خیلی اعصابم خورده نمیتونم بخوابم
من برای دخترم هیچ وقت لباس گرون نخریدم همیشه لباسای قیمت مناسب گرفتم
ولی چند بار تو هفته باهم میریم یا کافه یا پارک یا بازار یا شهربازی

هیچ وقت نشده مثلا بهش میگم بریم اینو برات بخرم بعد گریه واصرار کنه اکع بکنع هم میگم بهش قرارمون ققط یدونع بود
ولی اگه غذا خوراکی یا میوه بیینه دلش بخواد همون موقع میخرم

امروز رفتیم بیرون خیلی ذوق داشت ی چیزی دیدم برام بخر اسباب بازی لوازم آرایشی بود
نتونستم بخرم براش با اینکه بغض کرد خیلی تو ذوقش خورد
هرچی. گفتم که ی اسباب بازی دیگه بخر می‌گفت فقط همین و دوست دارم چون. نمیخواستم استفاده کنه از اون مدلا ک سایه داره و رژ داره میخواست منم نخریدم
خیلی کلافم دلم نمیخواد اصلا وقتی بزرگ شد تو دلش بمونه
دیگه براش شام خریدم و دو دست لباس برگشتیم

البته اصلا هم مراقبت نمیکنه از وسایلش گفتم یدونه رو نام ببر سالم باشه بخرم برات

الان نمیدونم چکار کنم برم بخرمش فردا یا نخرم

۱۶ پاسخ

نه دیگه گفتی نمیخرم دیگه نخر ..حرفت دوتا بشه دیگه قشنگ باج گیریا شروع میشه ...منم برا دخترم تصمیم گرفتم یه مدت هر چی میگه نخرم ..چون واااقعا بیش از اندازه داره میخره و یدونه سالم چیزی تو وسایلاش نیست

اشکالی نداره عزیزم، همیشه هم لازم نیست خواسته بچه هارو انجام بدیم.ناراحت نباش

یعنی اگر دخترت تو بیرون رفتن ۴ تا خوراکی مغازه ای بخواد میخری حتما؟؟


حتما خودش مراعات میکنه و با یکی دوتا خوراکی قانعه

دختر منو ول کنی از اول خیابون دنبال خوراکی مغازه ایه تا اخرش
من همون اول بهش میگم مثلا خوراکی یدونه یا دوتا حق داری بخری


اسباب بازی دنبالش نیست خیلی

من باشم میخرم

کار خوبی کردی منم خیلی شده ن گفتم باید ب بچه ها نه بگیم تا اوناهم ن گفتن یلد بگیرن بعد هم نباید همیشه هرچیزی خواست محیا بشه ،منم هم با این وسیله ارایشی خیلی مخالفم ،گریه کنه بخر میگم حست درک میکنم دوستش داری ولی مناسب نیست

عزیزم دختر منم خیلی دلش رژ میخواست دیدم از سرش نمیوفته یه دونه خریدم اون پک هارو هم دید بهش گفتم نوشته بالای ۷ سال بزرگ شدی میخرم خلاصع یه چیز کوچولو مثل بالم لب اینا بگیر راضیش کن...بازی الکی آرایشگری باهاش بکن

من دختر ندارم ولی حقیقتا دوست ندارم بچم تو‌این سن لوازم ارایشی استفاده کنه
حالا شاید دختر پار بشم مظرم عوض شه

نه وقتی نه اوردی اصلا نخر باید ببینه اقتدار داری

عزیزم وقتی گفتی نه دیگه حرفت رو عوض نکن ،،،،،،،
میتونی از چیزی ک دخترت خوشش اومده بخری بزاری یجا قایمش کنی یکی دوهفته دیگه بگی اگه گفتی برات چییی خریدممممم
اینجوری خیلییی بیشتر خوشحال میشه

ببین فراهم کردن هرچی ک بچه میخواد ،لطف نیس عزیزم،فردا روزی چیز بزرگتر میخواد و نتونیم چی؟ ضربه بزرگتر میخورن
طبق گفته روانشناس ها ،از هر ۵ خواسته بچه دوتا کلا انجام نشه ،دوتا ب تعویق بیافته و یکدونه فقط انجام بشه

من تا زمانی که دستم خالی نباشه هر چی خاسنچت میخرم
ولی هر مادری قوانین خودش رو داره

من دخترم گفت پم لوازم آرایش دوست دارم براش کرومی سفارش دادم همشون کاملا طبیعیه و ضررنداره ذوق داشت ولی زیاد استفاده نمیکنه اگربیرون بره یکم تینا یابالم بزنه میگه بقیه رو گذاشتم عروسی بشه استفاده کنم شمام می‌گرفتی براش

