۵ پاسخ

تا میتونی آب قلم بخور و چیزای مقوی حالت زود خوب میشه

من تا سه ماه ونیم دستمو میگرفتن تا پاشم چه برسه همون روز بعد زایمان که تا برسم دستشویی ۳ بار میخواستم بیهوش شم بدن با بدن فرق داره براهمین بعضیا میگن‌سخته بعضیا میگن آسونه

بسلامتی ان شا الله 🌿🥰
یواش یواش خودت رو بدست میاری عجله نکن عزیزم

چرا سزارینی بودی؟

سز اولی یا دوم

سوال های مرتبط

مامان فندقم🤰🏻💙 مامان فندقم🤰🏻💙 ۲ ماهگی
پارت چهار:
بعدش اومدن تخت رو اوردن بالا و گفتن مایعات بخور خوردم بعدش دو تا پرستار اومد و بلندم کردم موقع ای بلند شدم درد داشتم یه خوردی و یه شیاف زدم خوب شدم دیگه بعدش دیگه یه درد خفیف داشتم ک اصلا نیازی به مسکن نبود چند بار میومدن گفتن شیاف بزاریم درد داری گفتم نه شب هم شوهرم اومد و دستمو گرفت و راه رفتم بعدش دیگه تنهایی میرفتم یه خانمی بود با من سزارین شد اما دکترش یکی دیگه بود دو لا راه میرفت و نمیتونست تکون بخوره با کمک همراه هم باز نمیتونست راه بره من سالنو کلن میگشتم تنهایی جوری ک پرستارا میگفتن اینقدر ک تو راه رفتی ما خسته شدیم فردا ساعت یازده هم مرخص شدیم من بعد از مسکنایی ک تا پنج زدن بعدش باید راه میرفتم دیگه مسکن نگرفتم فقط همون یه دونه شیاف بود دکتر یکی دو بسته شیاف نوشت ک برا درد بزنم حالا مونده هیچ دردی بعدش نداشتم فردا هم با پای خودم رفتم تو ماشین و اومدیم خونه واقعا این عمل فوقالعاده رو مدیون دکتر شهریورم بسکه دستش سبک کاربلد و مهربون بود معرکس خدای هرچی دکتر زنانه
اینم از تجربه سزاربن من با دکتر سروگل شهربور بیمارستان پیوند انشالله که به دردتون بخوره
مامان محمد مسیحا 💙 مامان محمد مسیحا 💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان تریتا پارت ۶...

