پارت چهار:
بعدش اومدن تخت رو اوردن بالا و گفتن مایعات بخور خوردم بعدش دو تا پرستار اومد و بلندم کردم موقع ای بلند شدم درد داشتم یه خوردی و یه شیاف زدم خوب شدم دیگه بعدش دیگه یه درد خفیف داشتم ک اصلا نیازی به مسکن نبود چند بار میومدن گفتن شیاف بزاریم درد داری گفتم نه شب هم شوهرم اومد و دستمو گرفت و راه رفتم بعدش دیگه تنهایی میرفتم یه خانمی بود با من سزارین شد اما دکترش یکی دیگه بود دو لا راه میرفت و نمیتونست تکون بخوره با کمک همراه هم باز نمیتونست راه بره من سالنو کلن میگشتم تنهایی جوری ک پرستارا میگفتن اینقدر ک تو راه رفتی ما خسته شدیم فردا ساعت یازده هم مرخص شدیم من بعد از مسکنایی ک تا پنج زدن بعدش باید راه میرفتم دیگه مسکن نگرفتم فقط همون یه دونه شیاف بود دکتر یکی دو بسته شیاف نوشت ک برا درد بزنم حالا مونده هیچ دردی بعدش نداشتم فردا هم با پای خودم رفتم تو ماشین و اومدیم خونه واقعا این عمل فوقالعاده رو مدیون دکتر شهریورم بسکه دستش سبک کاربلد و مهربون بود معرکس خدای هرچی دکتر زنانه
اینم از تجربه سزاربن من با دکتر سروگل شهربور بیمارستان پیوند انشالله که به دردتون بخوره

۱۵ پاسخ

ممنونم‌عزیزم خییلی خوب و کامل نوشتی ان شاالله تنتون سلامت باشه سایه خودتو وشوهرت بالای سر بچتون باشه🤗😘😘

قدمش مبارک باشه عزیزم🩵🌱
بیمارستان پیوند واسه شناسنامه بچه صادره از صدرا زده ؟

عزیزم بخیه هم برات خوب زده؟
دوستم بیمارستان کوثر بوده میگه مثل گونی دوختن

برا بی حسی هم نباید ۱۲ ب بعد چیزی بخوریم؟
اخه دخترخالم بهش گفت صبح بیا برا سزارین موقعی ک رفت ۱۲ ظهر عمل شد
یعتی تا اونموقع گشنه بمونیم 🥲
چرا من دلم میخاد هنوز پارت هات ادامه داشته باشه؟؟؟
خداکنم منم سرموقع زایمان کنم و بیام از تجربه خوبم بزارممم😭

منم بیمارستان پیوند سز شدم هیچی نفهمیدم همه چی عالی بود

عزیزم قدمت پسرتون مبارک
میشه بپرسم وزنش چند بود ؟؟؟؟

دقیقا مثل من بودین تنها تفاوت ما من موقع بلند شدن هیییییچ دردی نداشتم اما سوند رو که کشیدن حس کردم جونم رفت .دست دکترمون سبک بوده .قدمش پراز خیرو برکت

سلام عزیزم تجربه تو خوندم عالی بود کلی روحیه گرفتم منم میخام برم پیش دکتر شهریور سزارین کنم انشالله ک برا منم همین باشه ک تعریف کردی

بسلامتی ومبارکی 🤲🌷
شکم اول بودین ک سزارین شدین،؟ اختیاری یا اجباری؟؟
ببخشید میپرسم چقد هزینه تون شد؟؟

با متنایی که نوشته بودین من اشک ریختم.ی اشک خوشحالی.انشالله همیشه در کنار نی نیتون و همسرتون به شادی زندگی کنید.برای منم دعا کنیدبسلامتی بارداریم بگذره و زایمان کنم.من اندومتریوز دارم امیدوارم منم دکتر شهریور قبول کنه:(.

