مامانم میگه رفتم مغازه داداشم بهش گفتم داداش یکم بهم پول بده حداقل برای دخترم یکم خوراکی بخرم دست خالی نرم
داییم هم به مادرم یکم پول میده مادرم میره یکم خوراکی و شیرینی میگیره سوار تاکسی میشن تا بیان منو ببین
مامانم میگفت خیلی استرس داشتم که بعد چهارماه قرار بودبا اون آدما روبرو شم ولی خوشحالم بودم که قراره پاره تنم رو بعد چهار ماه ببینم مامانم میگفت هرشب تو فکرم بغلت می‌کردم موهاتو نوازش میکردم تو بغلم میخوابوندمت.میگغت تو ماشینم با همین فکرها بودم که رسیدیم پیاده شدیم در حیاط باز بوده اول رفتم دم در اتاق خودمون دیدم قفلن که زن باباتو دیدم بهش سلام کردم گفته چی میخوایی گفتم اومدم دخترم رو ببینم گفته بعد چهارماه یادت افتاده دختر داری که عروس کوچیکش گفته دخترت مرده برو خونتون ما نون اضافه نداریم بهتون بدیم

۱۵ پاسخ

عزیزم سن خودت .
سن مادرت
سن زن بابات
و بابای خدابیامرزت بگو .و چندساله کدفوت شدن

مادر من کوچک بود نه ساله بودبا مرد پنجاه و شصت ساله ازدواج کرد

عزیزم هر موقع اوکی شدی بزار منتظریم💚

سلام عزیزم من داستانت و از اول خوندم چقدر گریه کردم چقدر ناراحت شدم قلبم هزارتیکه شد واستون
انشالله روح پدر و مادرت در آرامش باشه
فقط میشه ادامه بدی از شوهر و ازدواج خودت هم بگو کی ازدواج کردی با کی ازدواج کردی آخرش
بعد اینکه تو اون چندین سال اصلا مامانت و نمیدیدی؟؟ و
علت مرگ مادرت و پدرت هم بگو ...

عزیزم من تحمل ندارم لطفا بزار

‌بقیه پارتو میگی عزیزم خیلی کنجکاوم بخونم داستانتو

.......

عزیزم کجایی رفتی لالا❤️

...

درخواست میدی

عزیزم درخواستمو قبول کن
امروز کلا داشتم دنبالت میگشتم

ای کاش تموم اینایی که گفتی یه رمان بود...چقدر دلم گرفت برا معصومیت و مظلومیت خودت و مادرت🥲

آخی بمیرم برا دل مادرت و خودت دختر💔🥲

داستان چیه

عزیزم درخواست میدی پرم

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
بازي با كودك دو ساله
بازی های مناسب کودک دو ساله کدام‌اند؟

