۷ پاسخ

خیلی درکت میکنم منم اسنپ سوار بودم با پسرم اومدم کارت ب کارت کنم یه دقه سرم تو گوشی بود تو نگو درماشین قفل نبود پسرم درو باز کرد پاش لبه بود داشت پرت میشد من پریدم چنگ زدم ینی مردیمو زنده شدیم با راننده! اینقد ترسیدیم هم ما هم راننده صدقه دادیم
خدا بخشیدش بمون اینقد خدارو شکر کردم

یعنی بچه تو بغلت سرشو از شیشه کرده بیرون تو شیشه رو دادی بالا سرش گیر کرده

پیش میاد عزیزم بیشتر دیگه حواست جمع کن توهم آدمی بالاخره بعضی چیزا باعث میشن بیشتر حواسمون حمع کنیم و قدربدونیم

خداروشکربخیرگذشت عزیزم

وای خداروشکر بخیر گذشته ی صدقه بده

تن و بدن ادم تو تصورشم میلرزه

وای این بدترین اتفاقه. خیلی مواظب باشین پسر همسایه ما دووووز از جون تمومه بچه ها اینجوری فوت شد خدا بخیر گذرونده ‌ولی حتما و حتما حواستون بلشه پنجره رو قفل کودک بزنید

وای عزیزم صدقه بده حتما خداروشکر بخیر گذشت الهی هیچکس تجربه نکنه

سوال های مرتبط

مامان دخملی💕 مامان دخملی💕 ۲ سالگی
دخترم هنوز بیداره خدایا من دیگه کم آوردم 😭چن دقیقه پیش شوهرم بچمو کتک زد سر اینکه گفت پرتقال میخام شوهرم آورد باز گفت سیب آورد باز گفت آب میخام اخرم زدش بچم خیلی گریه کرد ...الان چند وقته وضعیت ماهمینه یه خواب درست نداریم ...اصلا خواب به چشمای این بچه نمیاد ازونورم قرص اعصاب میخورم دست چپم قلبم مدام درد میکنه...خدایا کی میخام روی خوش زندگی رو ببینم؟ازهموننن اول که دخترم دنیا اومده فقططط عر زده گریه گرده مارو خون دل داده...قطره ملاتونین برای خوابش بهش دادم همون هفته اول خوب بود دیگه الان اونم روش تاثیری نداره ...توروخدا یه راهی جلو پام بزارین بگین با بچه غرغرو لجبازی که اصلا نمیخوابه باید چیکار کرد..من گو بخورم دیگه بچه بیارم ..خودم هزارتادرد از بعد زایمان گرفتم اینا بکنار....اذیتای این بچه که تمومی نداره به کنار...شوهرمم عاصی شده صبح میره سرکار نصفه شب میاد خونه میگه تو ماشین بخابم بهتر اسایش دارم تا تو این خونه...بخدا که خستم از مادر بودن ..تابحال همچین بچه ای ندیده بودم هیچ لذتی از کودکی بچم نبردم ...هرکی میبینه میگه خدا صبرت بده با این بچه ..تو شانس ماهم ریدن انگار
مامان آنیتا مامان آنیتا ۲ سالگی
هنوز نخابیدم و بیدارم،چقدر خودمو سر زنش کنم از این زندگی خسته کننده چرا واقعا ،دیگه کم آوردم از دست مرد لجن،خدایا نمی‌دونم چه کاری کردم که این مرد رو قسمت با من کردی،از زندگیم خسته شدم واقعا خیلی دردا تو دلم هست خیلی خیلی 🥺🥺شدم از سنگ شدم آهن تو این زندگی چرا همون دو سال نیم پیش طلاق نگرفتم منکه همه کارام کرده بودم چرا برگشتم مجدد که بچه بی گناه طفل معصوم بیاد تو این زندگی به خاطر بچم کوتاه بیام و چیزی نگم بشم دیوونه روانی عقدهای که از طرف شوهرم تو دلم هست بخام سر این طفل خالی کنم،خداااااااااااااااااااایااااااااااااااااا بفهم کم آوردم،عصبی شدم تو این زندگی چند سال همش سر این بچه خالی میکنم درسته کنترل میکنم ولی مجدد نمیتونم.