برای تو خیلی خوب بوده والا اینجور ک تعریف کردی برای من وحشتناک بود

ماساژ شکمی نداشتی ؟

خداروشکر که همه چیز خوب بوده عزیزم❤️🥹 مرسی که نوشتی برامون، چون منم انتخابم دکتر شهریوره و خیلی آدم استرسی هستم و یه کم ترس داشتم

عزیزم‌چندساعت بعدش تونستی مایعات بخوری وراه بری؟شب قبلش شام خوردی ؟

قدمش پر خیر و برکت باشه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان کایان 🩵🚙 مامان کایان 🩵🚙 ۶ ماهگی
تجربه سزارین پارت پنجم)
بعدش ناهار آوردن مامانم داد خوردم بعدش هی می‌رفت بچه رو میپرسید بعد ۵ساعت اومدن شن رو ورداشتن سوند رو در آوردن گفتن نیم ساعت بعد کمکیمون میاد راه برید من خوشحال شدم چون میرفتم بچمو ببینم اومد لباس بخش پوشوند کمکی بعدش بلندم کرد یکم دردم اومد زیاد نه پا شدم کم کم راه رفتم که رسیدم به آن ای سیو بچمو دیدم خدا انگار شوهرم خوابیده بود😂🥹 بعدش وضعیتشو پرسیدم گفتن خیلی خوبه و خوشحال شدم برگشتم شرت پوشیدم نوار گذاشتم و دارز کشیدم اومدن شیاف گذاشتن شربت دادن شکمم کار کنه و شب شد شام خوردم چای خوردم پاشدم راه رفتم اصلا دردی نداشتم زیاد و همه خوابیدن من فکرم پیش پسرم بود تا صبح خوابم نبرد صبح صبحانه اوردن خوردم رفتم بچمو دیدم کلا فرداش اصلا درد نداشتم انگار نزاییدم🤣 گفتن دکتر بیاد مرخص کنن شاید خوبه بعدش برگشتم دیدم فرنی آورده بیمارستان بعدش اومدن آموزش شیردهی کارت واکسن بچه رو دادن دکتر بچه اومد گفت اگه سینه بگیره مرخصه رفتم شیر دادم گرفت سینه رو گفتن ۱۲مرخص میشه برگشتم دراز کشیدم شوهر و مادر شوهرم اومدن ناهار آوردن خوردم بعدش رفتم بچه رو پرسیدم که گفتن پیامک میاد باباش بره حسابداری نامه بیاره ببرینش منتظر پیامک شدیم که دکترم اومد فداش بشم حالمو پرسید دارو نوشت بچه رو پرسید گفتم رفت دستگاه خیلی ناراحت شد تا گفتم مرخص میشه الان خوشحال شد بعدش رفت پیامک اومد مرخص شد نینی لباساشو بردم پرستار پوشوند منتظر پیامک من شدیم حالا😂 اونم اومد منم مرخص شدم همه چی رو جمع کردیم پاشدم لباس پوشیدیم دیگه رفتیم اینم از تجربه زایمان منم قشنگا امیدوارم زایمان راحتی داشته باشید همتون😘♥️
مامان هیرمان🩵 مامان هیرمان🩵 روزهای ابتدایی تولد
✔️تجربه زایمان سزارین✔️
✔️پارت دوم✔️