سوال های مرتبط

مامان ❤محمدی❤ مامان ❤محمدی❤ ۲ سالگی
مامانم گفته من نیومدم برای نون خوردن اومدم دخترم رو ببینم
زن داداشم گفته دخترت پیش ما نیست برو
مامانم گفته یعنی چی پیش شما نیس گفتن خونه چند روز پیش داداش بزرگش بردتش خونه خودش،
دیگه مادرم با خالم پیاده را میوفتن سمت خونه داداش بزرگم(خونش یکم فاصله داشت) درو می‌زنه و از سوراخ در نگاه میکنه میبینه من کنار حوض شون نشستم دارم ظرف میشورم مامانم میگه اشکام میریخت دختر کوچولوم که بزرگ شده که ظرف بشوره همسن های دخترم تو کوچه بازی میکنن بعد دختر من کلفتی اینا رو
ادامشو پایین میزارم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ❤محمدی❤ مامان ❤محمدی❤ ۲ سالگی
عروس کوچیکم هرچی لباس داشتم رو برام آورد گذاشت تو کمد پسرش گفت از امروز این کمد مال هر دوتونه
بعدشم شام خوردن ولی من نخوردم داداشم لقمه گرفت خواست بزور دهنم بده که باز بغض کردم اشکام ریخت و گفتم ظهر مامانم با قاشق دهنم میزاشته حرفام با گریه هام قاطی میشد ولی می‌فهمیدن دیگه
برای همین داداشم گفت باشه برو کنار پسرم بخواب از امشب شماها خواهر برادرین خودشون هم اون ور اتاق خوابیدن همه خوابشون برده بود ولی من میترسیدم و گریه های بی صدا میکردم با دستم دهنم رو میگرفتم که ازم صدایی درنیاد
نمیدونم چجوری وسط اون گریه ها خوابم برده بود که کابوس دیدم کابوس یه مرد ریشی با ی چاقو و کلی خون موقعی که بلند شدم همش حس میکردم سایه اون مرده تو اتاقه وحشت کرده بودم رفتم بالاسر داداشم گفت چیه دستشویی داری گفتم نه میترسم نپرسید چرا فقط گفت بیا بغلم بخواب رو دسش خوابیدم بغلم کرد موهام رو نوازش میکرد که من اشکام میریخت رو دسش و دیگه خوابم برد تا صبح
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۲ سالگی
سلام مادرا ی چیز یادم افتاده دوسال پیش که زایمان کردم ما سه تا خانوم داخل ی اتاق بودیم بعد یادمه یکی از خانوما هپاتیت داشت که دکتر ی چیزایی بهش میگفت .الان یادم افتاده میگم نکنه من هم باهاش تو ی اتاق بودم گرفته باشم .استرس افتاده به جونم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ❤محمدی❤ مامان ❤محمدی❤ ۲ سالگی
گریه های من تموم شده بود محکم خودمو قایم کرده بودم تو بغل مادرم ولی مادرم همچنان گریه میکرد که باباش رو بهش گفت خب کافیه بهتره بریم دیگه ماشین منتظره عموت تو ماشینه.مادرم گفت تو برو منتظر توهه من نمیام دختر کوچولوم رو تنها نمیزارم تا اینو گفت اشکام باز شروع به ریختن کردن مامانمم که اشکای منو میدید گریش بیشتر میشد که عروسم با طعنه گفت خوب بریز اشکای قلابی تو
که مامانم همون لحظه بدون هیچ مکثی یکی زد به سرش😶😂(الان یادم میاد دلم خنک میشه و خندم میگیره)🗿
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آیداوآیسا مامان آیداوآیسا هفته دهم بارداری
سلام آبجیا
رفتم سونو برای ببینم قلب تشکیل شده یانه و چند هفته هستم
اینم از عکسش
مامانم گفت خانم صدیقی درست حدس زده اول گفت ۸هفتت تموم شده بعد چند دقیقه دوباره حساب کرد گفت ۷هفته تموم شده من اون هشت هفته تو ذهنم بوده
تاریخ رو درست گفته خانم صدیقی

بعد بگید که این تاریخ ها چی هستش
هرکی میتونه یک توضیح کلی بده واسه سونوگرافیم
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان سُهاومصطفی 😍 مامان سُهاومصطفی 😍 ۱ ماهگی
خانما یه سوال
من وقتی اصلا باردار نبودم مادرم گفت این دفعه اگه باردار شدی پسر شد اسمشو بذار مسیح منم گفتم باشه بعد که باردار شدم و فهمیدم پسره دیگه به مامانم نگفتم که میخوام اسم بابارو بردارم بذارمش محمد مصطفی 🫠