من دلم نمیاد می‌خرم .شاید کارم اشتباه باشه

امان از مادری
منم همینطورم نخرم فک میکنم تو دلش میمونه
فعلا نه
بچه ها که یادشون نمیره دفه بعد رفتین بیرون گفت بخر براش
نخاست و یادش رفت هم که هیچی

سخت نگیر
دنیای دخترونه همینه دیگه،من دخترم به لوازم اراییشی من دست نمیزنه انا برا خودش از اون اسباب بازیاش گرفتم جلو اینه مثلا خودش،درست میکنه.
من عاشق دخترام با اینکاراشون

کار خوبی کردی منم خیلی شده ن گفتم باید ب بچه ها نه بگیم تا اوناهم ن گفتن یلد بگیرن بعد هم نباید همیشه هرچیزی خواست محیا بشه ،منم هم با این وسیله ارایشی خیلی مخالفم ،گریه کنه بخر میگم حست درک میکنم دوستش داری ولی مناسب نیست

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
تجربه من برای دفع پسرم تو دستشویی ،ایتحا می‌نویسم تا بمونه که چقدر سخت بود برام و فکر و خیال میکردم که پسرم کی میخواد بشینه و پی پی کنه ...تا چهار سالگی سرپا انجام میداد چون از نشستن میترسید ..
درحالی که جیش کردن رو دوسالگی یاد گرفت
خلاصه بگم دیدیم که بزرگ شده و سرپا اونم تو خونه خیلی ناجوره .هفت میلیون دادیم تو بی پولی دستشویی فرنگی خریدیم تا سرپا تو سرویس دفع کنه ...ی هفته گذشت که سرپا تو سرویس انجام میداد ،ی روز چون گوجه سبز زیاد خورده بود اسهال بود منم سریع نشوندنش رو سنگ ایرانی براش بازی گذاشتم سریع دفع کرد ...این بود که ترسش ریخت و فهمید اصلا چیز ترسناکی نیست ..امااااا...بازم دیر به دیر تا مجبور نمیشد نمیومد دفع کنه شاید سه روز چهار روز ی بار ...(من همیشه وقت نشستنش رو سنگ ایرانی گوشی میدادم خودش بازی کنه،اونم حواسش می‌رفت پی گوشی زور نمی‌زد )
همسرم بردش سرویس انبار خودش بازی کرد و پسرم نگاه میکرد ،سریع دفع کرد بدون اذیت .خلاصه دیگه اون همه عذاب تو چهار سال تموم شد شکر خدا ..‌
بچه های که هر چهار روز ی زره دفع داشت الان هر روز دفه داره ن یبوست داره ن دارو میدم
خدارو شکر میکنم که این دغدغه بزرگ و کابوس شب هام تموم شد الهیی شکر
گفتم شاید کسی مشکل منو داشته باشه و بتونه از پسش بربیاد
مامان مهراد مامان مهراد ۴ سالگی
چقدر دنیای بچه ها پیچیده اس، من با جاریم تو یه ساختمون زندگی میکنم قبلا کم و بیش رفت و آمد داشتیم در حد سر زدن دو سه ساعت خونه هم میرفتیم الان دوسه ساله جاریم دیگه نمیاد بگم پارسال اومده باورتون نمیشه ، در صورتی که من بیشتر میرم خونه اونا چندوقتی دیدم نمیاد منم گفتم خب وقتی اون نمیاد من چرا میرم؟ منم رفت و اومدم کم شد ، بعد پسراش یکیش ۱۰ ساله یکیش ۷ ساله پسر من خیلی باهاشون جوره ،امروز برده بودمش دوچرخه بازی کنه پسر کوچیکه جاریم هی به پسر من می‌گفت دنبالم نیا، پسر منم مگه ول میکرد هی میدونید دنبالش ،بهش گفتم مامان ندو دنبالش دوس نداره دنبالش بری! پسر من خیلی دوس داره اونو ولی اون چسبیده بود به پسرای همسایه ها و به پسر من اینجور میگفت منم با خوبی بش گفتم دوسِت داره که دنبالت میاد تو خونه هم بهونتو می‌گرفت بعد تو اینجوری میکنی ! منم دیگه به پسرم گفتم بازی خودتو بکن کاری به بقیه نداشته باش ولی باز میرفت ، دیگه وقتی خواستیم بریم خونه پسرمم بهونه نگرفت که بره خونشون باهاش بازی ! 🥲 طفلی پسرم دید چجوری باهاش رفتار کرد نرفت پیشش دیگه💔 دلم کباب شد واسه بچم ، شما اینجور وقتا چی میگید به بچتون که خودشو نبازه و دلش نشکنه؟