بردنش روی تخت کنارم تمیز کردن و اوردن کنار صورتم یه عروسک سفید برفی بود نمیدونم چی زدن تو سرمم ولی اینجا ها داشتم خواب میرفتم خلاصه بیدارشدم دیدم عملم تموم شده بخیه هامم زده بود دکترم و خدافظی کرد رفت. منو بردن تو ریکاوری حدود ۳۰ دقیقه اونجا بودم و بعدش منتقل کردنم به بخش. ماساژ رحمی هم همونجا تو اتاق عمل انجام دادن اصلا توی ریکاوری و بخش انجام ندادن. توی بخش که اومدم تا ۳ ساعت بعدش بی حس بودم بعد کم کم بی حسی رفت و کم کم دردا میومد سراغم اومدن مسکن زدن پمپ درد هم نگرفتم حقیقتا فراموش کردم. دردش زیاد بود خودم از خونه شیاف برده بودم همسرم گذاشت برام ۲ تا. من ۱۲ ظهر از اتاق عمل اومدم بیرون تا اخر شب ساعت ۱۲شب اومدن گفتن باید بلند شی راه بری سوند هم بکشیم کشیدن سوند هم مثل وصل کردنش در حد یه سوزش ریز بود و با کمک پرستار بلند شدم برعکس یسریا که میگفتن اولین راه رفتن سخت بود برای من اصلا سخت نبود یکم درد داشت ولی قابل تحمل بود اصلا اون چیزی که میگفتن نبود چند قدم راه رفتم و اومدم روی تخت اذیتی من بیشتر از این پهلو به اون پهلو شدن بود. بعد راه رفتن شکر خدا دردام کم شد تاساعت های ۳ شب درد داشتم بعدش دیگه خیلی کم شد دردم و صبح اصلا درد زیادی نداشتم قابل تحمل بود اینم بگم من خودم شیاف برده بودم و هر ۵ ساعت دوتا برام میذاشت همسرم و مادرم. صبحونه و شام هم ندادن بهم گفتن فقط چای نبات و مایعات بخور یکم گرسنگی بد بود برای منِ شکمو.
مامان نیلـــ🌙ــماه🐣 مامان نیلـــ🌙ــماه🐣 ۳ ماهگی
پارت ۶ سزارین تو بیمارستان آرمان :
ساعت ۳تا ۵تایم ملاقات بود همسرم اومد
اتاقی ک ما انتخاب کرده بودیم اتاق معمولی بیمارستان بود ک دو تخته بود و ی دستشویی فرنگی مشترک داشت
اما مریض تخت بغلی بخاطر حرکات جنین ۲شب بستری بود و شانسا من ک رفتم داخل بخش مرخص شد رفت اتاق موند برا منو دخترم و مامانم ک تقریبا اتاق خصوصی شد ۲ساعتی همسرم اونجا بود و بعد رفت ساعت ۵سوند منو جدا کردن زیاد سخت نبود فقط لحظه درومدنش انگار سینمو از دهن بچه بزور کشیدم بیرون بعدش پرستار اومد برام شورتکس پوشید و پوشاک گذاشت و کمک کرد کم کم راه برم دروغ نگم اولش ک اومدم پایین از تخت خیلی درد داشتم اصلا جای بخیه اینا رو ک حس نمیکنم هنوزم درد ماساژ رحم یا همون جای بچه درد میکرد یکم راه رفتم بهتر شدم و رفتم دسشویی بعدش دیگ هی اومدن حالمو پرسیدن پرستارا و مدام میومدم مسکن و شیاف میزدن خودمم تا صب هر یکی دو ساعت پاشدم راه رفتم و دسشویی رفتم و نینی شیر دادم هر بار ک راه میرفتم بهتر میشدم ی بار ساعت ۳برام سوپ آوردن ی بار ساعت ۶ساعت ۷ام جوجه بدون برنج و فاصله ی اینا چای و نسکافه اینا