الان نمیدونم چکار کنم هم اسم محمد مصطفی رو دوست دارم هم اسم مسیح رو دوست دارم موندم تو دوراهی که بعد مامانم نگه حرفمو زمین انداخت اسمارو پایین میذارم لایک کنین ببینم کدوم بیشتر لایک میخوره 🥲🥲🥲
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان کیانا مامان کیانا ۲ سالگی
مامانها سلام الان تو انستا دیدم من دخترم کلمه میگه ولی جمله ن منم براش شربت امگا ۳ بهش میدم ۱روز در میون ۲سیسی میدم الان تو انستا دیدم یه خانمی میگفت کسی که بچه ش میره مدرسه بهش امگا ۳ بدید برای رشد ذهن اینا ولی من الان امگا۳ میدم برتی اینکه که بتونه جمله بگه
کسی هست بچه ش همسن دختر من باشه شربت امگا ۳ بده چرا بهش میدید برای چی ممنونم خواهش جواب بدید 😭
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان محمد و نفس مامان محمد و نفس ۲ سالگی
مامانا دخترم اسهال و استفراغه دکترم بردم مامانم گف یکم عرق پونه بده بهش من با سرنگ ۳ سیسی دادم الان استرس گرفتم چیزیش نشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 👑محمدرضا 👑 مامان 👑محمدرضا 👑 ۲ سالگی
سلام مامانای گل من می‌خوام به دخترم شیرخشک بخرم ...بعد چهارماه کولیکش بهتر شده خداروشکر ...می‌خوام کنار شیرخودمو شیرخشک هم بدم یکم وزن بگیره ...حالا من چه شیرخشکی بگیرم خوشمزه باشه و روزی چندبار بدم یکم وزن بگیرع
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نور چشمام مامان نور چشمام ۴ سالگی
امروز از عملکرد خودم خیلی راضیم. مامان خوبی بودم سر بچه ها زیاد داد نزدم چند تا کار عقب افتاده داشتم که خیلی رو مخم بود و نمیتونستم انجامشون بدم اونارو تموم کردم، دخترمو به آرزوش رسوندم و بردمش کلاس نقاشی😍 تو راه همش میگفت مامان خییییلیییی خوشحالم ممنون که منو میبری کلاس نقاشی تو خیلی مامان خوبی هستی🤩 و من چشمام قلبی میشد.
خدایا شکرت بابت روز خوبی که بهم هدیه دادی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
خانوما اریا رو امروز ضروع کردم از پوشک بگیرم از صبح دوسه بار تو شلوارش جیش کرد ولی سرشبی یهو جیشش که گرفته بوده رفته تو حموم ولی همینجوری شلوارش پاش بوده ایستاده جیش مرده تو شلوارش
انقدر خوشحال شدم خودش رفته تو حموم از صبح هرچی میگفتم نمی فت
ما دستشوییم یکم سخته بخواد بچه بره واسه همین میکم فعلا بره تو حموم
بعدش که جیش کردن بود شستمش اومدم از حموم بیرون دیدم بعد دودقیقه اینا پیپپی هم کرده خودش تو حموم اما فمر کنم ایستاده کرده آخه رفتم دیدم ایستاده ننشسته بود
چکارش کنم بشینه خانوما؟؟؟؟
از صبح کلی شعر و کلیپ نشونش دادم که بچه میشینه جیش میکنه اما این وروجک ایستاده پیپی کرده و اینا
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ستیا مامان ستیا ۲ سالگی
امشب خیلی خوشحال بودم دخترم شیر نخواست و خودش خوابید تنهایی اومد تو جاش خوابید گفت مامانم تپ تپم کن منم همین کارو کردم به دقیقه نکشید خوابید و اینکه امروز جوری غذا خوب خورد که از هرلحظه خوردنش کلی ذوق میکردم دخترم خیلی بد غذا بود و اصلا بدونه شیر نمیتونست بخوابه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ سالگی
سلام مامانا یکم بیاید دلداریم بدین یک ماه و نیمه امیر علی رو از پوشک گرفتم ولی گاهی وقتا جیششو میگه ولی گاهی وقتا جیششو نمیگه باید خودم ببرمش
امروز چند بار ازش پرسیدم جیش داری گفت نه منم دیگه نبردمش یهو دیدم میگه جیش رفتم که ببرمش دستشویی دیدم توی خودش جیش کرده چون دیروز هم همین کارو کرد یه لحظه انقدر عصبانی شدم که اصلا نفهمیدم چی شد بچمو زدم الان به شدت عذاب وجدان دارم در حدی که نمی تونم هیچی بخورم
😭😭😭😭😔😔😔😔😔
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان عشقام مامان عشقام ۲ سالگی
سلام مامانا بلاخره امروز بچمو از شیر دارم میگیرم یعنی از۱۲ظهر که بیدار شد شیر خورد رفتم خونه مامانم اینا مامانم گفت دیگه بهش نده تا سرگرمه اینجا بچهای خواهرمم اومدن یکم بهونه گرفت یکم بازی کرد شبم چون بعدازظهر بچم نخوابیده بود بهونه کرد اما امقدر رو دستم چرخوندمش دور خونه تا خوابید به نظرتون شب بیدار شد تو خواب عمیق بدم یا دیگههه ندم کلا؟ کیا یه دفعه کلااا ندادن کیا بازم دوسه شب تو حواب عمیق دادن؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مرد کوچکم👩‍👦 مامان مرد کوچکم👩‍👦 ۲ سالگی
سلام مامانا چطورین ؟
دختر خواهرم دیشب یهو تشنج می‌کنه تا میبرنش بیمارستان ۱ ربع طول می‌کشه ، بهش دیازپام میزنن یکم بعد دوباره تشنج می‌کنه و بهش میرسن ، خلاصه که منتقلش میکنن بیمارستان تخصصی ، بعد میگن مشکوک به مننژیت ، آزمایش میگیرن اوکی بوده ، اما فردا قراره نوار مغز و آزمایش بگیرن ازش، واسش دعا کنید فعلآ بستری بیمارستان ، خیلی براش نگرانم ، اگر کسی آشنایی داره با این وصعیت یکم برام توضیح بده راهنمایی بده بلکه دل منم آروم بشه.
خواهرم بچش دوقلوه، الآنم من با پسر کوچیک و شکم باردار اومدم اون یکی۸
قولش و نگهدارم تا بلکه بتونم کمکش باشم.
مشاهده ۶ پاسخ دیگر