وقتی ملاقاتی هام رفتن کمک پرستار اومد کمکم کرد که بلند شم اولین بلند شدن سخت بود یکم و قسمت سخت ماجرا به نظرم همین بود ولی بازم نه به اون سختی که نشه تحمل کرد یا انجام داد منو برد سمت دستشویی کارامو انجام داد پد بهداشتی بهم داد از این شورت های توری پام کرد کمکم کرد بلند شدم رفتم سمت تخت به مامانم گفتن تا برام شکم بند بعد زایمان سزارین بگیرن تا برام ببندن مامانم رفت گرفت آورد اونو بستم یکم هم اون دردم رو کمتر کرد بهم گفتن موقعی که میخام بلند شم ببندم اونو و واقعا وقتی میخاستم بلند شم راه برم اونو میبستم دردم کم که بود کمتر میشد یادم رفت بگم سوند هم دراوردنی اذیت نشدم خیلی فقط یکم سوزش بود...اولین بار فقط بلند شدنی اذیت شدم بعد دیگه خودم به کمک مامانم هر دو ساعت از تخت میومدم پایین راه میرفتم تا خون لخته نشه و هرچی بیشتر راه میرفتم سرپا تر میشدم...توی بیمارستان من کلا چهارتا شیاف استفاده کردم که همون کفایت میکرد پمپ درد هم که بود مسکن هم فقط همون اول بهم داده بودن دیگه ندادن...پسرم که ظهر دستشویی کرده بود منم وقتی ملاقاتی هام رفتن یه لیوان چایی آوردن برام با به شربت شیرین که توش گلابی بود دوتا هم خرما دادن که اول خرما رو خوردم اولین چیزی که خوردم بعد چایی رو مامانم با عسلی که داده بودن شیرین کرد داد بعد یکی دو ساعت هم همون شربتی که خودشون دادن رو خوردم مامانم به بابام سپرده بود که برام آب هندوانه بگیره که توش خاکشیر باشه با کمپوت گلابی اوناهم تاثیر داشتن برای اینکه برم دستشویی غروب رفتم دستشویی که بهم گفته بودن دستشویی برم میتونم شام بخورم...
مامان دیار و درسین مامان دیار و درسین ۲ ماهگی
تجربه سزارین ۵
بعد از اینکه شروع کردم به خوردن ماما اومد و‌گفت که پاشو باید راه بری
وای چقدر من ازین مرحله میترسیدم چون از همه شنیدم سختترین قسمت سزارین همینه من پمپ درد گرفته بودم و قبل شروع کردن به راه رفتن چندبار دکمشو زدم بعد واس راه رفتن ازم جدا کردن پمپ و سرم رو ،خلاصه تختمو کامل دادن بالا حالت نشسته و آروم آروم پاهامو‌دادم پایین و با هزار سلام و صلوات اومدم پایین و راه رفتم خداروشکر در اون حد که فک میکردم وحشتناک نبود البته از قبلش هم برام هم شیاف گذاشته بودن و‌من چون اون‌موقع بی حس بودم خیلی متوجه نشدم خلاصه چندباری برام سرم و دارو تزریق میکردن و‌پمپ درد و هم وصل کردم اون شب چندباری پا شدم و راه رفتم و‌تمالت رفتم که اوکی بود چون میگفتن راه رفتن خوبه،تخت بیمارستانی خیلی کمک خوبیه من فک میکردم خب عالی دیگه همیطور راحت پا میشم و دراز میکشم ولی متاسفانه تو خونه و رو تخت معمولی اینجور نبود روز بعدش پاشدن برام سختترین کار شد حتما باید کسی دستمو میگرفت و تمام زورمو‌مینداختم رو دستم که شکمم چیزی حس نکنه شیاف استفاده میکردم تا حدودی کمک میکرد ولی درد و کامل از بین نمیبرد خداروشکر سردرد و گردن درد نداشتم ولی سوزش جای بخیه درد و‌گرفتگی عضلات شکم رو هنوزم بعد ۱۳ روز دارم هرروز جای زخممو‌میشستم با شامپو بچه و بعد سرم شستشو‌میزدم و با سشوار خشک میکردم و خداروشکر مشکلی پیش نیومد،امیدوارم زوزای آینده جسمم اوکی تر بشه که بتونم راحتتر به بچه ها رسیدگی کنم …
با ارزوی سلامتی برای همه مامانا بخصوص سزارینی ها چون مادری با زخم عمیق و بخیه خیلی سخته…
مامان والا مامان والا ۱ ماهگی
تجربه روز‌ اول سزارین:
رفتم برای اسپاینال،
دوبار انجام دادن با اینکه خوب تزریق شد اما بی حس نمیشدم،
در نتیجه بیهوش شدم.
پمپ درد گفته بودم برام بزارن.(تاکید کنید فراموششون نشه)
من به چند نفر گفتم تو اتاق عمل.
ساعت ۹ بیهوش شدم ۱۱ بهوش اومدم عملم تموم شده
درد نداشتم فقط چون بی حسی تازه داشت عمل میکرد پاهام بیحس و سنگین بود.
پزشک‌بیهوشی‌هم دو بار‌اومد بالاسرم‌گفت مارو ضایع کردی بیحس نشدیا😆
۱۱:۳۰دقیقه علائم حیاتیم اوکی شد رفتم بخش.
حس درد‌پریودی داشتم اما کاملا قابل تحمل(اصلا اون فاجعه ای که خیلیا میگفتن نبود)
۸ساعت از عمل گذشته بود گفتن مایعات بخور من نسکافه رژیمی خوردم ۳لیوان.
اب ولرم خوردم.سوپ هم برای شام‌دادن خوردم.
۱۲ساعت بعد شربت ملین دادن با اب کمپوت گلابی گفتن بخور ۲۰ دقیقه پاهات اویزون باشه از تخت بعد بلند شو راه برو
فقط در حد بلند شد کمی سخت بود اما راه رفتنش بازم درد مثل پریودی کمی شدید داشت(کاملا قابل تحمل چون قبلش برام شیاف گذاشتن)
ده دقیقه راه رفتم سرویس رفتم ادرار انجام دادم اما شکمم کار نکرد.
اومدم خوابیدم پسرمو شیر دادم ب سختی چون بلد نبود سینه رو‌بگیره منم بلد نبودم🥲
خلاصه
با هر زحمتی بود شیر خورد یه مقدار و خوابید.
منم باز پاشدم ده دقیقه راه رفتم(راه رفتن خوبه)
هنوزم درد شدیدی ندارم کاملا قابل تحمله.
الانم دراز کشیدم دوست دارم خوابم ببره اما چون نسکافه خوردم خوابم نمیبره.اما پسرم خوابه حسابی.
یکم پیشم پرستار قند منو پسرمو چک‌کرد هردومون خوب بودیم.
فردام تجربه روز دوممو میگم😘