پارت ۶ سزارین تو بیمارستان آرمان :
ساعت ۳تا ۵تایم ملاقات بود همسرم اومد
اتاقی ک ما انتخاب کرده بودیم اتاق معمولی بیمارستان بود ک دو تخته بود و ی دستشویی فرنگی مشترک داشت
اما مریض تخت بغلی بخاطر حرکات جنین ۲شب بستری بود و شانسا من ک رفتم داخل بخش مرخص شد رفت اتاق موند برا منو دخترم و مامانم ک تقریبا اتاق خصوصی شد ۲ساعتی همسرم اونجا بود و بعد رفت ساعت ۵سوند منو جدا کردن زیاد سخت نبود فقط لحظه درومدنش انگار سینمو از دهن بچه بزور کشیدم بیرون بعدش پرستار اومد برام شورتکس پوشید و پوشاک گذاشت و کمک کرد کم کم راه برم دروغ نگم اولش ک اومدم پایین از تخت خیلی درد داشتم اصلا جای بخیه اینا رو ک حس نمیکنم هنوزم درد ماساژ رحم یا همون جای بچه درد میکرد یکم راه رفتم بهتر شدم و رفتم دسشویی بعدش دیگ هی اومدن حالمو پرسیدن پرستارا و مدام میومدم مسکن و شیاف میزدن خودمم تا صب هر یکی دو ساعت پاشدم راه رفتم و دسشویی رفتم و نینی شیر دادم هر بار ک راه میرفتم بهتر میشدم ی بار ساعت ۳برام سوپ آوردن ی بار ساعت ۶ساعت ۷ام جوجه بدون برنج و فاصله ی اینا چای و نسکافه اینا

۳ پاسخ

عه شمام زایمان کردی
مبارکت باشه😍
فقط من موندم😥

اخی مبارک باشه تموم خاطراتم زنده شد 😍🥲

عزیزم شیر داشتی؟ به راحتی شیرت میومد؟
من تو بارداریم و تا همین الان هیچ نشونه ای از اینکه شیر توی سینه داشته باشم ندارم، میترسم بعد از زایمان شیر نداشته باشم

سوال های مرتبط

مامان فندقم🤰🏻💙 مامان فندقم🤰🏻💙 روزهای ابتدایی تولد
پارت چهار:
بعدش اومدن تخت رو اوردن بالا و گفتن مایعات بخور خوردم بعدش دو تا پرستار اومد و بلندم کردم موقع ای بلند شدم درد داشتم یه خوردی و یه شیاف زدم خوب شدم دیگه بعدش دیگه یه درد خفیف داشتم ک اصلا نیازی به مسکن نبود چند بار میومدن گفتن شیاف بزاریم درد داری گفتم نه شب هم شوهرم اومد و دستمو گرفت و راه رفتم بعدش دیگه تنهایی میرفتم یه خانمی بود با من سزارین شد اما دکترش یکی دیگه بود دو لا راه میرفت و نمیتونست تکون بخوره با کمک همراه هم باز نمیتونست راه بره من سالنو کلن میگشتم تنهایی جوری ک پرستارا میگفتن اینقدر ک تو راه رفتی ما خسته شدیم فردا ساعت یازده هم مرخص شدیم من بعد از مسکنایی ک تا پنج زدن بعدش باید راه میرفتم دیگه مسکن نگرفتم فقط همون یه دونه شیاف بود دکتر یکی دو بسته شیاف نوشت ک برا درد بزنم حالا مونده هیچ دردی بعدش نداشتم فردا هم با پای خودم رفتم تو ماشین و اومدیم خونه واقعا این عمل فوقالعاده رو مدیون دکتر شهریورم بسکه دستش سبک کاربلد و مهربون بود معرکس خدای هرچی دکتر زنانه
اینم از تجربه سزاربن من با دکتر سروگل شهربور بیمارستان پیوند انشالله که به دردتون بخوره
مامان یارا🤍🫀❤️ مامان یارا🤍🫀❤️ روزهای ابتدایی تولد
.من رفتم دستشویی با گریه و بدبختی و کمک پرستار اومدم بیرون ملاقاتیام اومده بودن من انقدر حالم بد بود بایدم راه میرفتم از دستشویی ک اومدم بیرون رفتم با پرستار ک راه برم شاید تونستم پنج تا قدم برم انقدر گریه کردم نمیتونستمم گریه کنم شکمم میگرفت نفسم در نمیومد برگشتم تو اتاق ۴نفری کمکم میکردم من اصلا هیچکسو ندیدم فقط سرم پایین بود بقیه زیر بغلامو داشتن منم گریه میکردم همه ام ساکت فقط نگام میکردن دراز کشیدم تو تخت بعد ۴_۵دقیقه بهتر شدم دیگه تازه ملاقاتیامو دیدم.از بعد اون راه رفتن خیلییی بهتر شدم جوری ک بار دوم ک خواستم برم دستشویی خودم از تخت اومدم پایین و رفتم دستشویی و راه رفتم تو راهرو.دیگه درد شدید نداشتم اصلا با پمپ درد و شیاف خیلی اروم بودم اصلا خدایی بعد راه رفتن اولیه اذیت نشدم.
در مورد ماساژ رحمی تو اتاق عمل فشار دادن اومدم تو ریکاوری ۲بار فشار دادن سر بودم هیجی نفهمیدم بعدم که اومدم تو اون اتاق دو تخته هر بیست دقیقه یکبار اومدن تا سه بار فشار دادن سریم رفته بود ولی درد نداشتم چیزی نمیفهمیدم.
اون قسمت ک گفتم سوند و زدن هی خیس میشدم اونا هی میخندیدن میگفتن هیچی‌نیست.اونجا کیسه ابم سوراخ شده بود اون اب کیسه ابم بوده نمیخواستن من بفهمم برا همین انقدر بی اهمیت رفتار میکردن.خلاصه که تا فرداش ک شد ۳۱جمعه بیمارستان بودم منو ابجیم بودیم شوهرم شب رفت خونه نذاشتن بمونه.ساعت۸صبح عکاس اومد عکاسی کرد و منم تا ۲مرخص شدم. درمورد هزینه هام بیمارستان با اتاق خصوصی شد نزدیک ۶۰تومن.با فیلمبرداری و پمپ درد.دکترمم دستمزد ۲۰۰دلار گرفته بود تو مطب خط بخیه ام اصلا ندارم هرکی میبینه تعجب میکنه هیچی‌معلوم نیست اصلا خودم ک اصلا ندیدم شکمم فعلا اجازه نمیده😅
مامان نیلـــ🌙ـــماه🐣 مامان نیلـــ🌙ـــماه🐣 روزهای ابتدایی تولد
پارت ۵ سزارین تو بیمارستان آرمان :

