۱۱ پاسخ

ناراحتی نداره تو باید شرایط رو بپذیری مادر باید زحمت بکشه بهشت زیر پای مادر هست حرص خوردن و گریه معنی نداره خوددار باش عزیزم

حالا دخترای من بر عکس بخدا من دعا میکنم یکی چند دقیقه بگیرتشون بابا یکمم خوشحال باش بسپر بهشون کارتو بکن عشقو حالتو بکن
بخدا بچه های من بغل مامانمم نمیمونن

دقیقا درکت میکنم

بابا بچس ،چه انتظاری داری ازش،بچه ی منم همینه بغل خیلیا میره بغل هرکی که ببره بچرخونتش رو ترجیح میده،حتی بغل کسایی که من شاید خوشم نیاد ازشون میره،اونا که حالیشون نیس هنوز،قطعا بزرگتر که بشه متوجه میشه،هیچ بچه ای عمه رو به مادر ترجیح نمی ده

بچش بابا چ می فهمه جالا عمشم دوس داشت باشه
متلا مها بغل کسی بره اول نمی یاد ولی بد دو سه دقیقه گریه می کنه پیاد پیش خودم

ول کن بابا بزرگ بشه دیگ محلِ عمه نمیده غصه نخور😁😁

واای این شرایط رو من با مامانم دارم اینقدر حرص میخورم و ناراحت میشم از دست هانا ک نگم 😂😂

بچه ها نمیفهمن من دستمو دراز میکنم سمت پسرم عینه ماست نگاهم میکنه 😁😅

بره بغل عمه مگه چی میشه
بره بغل خالش بازم گریه میکنی؟؟؟

عزیزم بچس هیچ درکی نداره وگرنه هیچ بچه ای مامانشو به عمه ترجیح نمیده الکی خودتو اذیت نکن

بچس گلم تو چرا جدی میگیری فقط میخواسته به نفر بغلش بگیره سرپا که عمش رسیده اونم بخاطر همین از اون لخظه عمشو دوست داشته😁

سوال های مرتبط

مامان بردیا مامان بردیا ۸ ماهگی
مامانا بیاین بگین وقتی فهمیدین حامله اید چه حسی داشتین ؟؟
شوهرتون چه حسی داشت ؟
چطور ب خانواده ها گفتین ؟؟
من ۷ ماه اقدام کردم ناامید شدم دیگ باید دوم عید پریود میشدم ک نشدم تا ۱۳ فروردین میگفتم نه بابا این همه اقدام کردم نشد شاید هورمون بهم خورده شبش رفتیم با همسرم بیرون گفتم حالا دوتا بیبی چک بخرم دیگ ساعت ۱۱ شب بود رفتم دستشویی گفتم ی تستی بزنم
واااااایییی تست زدم دیدم مثبت قلبم ریخت کلی گریه کردم تو دستشویی شوهر دیده بود دیر اومدم نگران شد اومد دستشویی دید گریه میکنم بغلم کرد به ده دقیقه تو دستشویی گریه میکردیم 🤣🤣🤣🤣
تا صب خوابمون نبرد شک داشتم ساعت ۷ رفتم آزمایشگاه فوری آزمایش اورژانسی گرفتم ی ساعت بعد جواب مثبت اومد😍😍 از ازمایشگاه رفتم سیسمونی فروشی دوتا جوراب کوچیک گرفتم رفتم مشهد سمت خانواده ها
اول رفتم خونه مامانم گفتم مامان واست ی کادو گرفتم جعبه ک باز کرد جوراب دید از خوشحالی از حال رفت دیگ چند دقیقه طول کشید تا حالش خوب شد این‌قدر گریه کرد شکم بوس کرد 😍😍
بعدش رفتم خونه مادر شوهرم گفتم مامان کادو تولدت ۲۰ روز زودتر گرفتم وقتی جوراب دید با خواهر شوهرم همو بغل کردن گریه کردن بجایی ک منو بغل کنن🤣🤣عکس العمل قشنگی بود 😍😍
مامان ایلیا مامان ایلیا ۱۰ ماهگی
وااااااای امان از بچه و دردستر هاش😵‍💫 دیشب ایلیا خواب بود دیگه بیدارش نکردم تو خواب مای بیبیش رو عوض کردم چون گرم بود شلوار پاش نکردم صبح ساعت 5 شیرش دادم خواب و بیدار بودم بعد دیدم ایلیا بیدار شد فکر کردم باز میخوابه منم که خوابم میومد خوابیده بودم اونم داشت با خودش حرف میزد بعد اومده بود روی من دست به سینه هام میزد چون لباسم بالا بود بعد یهو بیدار شدم دیدم رومه اومدم درازش کنم بخوابه که دیدم وااااااااای چسب مای بیبی‌ش کنده شده بود کل جاشو لباساشو گوهی کرده بود😂😭 سریع گفتم وای ایلیا مامان چیکار کردی خدا مرگم باز گفتم وای مهدی چیکار کنم شوهرم بلند شد دیدم اونم حساس روی این چیزا گفت وای مگه نگفتم شلوار پاش کن گفتم چند بار اینجوری بدون شلوار خوابیده اینجوری نشده دیگه بلند شدم ایلیا رو بردم شستم تمیز لباساشو عوض کردم جاشو شستم لباساشو شستم حتی جای خودمون هم یا ذره کثیف شده بود شستم سینه منم گوهی کرده بود😮‍💨😂 دیگه منم رفتم حموم لباسامم شستم خودمم دوش گرفتم الان خدمت شمام😐😭😮‍💨😂 اینم از صبح من😵‍💫