۲۲ پاسخ

حق با خانواده ت هست

بنظر من دو هفته هم زیاده شما یک ماهو نیم موندی برا همین حساس شدی وقتی کمتر بمونی عزیزتری و احترام داری

عزیزم نوه هرچقدرم شیرین باشه بازم چون ماشالاه بچه ها الان خ شلوغن واقعا اعصاب هیچ کس نمیکشه شلوغیا و خرابکاری هاشونو بخاطر اون خونه خود آدم از همه جا بهتره هرجام بری زود برگرد که هم اعصابت آروم باشه هم احترامت سرجاش باشه

۹ ساعت زیاد نیست میتونی هر فصل یک هفته بری بجای اینکه یک ماه و نیم پشت سر هم اونجا باشی

خوب یکماه و نیم هم زیاده
خودتم میگی بچه هام شیطونن
بالاخره مادر و پدر ها هم خسته میشن

حق با خانوادته گلم ۹ساعت زیاد نیست بیشتر برو کمتر بمون

یه جورایی هم حق با توعه هم با خانوادته
آخه من خودم درک میکنم که ما بجز خانواده خودمون و خانواده همسرمون جایی رو نداریم ک بریم وقتی از سمت اونا حرفی می‌شنویم خیلی ناراحت میشیم
از طرفی هم واقعا به خانوادت حق میدم چون که بعضیا واقعا دیگه حوصله بچه ندارن ما خودمون چون بچه هامونو دوس داریم فک میکنیم همه باید مثل ما باشن ولی واقعا اینطوری نیس
یعد عزیزم یکماه و نیم هم خیلی زیاده دیگه چقد میخای بمونی؟

شیک و مجلسی برو خونه خودت😁خودمون فقط کمی حوصله بچه هامون داریم بقیه اصلن😁😁😁

حق دارن ببخشید اشتباه نوشتم

یجورایی حق ندارن ولی خوب ما کامل خبر نداریم چی میشه منم خودم حساسم دخترمو دعوا کنن بهم میریزم منم باهاشون دعوا میکنم

عزیزم مدت رمان موندنت خیلی طولانیه.بچه ها الان اکثرا شیطونن و کنترلشون سخت
ب خانوادت حق بده
توو خونه خودت میتونی بچه هاتو بهتر کنترل کنی عزیزدلم

خانوادت حق دارن

ببین گلم من با فامیل شوهر و مادرم 15 ساعت راه فاصله دارم پارسال آخرای اردیبهشت رفتم تا وسطای خرداد دیگه نرفتم با اینکه همین یه بچه رو دارم و نمیتونم دیگه باردار بشم و خودمو دخترمو میذارن رو چشماشون ولی خودم راحت نیستم اونا اومدن دیدمشون مادرم دو هفته موند و رفت..... به هر حال سنشون بالاس ما باید رعایت کنیم.

چطوری تحمل کردی ۱ماه من یک شب بمونم شب دوم فرار میکنم

بعدم گفتی دوری چند ساعت راه هست فاصله تون

برای اینه که دیگه مهمون نیسی
مهمون دو روز عزیزه بعدش دیگه عادی میشه
میخوای هررفتاری باهات نشه مستقل باش جدا باش

منم میرم یکی دو هفته میمونم دیگه اخراش همه قاطی میکنن با این که یکی بیشتر ندارم

خب برو خونتون عزیزم هر چقدرم دور باشی بنظرم یک ماه و نیم بسه تا بیشتر از این بی احترام نشدین برگردین
هیچ وقت نذار حرمتا بینتون از بین بره

هر کی تو خونه خودش پادشاهه

چرا خونه خودت نیستی

خیلی موندی دلشون زدی بهتری بری خونت کمی فاصله بگیر دلشون تنگ می‌شه برات و ارزش قائل میشن

بچه های الان خیلی شیطونن خب بچه منم اینجوریه امروز بچمو خیلی کتک زدم اونجا دیگ برگشتم خونمون تصمیم گرفتم نرم بچه بمونه خونه

بنظرم من برو خونتون عزیزم
هم خودت و بچهات راحت‌ترین
هم اینکه ۱ ماه که موندی

سوال های مرتبط

مامان پوریا مامان پوریا ۳ سالگی
سلام خانما خیلی دلم گرفته خیلی دلتنگم بخاطر اینکه خیلی وقته خونه مامانم نرفتم نه دور باشم یه خیابون کوتاه بینمونه وقتی میره همه حرفای خواهرام میاد جلو چشمم منصرف میشم از اینکه میگن پسرت خیلی شیطونه بلد نیستی عرضه نداری تربیتش کنی همش شوهرت عادتهای بد و نشونش میده خیلی غصه میخورم جوابی براشون ندارم هرچی میگم برم به اوناچه خونه مادرمه مهم اونه که دوسمون داره ولی بازم وقتی حرف میزنن به زور میتونم چندساعت دووم بیارم اره پسرم شیطونه بازیگوشه ولی حتی درک ندارن بگن بابا میاد اینجا دو ساعت استراحت کنه هی کمکش کنیم فقط سرکوفت میزنن حالا باز رحمت به مادرشوهرم میگه بچه اس اشکال نداره خودتو اذیت نکن بزار هرکاری دوس داره بکنه خسته میشه ولی خواهرام خیلی دلمومیشکنن نمیدونم چیکار کنم تا دوسالگی خیلی دوسش داشتن خیلی وابستشون بود ولی بعد اون دیگه نه حتی خونمونم نمیان باوجود اینکه من بچه دومم به دنیا اومد و اونامخالف بود ناخواسته بود نمیتونستم که بندازم الان اونم دو سالشه و خداروشکر بچه آرومیه احساس تنهایی میکنم
مامان رایان مامان رایان ۳ سالگی
سلام یه چیزی مثه خوره فکرمو میخوره که نمیتونم بخوابم چند مدتیه اذیتم. اول اینکه رایان یکم بچه تند و تیز و شیطونه اما پسر خاله هاش سوسول و دست نکنن، دو تا تیپ شخصیتی متفاوت هردوتا تیپ با ادبن ولی خب به هم نمیخورن... از یه طرف شوهر خواهر و خواهرم طوری تو خانواده رفتار میکنن که هیچکس به بچه هاشون نمیتونه بگه بالا چششون ابروعه اما تو جمع به بچه من با القاب مختلف صدا میزنن که این قضیه هم داره منو اذیت میکنه و خبر اومده طوری دارن پشت بچم صحبت میکنن که پسرم وحشیه و پسرای اینا خیلی با ادبن... سه تا چیز اذیتم میکنه یکی اینکه بچم شیطونه اما بی ادب نیس و دارن پشتش بد حرف درمیارن دو اینکه جلو چشم من به بچم لقب میدن سه من چیکار کنم بچم آرومتر و وابستگی کمتر به پسرخاله هاش داشته باشه خیلی دوسشون داره اونام سواستفاده میکنن و الکی بهش میگن بگو ببخشید درصورتی که دیدم کاری نکرده و دارن اینطوری عزت نفسشو خورد میکنن. خیلی ناراحتم از خودم که چه مادری هستم باید با رفتارم بزنم تو دهنشون اما اینکارو نمیکنم بازم محبت میکنم