خلاصه گفتن بگید همسرم بره باید بره سر کار چون من دو ساعت باید میموندم تو ریکاوری و بعد میرفتم داخل بخش نینی ام ک خیلی گشنش بود همش گریه میکرد ریکاوری بو گذاشته بود رو سرش پرستار اورد زیر سینک گرفت تا شیر خورد البته یک ساعت و نیم شیر خورد تا ساکت شد
تنها حس بد این بود ک پاهام سر بود ولی حسشون میکردم همش سعی میکردم تکون بدم نمیشد مثل فلجا بودم
منو داخل اتاق عمل تا جایی ک میشد خدا خیرش بده دکتر ماساژ رحم داد و تو ریکاوری ام باز پرستارا انجام دادن و درد متوجه نشدم تا ساعت ۹

از بخش چنتا پرستار اومدن منو تحویل بگیرن ک جفت دستاشو گذاش رو شکمم محکم فشار داد دو ثانیه نفسم کامل از درد قط شد ولی بعدش کم کم اوکی شدم و با آسانسور اومدیم بخش زنان تنها قسمت بدش این بود ک من داشتم از گشنگی میمردم و میگفتن تا ساعت ۳بعد از ظهر باید ناشتا بمونی
خلاصه پرستارا اومدن بدنم رو تمیز کردن و زیرم پد پهن کردن و برام پد گذاشتن بخاطر خونریزی و سروم اینا وصل کردن مسکن و انتی بیوتیک و دوتا شیاف باهم برام زدن
نیلماه خانومم ک همش گریه میکرد شیر میخاست انقد منو دوشید ک جفت سینه هام انگار زخم بود دلم ضف رفته بود هنوز ساعت نمیگذشت یهو دیدم ساعت ۲ونیم برام کمپوت گلابی آوردن😅😅😅😅کلی خوشحال شدم و همرو خوردم
مامان فندق مامان فندق ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت۴
تا اوردنم تو بخش اومدن جا به جام کردن رو تخت و برام ۳تا شیاف زدن و پد گذاشتن اینم بگم من پمپ درد تصمیم داشتم بگیرم ولی یادم رفتو نفهمیدم کی بگم و کجا بگم دیگه نگرفتم فقط چند ساعت اول دردش زیاده مثلا منو تقریبا ساعت ۹ اوردن تو بخش ۳ تا شیاف زدن دردم تا ساعت ۲ ظهر هی داشتم هی کم و زیاد میشد دردمو داشتم حس میکردم جون باید ی حالت بخوابی و بدون بالش اینا من کتفم بشدت درد میکرد حتی درد بالای کتفم از بخیه بیشتر بود چون بخیه با شیاف دردش کم میشد ولی کتفم چون قبلنام درد میگرفت با این مدل خوابیدن بدتر میشد هیچی ساعت ۲ دوباره ک شیاف زدن دردم خیییلی کم شد ساعت ۵ بلند شدم واسه راه رفتن ک واسه پایین اومدن از تخت باید کمکت کنن چون درد داری واسه راه رفتن خیلی درد نداشتم بودا ولی واقعا قابل تحمل بود ولی تا میتونید نسکافه و مایعات بخورید من احساس میکنم کم خوردم و بعدشو براتون‌میگم ک بلایی از سرم گذشت دیگه اون شب هم هر جوری بود گذشت بچم گرسنه میموند دکتر گفت بهش شیرخشک بده چون هنوز شیرم اغوز بود و براش کافی نبود و نمیدونم بهش کم دادم چی بود ک تا صبح خیلی بیتابی کرد بچم تازه الان داره دستم میاد چقد شیر بدم چقد شیرخشک اینم بگم ی هم اتاقی داشتم تازه ساعت ۴ اوردنش تو اتاق براتون از حال اونم تو پارت های بعدی میگم ک ببینید طبیعی بهتره یا سزارین