شبی بچم آورد بالا آب پرید گلوش بعد استفراغ کرد من عصبی شدم لحظه که آورد بالا بهش گفتم آنی به خاطر همین کارات هست عصبی میشم جیغ میکشم بعد چند ثانیه تموم شد چهرم خب عصبی بود متوجه شده بود، دراز کشید بعد چند دقیقه صدایی شنیدم از زیر پتو نصف صورتش زیر پتو بود،بعد یه ۲۰دقیقه پتو رو کشیدم کنار از صورتش گفتم خفه نشه دیدم خدایا استفراغ کرده بوده چیزی نگفته بود تو همون استفراغ خوابیده😔😔😔وای که زدم زیر گریه تا همین الان خوابم نمیبره چقدر لعنت کردم خودمو،و به شوهرم گفتم ببین اشغال اینا اثرات تو هست رو مغز من تاثیر گذاشته که من رو بچه خالی کنم و حالا اینجوری بشه باید دندون درد رو بکشی بنداری،پوز خنده زد و خوابید،حالم از خودم بهم میخوره چقدر مادر بدی هستم و احمقی😔😔😔😔،تاریخ۱۴۰۴/۰۴/۰۴تلخ ترین خاطره
مامان سوفیا 💝 مامان سوفیا 💝 ۲ سالگی
تجربه من از ترک شیشه شیر اول از همه بگم من حتی با لفظ از شیر گرفتم از شیشه گرفتم از پستونک گرفتم مخالفم ما بچه ها رو کمک میکنیم تا به وقتش اینها رو کنار بزارن و ازش عبور کنن قبل دو سالگیش باهاش صحبت میکردم و کتاب و قصه که بزرگ شدی و وقتشه شیشه رو کنار بزاری دختر من از ۸ ماهگی با نی و لیوان نی دار آب میخوره و تو لیوان شیر بخوری ولی هر بار به اینجا میرسید گریه و زاری که من نی نی ام من بزرگ نشدم من شیشه میخوام منم اصلا نمیخواستم مجبورش کنم ماه پیش با شوهرم یه کلاس فرزندپروری با روش پازیتیو دیسپلین رفتیم بعد اون بهش گفتم مامان میدونم شیر خوردن توی شیشه شیر خیلی کیف میده و خوابیدن و مکیدن باحاله با این حال تو کلی لیوان خوشگل داری و میتونی توی اونا شیر بخوری باز اینجا شروع به گریه میکرد که گفتم بدون که من هیچ وقت مجبورت نمیکنم شیشه ات رو کنار بزاری هیچ وقت بدون اجازه و خواسته ات بهش دست نمیزنم و مطئنم خودت به موقع اش کنارش میزاری من میدونم خودت هر وقت آماده و مطمئن بودی ازش عبور میکنی و سخته و من کنارتم تا برات راحتتر بگذره تصمیم و تو میگیری و بدون هر تصمیمی بگیری دوستت دارم اعتراف کنم ته دلم خیلی امیدوار به این روش نبودم ولی از چند روز پیش دخترم اومد خودش گفت مامان شیرمو تو لیوان میخورم من دیگه بزرگ شدم شیشه نمیخوام عصرم که باباش اومد با ذوق و خوشحالی بهش گفت بابا من بزرگ شدم شیرمو تو لیوان میخورم واقعا بچه ها بسیار هوشیار و آگاه هستن اعتماد کنید به این قضیه و باهاشون صحبت کنید بهترین نتیجه ها رو میده حالا من نمیدونم این ترک شیشه پس رفت خواهد داشت یا نه چون وابستگیش زیاد بود ولی تا همین حد هم خیلی مفید بود به نظرم استفاده از این روش