴ سالگی
کمی از اخلاقیات پسرم میخام بگم لطفا شماهم بگین که ببینم راه حلش چیه

پسر من خیلی لجبازه خیلی پر انرژیه همش خرابکاری می‌کنه کل خونرو مدام گند میزنه اصلا اهل بازی کردن نیس فقط خرابکاری و بهم ریختن اصلا هم اینکه کمکم کنه و خودش جمع کنه نیست همش دست میزنه به سینه هام باهاشون بازی می‌کنه دنبالم راه میوفته عین جوجه گاهی وقتا حین ظرف شستن و غذا پختن صندلی می‌زاره ک فقط بیاد دست بزنه یه سینه های من همش لباسمو بالا میده حالا اینا به کنار بیش از اندازه وابسته پدرشه اصلا همه دنیا یه طرف باباش طرف دیگه. همش دنبالشه هم بیرون هم تو خونه از وقتی ک شوهرم میاد اصلا بهش اجازه استراحت نمیذه نه استراحت نه خاب نه غذا خوردن نه حتی دو دقیقه بیاد کنار من بشینه برای همون منو شوهرم خیلی از هم دور شدیم حتی مهموونی هم ک میریم بازم میاد گیر میده به منو باباش مخصوصا باباش ک بیا با من بازی کن یه ادا اصول ها در میاره انقد نق نق و عصبیه که مجبوریم ب حرفش گوش بدیم فوری قهر می‌کنه عصبی میشه
مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۳ سالگی
خیلی خسته ام چیکار کنم از دست این بچه از ی طرف نگران و دلشوره چشمش از ی طرف بیش از حد تصور اذیتم میکنه خیلی لجبازه و شیطنت بسیار هرجا میرم ابروم میره خیلی گریه و زاری و باجیغ های بد با بچه های همسن خودش نمیسازه هروسیله ای ببینه میخواد مهمون میاد خونمون انقدر اذیت میکنه با سرو صدا طرف میگه غلط کردم اومدم از مبلا میکشه بالا اصلانم با اسباب بازیاش بازی نمیکنه قبلا باز با اونام سرگرم میشد مهمونی برم همینجوریه مهمونم بیاد همینه دیشب خونه مامانم اینا مهمون اومد اشتباهی اسمش صدا زد زن دایم داد میزد ک من فلانی نیستم رفته اتاق در بسته میگه من از زندایت خوشم نمیاد ب زور خودش ب خواب یا سر سفره سبزی میبره میندازه تو ترشی با دست غذای پامیشه راه میفته کل خونه رو دستمالی میکنه منم باید فقط حرص بخورم یعنی نگم عمق فاجعه هست عصبی شدم نمیدونم باید چیکار کنم الانم نشستم دارم گریه میکنم ک از این زندگی هیچ شانس نیاوردم
ظهر خونه مامانم اینا خواب بودیم اومد گفت مامان بده برم سر تراس با خاله بشینم اهنگ گوش بدم وقصه ببینم دیدم رفته لخت شده اب بازی میکنه از خواب بیدار شدم رفتم لباسش عوض کردم گفتم اب باز نکنی گفت باشه دیدم رفته گوشیمو از دو طبقه انداخت پایین گوشیم صفحش خورد شده پشتشم ی کم شکسته
مثلا اومدم شهرستان ی کم حال روحیم عوض شه برا عمل چشمش این بلاها سرم میاره مجبور شدم دوتا بزنم ب پشت پاش از عصبانیت
ببخشید طولانی شد ب نظرتون بچم مشکل داره ببرمش روانشناس بخدا افسرده شدم
مامان محمدطاها و حلما مامان محمدطاها و حلما ۴ سالگی
سلام مامانای عزیز یه کمک میخوام ازتون
من ازوقتی ازدواج کردم نزدیک به ۶ سال هست که طبقه پایین مادرشوهرم میشینم اوایل همسرم بهش اجاره ماهیانه میداد الان یکساله نمیده مادرشوهرم ازراه پله اش به حیاط ما راه داره ک وقت و بی وقت میاد پایین ک من نمیتونم استراحت کنم خیلی وقتا شده بین منو همسرم اختلاف ایجاد کرده منو همسرم همیشه دعوا داشتیم مادرم یکم ازم دوره منم با دوتا بچه خیلی خسته میشم پسرمم خیلی شیطونه واقعا شبها انرژی ندارم ک بتونم حتی شام بخورم اینجا هیچ کمکی ندارم حتی مادشوهرم نمیاد یه ساعت دختر ۵ ماهمو نگه داره ک من به کارام برسم امروز به همسرم گفتم بیا ازاینجا پاشیم بریم نزدیک مادرم خونه بگیریم اونجا مادرم پسرمو بیرون میبره میاره یا حتی بابام با ماشین میبره بیرون خیلی خوبه برای پسرم اونجا
ولی همسرم میگه پول پیش من میدم ولی تو باید بری سرکار اجاره خونه رو تو بدی
اینم بگم ک احترامات منو مادرشوهرم برداشته شده منم به شدت عصبی شدم دیگه
به نظرتون چیکار کنم؟