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۴ ماهگی
پارت ۶‌
زایمان سزارین :
بردنم تو بخش و از اونجایی ک من ب دکتر از قبل گفته بودم چه قد از درد بعد بی حسی میترسم تو بخش فهمیدم بهم پمپ درد داده .
بقیه اومدن پیشم و من سر بودم . بعد از این ک سری پاهام رفت یه درد مثه پریودی خیلی کم داشتم با پمپ درد .پرستار اومد گفت میخام برات شکم بند ببندم شرت تنت کنم و پد بزارم باید شکمتو بلند کنی . این حرکتم زدم و درد انچنانی نداشت . بعدش دیگ استراحت کردم تا غروب ک گفتن پاشو راه برو 😐🤨
کم کم با پرستار بلند شدم و وایسادم . اولش درد دارید دو سع قدم ک راه برید متوجه میشید ک بهتر میشید . تند تند راه برید ک زودتر خوب شید .
من پمپ دردمم ک تموم شد هر ۶ ساعت پرستار میومد و برام شیاف میزاشت ک مثه پریودی خیلی کم درد داشتم . راستی ماساژ شکمی و برام تو بی حسی انجام دادن ک من نفهمیدم
روز بعدم خیلی راحت راه رفتم و حموم رفتم .
اینم از تجربه فوق العاده من از سزارین ک برگردم عقب باز انتخاب میکنم تو همین بیمارستان و این دکتر .
امیدوارم همتون بع سلامتی و خیلی عالی و پر از حس خوب زایمان کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۲.
میگرفت ول میکرد. منو بردن ی اتاق دستگاه بهم وصل کردن.انقدر میترسیدیم‌ ک بغض کردم تنها بودم هیچکس نبود. دلم گرفته بود دلم میخواست زار بزنم.خلاصه اینا منو از بس شلوغ بود این اتاق ب اون اتاق میکردن. یکی دیگ زایمان ک کرد منو بعدش بردن رو تخت اون. بعدش بهم دستگاه وصل کردن. ساعت شد پنج صبح فقط ی سرم معمولی وصل کردن بهم. تا ساعت پنج همه شیفتا عوض شد. بهم گفت یکم استراحت کن ک سرم فشار بهت می‌زنیم منم از استرس خابم نمی‌برد. ب مامانم گفتم ی کمپوت آناناس برام بخری بعدن بیاری. اونم یادش رفته بود منم از پریشب هیچی نخورده بودم. خلاصه ک یک ماما اومد بهم سرم فشار وصل کردن و دردام دیگ کم کم داشتن شروع میشدن ساعت شش ده نفر اومدن بالا سرم معاینه کردن گفت دوسانتی کیسه ابمو پاره کردن. سرم فشار رو عوض کردن یکی دیگ وصل کردن قوی ترشو. اونم من از بس دستمو تکون میدادم سرعتس زیاد شد دیدم دردام بدتر شدن. یک ماما اومد گفتم اینو درستش کن گفت ولش کن خوبه.اون ک رفت مامای شبفتم اومد زد تو سرش ک چرا آنقدر زیاد شده خطرناکه. خلاصه ک دردام دیگ زیاد شد ماما ها هی می اومدن معاینه میکردن منم داشتم از درد ب خودم می پیچیدم.