خدایا شکرت
بالاخره منم وارد هفته سی شدم
و به امید خدا چند روز دیگه وارد هشت ماهگی میشم
جان مادر ممنونم که تا اینجا همراهم بودی
منو تو فقط خدا میدونه چه روزایی رو گذروندیم
چقدر گریه کردیم
چقدر استرس کشیدیم
چقدر درد و دل کردیم
قلب مادر ممنونم که هنوز نیومده سنگ صبورم شدی و ازت معذرت میخوام بابت تمام سختی هایی که کشیدی
امیدوارم زمانی که میای دنیا خیلی قشنگتر شده باشه
صلح و امنیت و آرامش برقرار باشه
امیدوارم وقتی اومدی فقط شاهد خنده و شادی باشی
قلب کوچیکم سنگ صبورم منو ببخش اگه تا اینجا مادر خوبی نبودم
من بهت افتخار میکنم که تا اینجا اومدی
بی صبرانه منتظرم سونو برم و ببینمت گردوی قشنگم
و بسلامتی این ماه ها و هفته ها بگذرن و بیای بغلم قهرمان کوچولوی من

۱۰ پاسخ

ااایجانم مبارکه خوش قلب من😍😍
الهی ک بسلامت بگذرونی فداتشم این هفته های باقی مونده رو و قهرمان کوچولوت بسلامت برسه بغلت

انشاالله که به سلامتی و سر وقت بغلش میکنی عزیزم❤

جنسیتش چیه گلم؟

بسلامتی انشاالله بغلت بگیریش

خداروشکر. انشالله بسلامتی بگذره عزیزم از خدا میخوام وقتی نینیتو بغل میگیری با دل شاد باشه از ته دل بخندی و این جنگ هم تموم شه ارامش ب زندگیامون برگرده❤🫂

سلام امیدوارم حال همگی عالی باشه

انشالله بسلامتی هفته های آینده رو طی میکنی و فارغ میشی مامان مهربونم خوش قلب❤️😍

عزیزم باز رفتی سنو ؟

ای جاانم مادر با احساس
ب سلامتی فارغ شی عزیزم
التماس دعا مادر مهربون
برای ماهم دعا کن ❤️

ان شاءالله بسلامتی طی میکنی و بغل میگیریش 💓🌱

مقالات مرتبط

تفاوت شیر خشک با شیر مادر
8 تفاوت شیر مادر با شیر خشک که نمیدانید!
مدفوع نکردن نوزاد
مدفوع نکردن نوزاد تا چند روز طبیعی است؟+علت و درمان خانگی
از کجا بفهمیم که مقدار شیر مادر برای تغذیه نوزاد کافی است؟
از کجا بفهمیم که مقدار شیر مادر برای تغذیه نوزاد کافی است؟
وابستگی کودک به مادر
وابستگی کودک به مادر تا چه سنی طبیعی است؟

سوال های مرتبط

مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۲ سالگی
سلام به همگی
خدایا تو را سپاس که تا اینجا همراهم بودی از این به بعدم تنهام نزار
به وقت ۲۵ هفته و ۵ روز و پایان ۶ ماهگی
و از فردا آغاز دو رقمی شدن منو تو دلی قشنگم و شروع ۷ ماهگی
امیدوارم ۷ ماهگی مثل ۶ ماهگی انقدر طولانی نباشه
و ماه های باقی مانده به خیر سریعتر تمام بشن
میشه برام دعا کنید دچار افسردگی شدم خیلی میترسم از افسردگی
دعام کنید خواهرانه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان لبخند خدا مامان لبخند خدا ۲ سالگی
خدایا شکرت که این روز رو هم بهم نشون دادی یک هفته مونده ب تولد دخترم دلبندم
خدایا شکرت هرچند خیلی سخت گذشت ولی در بهترین شرایط بهم بخشیدی ممنونم ازت
قسمت تمام خانمایی ک منتظره مادر شدن هستن بشه ان شاالله
مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۲ سالگی
و دختر مامان امروز یک ماه دیگه بزرگ شد
اصلا باورم نمیشه
ماه دیگه تولد یکی یدونه مامانه
و من دو سال مفتخر به نام مادر شدم مادری که همه چیزش رو از وجود دخترش داره
آنیلم
ماه قشنگم
همه وجودم
دوستت دارم و چقدر خوشحال و خوشبختم که تو رو تو زندگیم دارم
و نی نی تو راهی چقدر خوشبخته که خواهری عین تو رو داره
میدونم براش بهترین تکیه گاه و غمخوار میشی
همونطور که برای من تو نیم وجبی شدی دلسوز شدی رفیق شدی همه کس
الهی به حق این ماه عزیز
به حق این روزای بزرگ
هر زنی که آرزوی مادر شدن داره توی همین ماه ها و روزها قسمتش کن طعم شیرین مادرشدن رو
خدایا حسرت مادرشدن تو دل هیچ دختری نباشه
ما دخترا اول مادر عروسکامون میشیم بعد مادر بچه هامون
ما از بچگی مادر متولد میشیم پس ای خدای بزرگ حسرت بغل کردن جگرگوشه رو به دل هیچ زنی نزار به حق این ماه بزرگ