مامان پسریم مامان پسریم ۶ ماهگی
تجربه سزارین #پارت اخر
نی نی داشت گریه میکرد همه گفتن گشنشه منم تازه در اومده بودم پامو نمیتونستم تکون بدم که بچرو گذاشتن بغلم سینمو دادن به بچه با سختی اونقدر گشنش بود ول نمی‌کرد، از یطرف بی حسی داشت کم میشد درد داشتم یخورده که پرستار اومد بازم ماساژ رحمی داد این دفعه یکم دردش بیشتر بود ولی قابل تحمل بود، 8 ساعت گذشت من اصلا سر درد نگرفتم هی میگفتن حرف نزن سر درد میگیری که پرستار گفت دیگه تا الان سردرد نگرفتی بعدشم نمیگیری و نگرفتم گفتن یچیزی بخور باید راه بری خرما کمپوت بهم دادن بهیار اومد بلندم کنه خیلی هولم کرد بلند شدن وحشتناک بود جیغ کشیدم گفتن بخیت میپره هر قدم که برمی‌داشتم از شدت درد از چشام اشک می‌ریخت سخت‌ترین قسمتش که خیلیم سخت بود همین راه رفتنه بود من کلا یروز هربار که راه میرفتم چشمام از درد سیاهی میرفت پمپ درد اصلا تاثیری رو من نداشت فرداش میرفتم دستشویی از درد غش کردم آوردن مسکن بهم زدن بعدش خیلی بهتر شدم دیگه راه رفتن راحت‌تر از قبل شد ولی هنوزم یکم سخته راه رفتن
مامان نون خامه‌ای مامان نون خامه‌ای ۴ ماهگی
زایمان پارت پنج
با دستش دو بار حالت فشار دادن به شکمم داد و مردم و زنده شدم
داد زدن نکن گفت همین‌بود دیگه تموم شد دوبار بالا بهت تو بی‌حسی ماساژ دادیم و این آخری بود
بعد رفتنش پرستار اومد امپولام و زد و شیاف برام گذاشتن با هر جا به جا کردنم همش می‌مردم و زنده میشدم ولی بعد شیاف قابل تحمل بود دردم
گفت تا ۱۰ ساعت هیچی نخور میام بهت سر میزنم
تشنه ام بود و یواش یواش در حد دو قطره آب میدادن بهم تا ۱۰ ساعت سر بیاد
سر ۱۰ ساعت که شد اومدن سوند و درآوردن و اصلا درد نداشت گفت چایی بخور میام دو ساعت دیگه راه ببریمت 🥲
یه لیوان نسکافه خوردم و بعدش یه لیوان چایی حالت تهوع شدید داشتم چون یه دفعه حجم زیاد خورده بودم کم کم بخورید و مایعات
اومدن کمکم کنن تا بلند بشم قشنگگگگگگگگ مردم و زنده‌ شدممممممم در حد یه دقیقه پنج قدم رفتم و اومدم فشارم افتاد و از حالت تهوع داشتم می‌مردم
کمک کردن بخوابم و شیاف زدن و گفتن بخواب یکم خوابم گرفت و بعد بيدار شدم به بچه شیر دادم
تا صبح دو بار دیگه بيدار شدم و راه رفتم با کمک پمپ درد نفس می‌کشیدم پمپم دیگه آخراش بود انقدر زده بودم
صبح خیلی راحت دستشویی رفتم و دخترمم پیپی کرد دکترم اومد سر زد و دکتر کودکان هم اومد سر زد و مرخص شدیم

