۳ پاسخ

ماه دی بود بچه ام ویروس گرفت ریه اش عفونت کرد ،به جای اینکه تب کنه دما هی اومد پایین هی اومد پایین بردم دکتر گفت سریع بستری خیلی خطرناکه،تا ۳ ،۴ روز موند بیمارستان دماش درست شد مرخص شد ،پرستارا میگفتن این ویروس تو هر بدنی خودشو یه مدل نشون میده

ببین بچهای منم ۳۵.۸ هستن بیشتر مواقع .این خیلی خوبه.پکیج رو خاموش کن بچه سرد و گرم میشه حسابی اذیت میشه .دمای ۳۴ خطرناکه یعنی ضعف داره یا کم خونی داره .الان که ۳۵ شده تب کنترل شده من سه تا بچه دارم هر سه تا ۳۵ نترس کنترل شده .ولی از این ب بعد هر شش ساعت شیاف بزار .الان دمای بدن بچه نرماله اگه زیادی گرمش بگیری تب داخلی می‌کنه .پتوی خودش روش بنداز با دمای محیط

بنظرم پکیج و‌ روشن نکن چون هوا که سرد نیست لباس گرم تنش کن که دوباره تب نکنه
جاشو خیلی گرم و سرد نباید بکنی
آدم بزرگ هم موقع تب و لرز سردش میشه
فک کنم خیلی جای بچه رو‌خنک‌کردی که یهو‌دمای بدنش اومده‌پایین
لباس مناسب که نه سردش بشه نه تب کنه
چرا از دیشب نبردیش دکتر تب خیلی خطرناکه
ایشالا برطرف بشه اما من جات بودم همین الان پامیشدم میرفتم بیمارستان

سوال های مرتبط

مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۱۶ ماهگی
سلام بعد یک هفته سخت خواستم تجربه این روزا بگم،دختر من بدون علامت تب کرد بردم دکتر گفت گلو التهاب داره و ویروس جدید که ۳ شب تب همراه ،دختر من تا تب ۳۹/۵ میرفت و هیچ داروی تب پایین نمیاورد فقط شاید نیم ساعت همش بالا بود و مدام تن شویه پاشویه میکردم ،شب سوم آنقدر وحشتناک بود که ۳۹/۵ دایین نیامد بردم بیمارستان نیکان اونجا هم همون حرف ها زدن نصف شیاف دیکلوفناک زدن و کلا تب قطع شد البته سروم نوشتن اما من نزاشتم بزنن ،شب سوم تب تموم شد و بعد بدن درد شدید شروع شد جوری که تن اش تکون نمیتونست بده تو خواب غلت بزنه فقط جیغ میزد بچه مثل چوب خشک شده بود تن اش و تکون نمیداد مجدد بردم دکترش گفت عوارض همون ویروس جدید ،کف پاهاش داغ بود و ورم داشت کمی دکتر گفتن بعد تب این ویروس اسن خالت که دو سه روز رفع میشع ،دارو دادن که کم کم بهتر شد البته من حس میکردم پاشوییه هم ممکن بدن درد بیاره چون خیلی انجام دادم ،حالا از شانس بد دختر من تو همون بیماری دندون هم دراورد ۴ تا که دو تاش نوک زده اما اون دوتا دیگه یه کم زده بیرون یعنی بچه به قدری زجر کشید که فقط من اشک میریختم آنقدر اذیت شد ،امروز خداروشکر بهتره اما بی حالی هنوز یه کم هست شروع کردم چیزای مقوی دادن تا جون بگیره ،
مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۱۶ ماهگی
وای مامانا من یه غلطی کردم😭😓😭زحمات چندین ماهم به باد دادم سر دو هفته .فکر نمی‌کردم بچه تو این سن مثل نوزادی بغلی بشه برای خواب .چقدر سختی کشیدم باز از اول 😭 بچم وقتی بدنیا اومد بخاطر کولیک و بعد رفلاکس اینا خیلی مراحل داشت خوابش اول به گهواره عادت کرد بعد به پتو بعد بغلی شد دیگه بعد اون عادتش دادم رو زمین مستقل میخابوندمش آروم میزدم به پشت کمرش لالایی میگفتم میخابید از هفت ماهگی به بعد مستقل بود خوابش چقدر تلاش کردم 😓😓😓😓همه رو بخاطر دو هفته به باد دادم سر خنگیم بچم دو هفته پیش نیش پایینش می‌خاست در بیاد خیلی اذیت بود کلافه بود منم با وجود سختگیریم گفتم عیب ندارع حالا ماشاالله بزرگ شده بغلش میکردم نیشش در اومده امروز گذاشتم زمین بخوابه آنقدر گریه کرد که نگو پشتی گذاشتم کنارش دراز کشیدم گفتم محل ندم دیدم نه جوری گریه میکرد ترسیدم باز بغلش کردم 😭😭😭😓چقدر خنگم بخدا حیف اون همه سختی و تلاش .باز چطوری از سرش بندازم ای خدا .حالا که خوابیده هم طفلی از ترسش چند بار هی میپره با گریه حساس شده میترسه.اصلا بچه بغلی نیستا فقط برای خواب اینطوری شده🥺🥺🥺🥺گفتم بسلامتی بزرگ شده سخت نگیرم هر کاری کردم ظهر خودش نخوابید بدترم شد چشم ترس شده 😭😭😭😭خیلی اشتباه کردم باز چه غلطی کنم که با خوبی از سرش بیفته مثل امروز نترسه دوباره از نوع شروع شد