به وقت هفتمین روز از چهارمین ماه سال ماهگرد های زیبا و بزرگ شدن های قشنگ تو و به وقت ۸ ماهگی تو دلی مامان❤️❤️
خدایا هزاران مرتبه شکرت🙏❤️
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان عارف مامان عارف ۱ سالگی
وای چه درد بدی هس
همیشه وقتی فکر میکردم که میخوام پسرم رو از شیر بگیرم فقط به فکر بهونه گیری و گریه های پسرم بودم اما الان خیلی سینم درد میکنع اینه که داره اذیتم میکنه انگار یه غده تو سینم هس انگاری سنگ شده چیکار کنم؟ تا چندروز درد دارم؟
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
واقعا چرا اونموقع من نخوردمش 😍
چقدر کوچولو بود خداااا
و چقدر خدا بهم لطف داشت تونستم یه بچه ی این قدی رو بزرگش کنم برسونم تقریبا دو سالش
تا اینجا خدا بوده از اینجا به بعدشم هست😍
الهی شکرت💞
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آویسا و آرسام مامان آویسا و آرسام روزهای ابتدایی تولد
بعضی وقتا از خودم ناراحت میشم برای اینکه هی میگفتم ناخواسته باردارم چرا اینجوری شد نمیخواستم و کلی حرف دیگه اما بعدش پذیرفتم ک هیچ کار خدا بی حکمت نیست الان میگم خدایا ب این روز قسمت میدم فقط سالم باشه منو ببخش بابت حرفایی ک زدم چون خیلی شوکه شدم فهمیدم باردارم برام غیر منتظره بود انشاالله که همه نی نی ها سالم ب دنیا بیان
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۲ سالگی
دوست دارم فقط خدا رو شکر کنم
خدا آنیل رو که بهم داد حس میکنم بهم گفت وایسا ببین چی برات فرستادم
نمیدونم چطور گاهی باید شکرگزار باشم بابت وجودش تو زندگیم و کنارم
من همسرم اغلب ماموریته
یعنی الان میگم اگه آنیل نبود من شاید دیوانه شده بودم
با همه سختی ها و ....فقط میتونم بگم خدایا نوکرتم تا ابد که این فرشته رو به من دادی
خیلی خیلی دلسوز منه
شاید کسی باورش نشه اینجا چون نمیبینش
اما هنه اطرافیان میدونن با من چطوره
بچم دردش تو قلبم بدون من چیزی نمیخوره
کسی حق نداره با صدای بلند با من حرف بزنه
کسی حق نداره اذیتم کنه حتی به شوخی
قشنگ جرش میده و میاد چنان منو بغل میکنه که من میمیرم
از وقتی فهمید نی نی تو شکممه میاد بوسش میکنه
من میگم نی نی خوابه میگه نه ببینش بیداره و واقعا هم بیداره حسش میکنم
نمیدونم این بچه از کجا میفهمه بیداره نازش میکنه بوسش میکنه بهش پستونک میده از،رو شکم
فقط میگم خدایاااا شکرت
خدایا عمر منو کم کن به عمر آنیل من اضافه کن
میشه برای سلامتی همه بچه ها خصوصا آنیل من تو این روز عزیزم یک صلوات هدیه کنید به امام رضا🙏😍
منم میفرستم برای تک تک بچه هاتون
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان ستیلا مامان ستیلا ۲ سالگی
جونم براتون بگه که ما داریم وارد چالش های دوسالگی میشیم ،لجبازی و منم منم گفتن های زیاد،مثلا دختر من که اصلاااا اهل گریه و لجباز نبود الان چند روزه زودی گریه میکنه اونم شدید،اینقدر میگه همه کارا رو خودم بکنم که میمونم والا،خدا فقط بهمون صبر بده😅🤦🏻‍♀️تا چند سالگی ادامه داره؟ی
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🐣🍭موچی🍭🐣 مامان 🐣🍭موچی🍭🐣 ۲ سالگی
امشب دخترم بعد از کلییییی نق زدن و گریه کردن بدون شیر خوابید😭♥️🫀
دلم خیلییییی میسوزه انگار که دارم ظلم میکنم در حقش 🥹
با اینکه شیری که توی این دوسال خورد همچین تحفه ای هم نبود ولی بازم دلتنگ میشم برای این روزا🥹 چون می‌دونم دیگه حامله نمیشم🥲
من خیلییییی سختی کشیدم و تک تک لحظات دخترم این سختی و باهام شریک شد از همون بیمارستان تا به الان 😭😭😭😭خدا رو شکرررررر که توی سخت‌ترین لحظات زندگیم اومدی و شدی پناه تمام دردام 🫀
خدا کمک کنه هم به تو هم به من بگذرونیم این دوره رو هم 🫀🌸
🤱بمونه یادگار🤱