نترسید اصلا استرس آدمو پیر می‌کنه خودم بیشتر از درد زایمان ترس زایمان و کشیدم
الانم درد دارم ولی با شیاف کنترل می‌شه خداروشکر
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
روزای بعدش درد داشتم و مامانم می‌گفت ببین درد اصلی چی بود که پمپ درد نزاشت بفهمی . خلاصه من اصلا دکمه پمپ دردم و تند تند نزدن تا فردا نزدیکای صبح برام موندش و عالی شد

شب ساعت ۸ اینا بود که گفتن مایعات شروع کن گفتم نسکافه بخورم گفتن نه با آبمیوه و چای کمرنگ شروع کن که همین کارو کردم و بعدش یدونه نسکافه خوردم بعد شام آوردن و گفتن شامتو بخور بعدش راه برو
شامو خوردم و آروم با کمک و همسرم و مامانم پاشدم تا راه برم انصافا هم درد داشت هم که میخواستم راه برم سرم گیج میرفت . دو بار نتونستم و نشستم دفعه سوم به خودم انرژی دادم و پاشدم دردش یکم بد بود ولی همین که پنج دقیقه دردناک راه رفتم دردش قابل تحمل تر شد برام و یه بیست دقیقه ای راه رفتم . راستی سوند رو هم قبل شامم اومدن در آوردن و یکم سوزش داشت فقط. یچیز هم بگم من خودم نمی‌دونستم از عمل که میای شلوار پات نمیکنن و زیر انداز میندازن زیرت و هی میان عوضش میکنن
ولی قبل شام که سوند در میارن پد میزارن با شورت یکبار مصرف و شلوار. تنت میکنن
مامان فاطمه و علی مامان فاطمه و علی ۱ ماهگی
پارت ۴
بعدشم که صدای پسرمو شنیدم خوشحال شدم آوردن بوسش کردم بردنش و عمل بعد اون تقریبا نیم ساعت دیگه هم طول کشید
بردنم ریکاوری و بعدش بردن بخش که من اتاق خصوصی گرفته بودم خیلی خوب و راحت و تر و تمیز بود اول ۱۰ تومن گرفتن برای اتاق اما موقع ترخیص ۴ تومن رو دوباره پس دادن
تو اتاق ی سرمی با آمپول فشار برام زدن چون من درد داشتم گفتم سرم رو بیشتر کنم شاید مسکن هم داشته باشه بهتر بشم ولی اشتباه کردم انقباض ها زیاد شد و من انگار میخوام زایمان طبیعی کنم انقباض های خیلی شدید هر یک دقیقه میگرفت منو که جیغ میکشیدم رحمم سفت شده بود که پرستار اومد فشار داد تخلیه بشه اونجا خیلی وحشتناک درد داشت
بعد تموم شدن سرم دوباره خوب شدم و با شیاف درد ها کنترل شد چون آستانه تحمل دردم زیاده من فقط روز اول شیاف استفاده کردم دیگه بعدش خوب بودم استفاده نکردم
۱۲ ساعت بعد عمل از مایعات شروع کردم به خوردن
ساعت ۱۲ و ۴۵ عمل شدم ساعت ۱۰ شب بلند شدم راه رفتم و سرویس رفتم اینا دیگه بعدش خودم تنهایی میتونستم برم سرویس و لباس بچه اینا رو عوض میکردم پوشک عوض میکردم چون پرستار هم خوب از آب در نیومد و چیزی بلد نبود زیاد
فرداش ساعت ۲ مرخص شدم و اومدم خونه الانم با کمک همسرم به بچه میرسم
مامان آراز💙 مامان آراز💙 ۲ ماهگی
پارت دوم سزارین اختیاری
اول کم کم تخت رو دادن بالا نیمه نشسته شدم بعدش گفتن بیا با کمک راه برو منم ساعت 9 صب یه چند لقمه خوردم قرار بود ساعت 3 بعد ظهر عمل بشم که دکترم دیر کرد 6 عمل شدم و کلا ضعف داشت منو از پا درمیاورد خیلی ضعف داشتم کلا درد یکطرف ماجراست این ضعف بود که نمیزاشت راه برم ساعت 10 شب بود میخواستم راه برم با گریه و زاری بزور از تخت اومدم پایین البته به کمک پرستار گفتم دارم میوفتم و چشام سیاهی میرفتم و نفسم بند اومد کلا بازم برگشتم تخت و دراز کشیدم بعد که پرستار رفت یواشکی مامانم قاشق قاشق از آی کمپوت ریخت دهنم حالم که جا اومد به کمک مامانم تونستم راه برم و رفتم دستشویی و لباسمو عوض کردم با زحمت بود ولی دردش قابل تحمل بود باز نم نم برگشتم سرجام و دراز کشیدم و تا صب همش راه می‌رفتم که هرچقدر بتونید راه برید بهتره کلا تند تند تا صب راه رفتم و صب ساعت 11 همسرم اومد ملاقاتم سرپا شده بودم نی نی رو بغل کردم لباس ست گرفته بودم پوشیدم و عکس گرفتیم کلی ، اینم بگم که من بیمارستان خصوصی بودم و رسیدگیشون خیلی خوب بود نی نی رو کمک کردن شیر دادم لباس زیرمو بعد عمل پوشونده بودن و شیاف هامو میومدن سر وقت میزاشتن برام و چندباری جای نی نی رو عوض کردن و یبارم شستنش
وقتی مرخص شدم راهم دور بود تا بیام برسم خونه از درد جر خوردم تو جاده مرخص شدنی بگید براتون شیاف بزارن من یادم رفته بود کلا با شیاف اصن دردی نداری
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۷ ماهگی
پارت ۶‌
زایمان سزارین :
بردنم تو بخش و از اونجایی ک من ب دکتر از قبل گفته بودم چه قد از درد بعد بی حسی میترسم تو بخش فهمیدم بهم پمپ درد داده .
بقیه اومدن پیشم و من سر بودم . بعد از این ک سری پاهام رفت یه درد مثه پریودی خیلی کم داشتم با پمپ درد .پرستار اومد گفت میخام برات شکم بند ببندم شرت تنت کنم و پد بزارم باید شکمتو بلند کنی . این حرکتم زدم و درد انچنانی نداشت . بعدش دیگ استراحت کردم تا غروب ک گفتن پاشو راه برو 😐🤨
کم کم با پرستار بلند شدم و وایسادم . اولش درد دارید دو سع قدم ک راه برید متوجه میشید ک بهتر میشید . تند تند راه برید ک زودتر خوب شید .
من پمپ دردمم ک تموم شد هر ۶ ساعت پرستار میومد و برام شیاف میزاشت ک مثه پریودی خیلی کم درد داشتم . راستی ماساژ شکمی و برام تو بی حسی انجام دادن ک من نفهمیدم
روز بعدم خیلی راحت راه رفتم و حموم رفتم .
اینم از تجربه فوق العاده من از سزارین ک برگردم عقب باز انتخاب میکنم تو همین بیمارستان و این دکتر .
امیدوارم همتون بع سلامتی و خیلی عالی و پر از حس خوب زایمان کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مامان ماهلین و مهوا🩷 مامان ماهلین و مهوا🩷 ۱ ماهگی
پارت ۴
خلاصه هر مرحله که رد میشد میگفتم این دیگ درد داره اما شکر خدا هیچی درد نداشت
تا اینکه از اتاق ریکاوری بردنم بخش از اتاق دراومدم پشت سرم هم مهوا می اومد اومدم دیدم شوهرم و ماهلین مامانم منتظرن انقد لحظه خوبی بود کیف کردم رفتیم بخش که اتاق های دو تخته بود پرستار اومد چندتا دارو زد یه سرم وصل کرد گفت این ممکنه یکم درد ایجاد کنه میزنم که رحم برگرده سر جاش
که دردش مثل درد پریودی یا درد شکم درد وقتی اسهال داری هست
ک اونم چند ثانیه می‌گرفت و ول میکرد یک ساعت همین درد رو داشت دوتا شیاف هم گذاشتن برام
که دیگ همسرم اومد منتظر بود مامانم و باباش برن خجالت می‌کشید کاری کنه اونا رفتن تو سالن موقع رفتن یکی منو بوس کرد گفت دستت درد نکنه همون لحظه ک خم بود رو من باباش اومد 😁😁
اونا برگشتن شهرمون ماهم با مامانم موندیم
دیک تا ساعت ۵ گفتن شروع کن به خوردن که من شکلات تلخ و نسکافه خوردم اصلا هیچ دردی نداشتم تا شب ساعت ،۹ گفتن آروم راه برو تکون خوردن برام یکم سخت بود اما نه اون قدر چون بدنم از صبح ثابت بود خشک شده بودم هربار ک حرکت میکردم بعدش مکث میکردم دردش هم کاملا قابل تحمل و کم خیلی کم
یکم تو سالن راه رفتم شیش دوباره رفتم سرویس هربار ک راه میرفتم دردم کمتر و کمتر میشد خلاصه فردا شب تا صبح هم گرفتم خرخر خوابیدم 😁 هم نداشتم فردا صبح دکترم با دکتر اطفال معاینه کردن گفتن مرخص میشد ساعت ۱۲
پمپ درد هم راستی نداشتم
هزینه ام هم ۴ تومن
فیلمم هم ۱۰ تا عکس با یه فیلم ۵ دقیقه ای هست
شکر خدا خیلی راضی بودم تجربه زایمان قبلی رو شست برد برام
این زایمانم برام یه رویا بود انشالا قسمت همه مامان های باردار
یه زایمان راحت
دکترم فاطمه مردی بیمارستان بهمن