۱۴۰۴/۳/۳۱
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان لیمو مامان لیمو ۲ سالگی
چقدر مادر بودن سخته تا میای زایمان و عمل و افسردگی و حس مادر کافی نبودن رو هضم کنی یه چیز جدید پیش میاد که باعث میشه فکر کنی مرحله های قبل اونقدرا هم در قبال این یکی سخت نبوده ها چه الکی ناراحتی کردم
حالا نوبت از شیر گرفتن رسیده
تا حالا نشنیده بودم از شیر گرفتن هم افسردگی میاره شبیه افسرده ها شدم
بازم حس مادر خوب نبودن
چرا از اول اینهمه جون کندم که شیر مادر بدم ـچرا چرا ......
امروز اولین روز ترک شیر دخترم بود
خیلی روز سختی برای جفتمون بود. با گریه هاش جونم میخواد از هم بپاشه
از صبح که بیدار شذ نخوابیده بود متاسفانه با شیر مادر میخوابید
و اما بالاخره ۵دقیقه ای میشه تو بغلم خوابید
و فردا امیدوارم آسون تر از امروز باشه و من آروم تر
باورتون میشه از بغض دارم خفه میشم.میدونم کار بدی نمیکنم میدونم دیگ این شیر بدردش نمیخوره ولی دلم نمیفهمه😐
مامانایی که از شیر مادر بچه هاتونو گرفتید چجوری شیرمو خشک کنم
با دردش چه کنم ؟خالیش کنم؟با دست یا شیر دوش دستی؟یا شیر دوش برقی؟
ببخشید دیگ این وقت شب اینقدر متن ناراحت گذاشتم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هلن مامان هلن ۲ سالگی
منم خیلی استرس دارم!پس از ۱۳روز برگشتم خونمون دخترم نموند و گریه و زاری کرد و جیغ و داد که بریم خونه مامان جون!!خودشم خونه روستاشون!!مجبور شدم بیام خونه مامانم😭😭اخه چندروز اینجوریم؟؟چندروز بچه خونه نمیره؟؟دل خودمو چجوری آروم کنم؟؟از وقتی وارد شهر شدم تپش قلب دارم حس میکنم هر لحظه دوباره میزنن و این آرامش همیشگی نیس
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مَهبُد مامان مَهبُد ۲ سالگی
امشب چقدر گریه کردم ، یک هفته میشه شیر پسرم رو کم کردم و فقط موقع خواب میخورد و خیلی خوب کنار میومد ، امروز برای اولین بار هیچ وعده ای نخورد ، ظهر توی ماشین خوابید ولی برای شب خیلی بی قراری و گریه داشت تا همین چند دقیقه پیش که خوابید، کی عادت میکنه به این شکل خوابیدن؟ چقدر سخته این لحظات برای مادر ....
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مهدی یار مامان مهدی یار ۲ سالگی
تو شرایطم که استرس اوضاع همه هموطنامون رو دارم ... پسرم بعد چند هفته که تدریجی از شیر میگیرمش هنوز شب تا صبح بیدار میشه و باید خوابوندش و با این حجم بار روانی حس میکنم نمی‌کشم دیگه :( خدایا خودت کمکمون کن :(
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آیلار مامان آیلار ۲ سالگی
تجربه زایمانم
اینکه بگم نسبت به زایمان آیلار خوبیش اینه ترو تمیزو مرتب رفتم اتاق عمل ولی سر آیلار درد طبیعی و کشیدم و له شده بردنم اتاق عمل...
اول رفتم تو قسمت چکاپ زایمان ضربان قلب بچه رو چک کردن و بعدش سریع اسممو صدا زدن واسه اتاق عمل پرستار اومد سوند بزنه چه حس بدی همش حس میکردم ادرار دارم...
خلاصه نشوندنم رو ویلچر به سمت اتاق عمل رفتم و وارد شدم پر از استرس شدم واقعا رنگم پریده بود...
خلاصه از اونجایی که کلا بی حسی رو دوست نداشتم دکتر بیهوشی اومد پ بیهوشم کردن ...
وقتی بیدار شدم با درد وحشتناک به هوش اومدم اصلا چشمام باز نمیشد که نگاه کنم...قفط شنیدم دکترم گفت خدا به دادت برسه با این بچه از وقتی به دنیا اومده داره گریه میکنه...
خلاصه که رفتیم بخش و یاشارو آوردن وای چه حس خوبی وی درد نمیذاشت خیلی بروزش بدم نگم از اولین شیر دادن و راه رفتن که چقد سخت بود
خلاصه که گذشت و خداروشکر خودم و نی نی صحیح و سلامت از اتاق عمل اومدیم بیرون....
ولی در کل بعد عمل دکترم گفت لطفا تا مدتها باردار نشووووو....
چون رحمت بقدری نازک شده که به سختی دوختیم...و اینکه خداروشکر انقباض و درد نداشتی که بیای سر تاریخ اومدی
اگه درد زایمان داشتی احتمال اینکه رحمت پاره بشه زیاد بود اونوقت باید کامل درمیاوردیم سرتونو درد نیارم رحمم داغونه داغون....
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان پارساو اوا مامان پارساو اوا ۲ سالگی
چالش جدید بچه داری. لخت مادر زاد میشه می‌خوام لباس تنش کنم فقط گریه می‌کنه به خدا روانی شدم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر