۱۰ پاسخ

مساله ناراحت کننده ای هست و واکنش شما طبیعیه اما همون گریه کردن باعث میشه آرومتر بشید و با گذشت زمان غم و ناراحتی این موضوع کم میشه خصوصا که فقط خسارت مالی بوده و خداروشکر خودشون سالم اند

اتفاقا الان خونتون خوبه سرت گرم کاره به اقدامت فکرمیکنی بهترباردارمیشی تابخوای بمونی تنهایی فکرکنی شدی نشدی .توکل بخداباشه هم اقدامات انجام بده هم به مادرشوهرم برس خدام عوضش بهت میده

اين اتفاقا طبيعيه خوب امثال اين چيزها واسه هرخانواده اي ممكنه بيفته نميتوني بگي كي تموم ميشه شما كه ميخاي مادر بشي بايد خودتو قوي نگهداري فردا بچه دار بشي ملي اتفاق قراره براش بيفته حداقاش سهالي چن بار مريض شدنه برا اين چيزها بايد خودتو اماده كني هنوز توو اقدامي اينجوري حرص ميخوري اگر باردار باشي چيكار ميكني اگر بفكر بچه اي بايد محكم باشي

تواین شرایط جنگ ونامعلوم کشور حامله شدن درست نیس گل ولی شدی هم بایددوراز استرس باشی برات خوب نی

عزیزم درسته ک اتفاق بدی افتاده ولی خداروهزار مرتبه شکر ک خسارت مالی بود و خودشون چیزیشون نشده
ب این فکرکن اگه خدای نکرده یکیشون آسیب میدید چقد بد بود.
مال دنیا ارزش نداره مهمترین چیز تو این دنیا سلامتیه

چقدر بد، حق داری شکه بشی و نگران شی
خونشون بیمه نبود؟

ای وای چقد وحشتناک😔
واقعا توی این دوره زمونه کوچیکترین وسیله ی آدم خراب بشه پر کردن جاش سخته چه برسه خونه با تموم وسایل
خیلی ناراحت شدم

آخی بنده خدا
چرا خونشون اتیش گرفته
کاش میرفتی دکتر

خب چرا گریه کنی اتفاقیه که افتاده
مگه کسی برا خونه مادر شوهر گریه می‌کنه

اخی عزیزم تو جنگ اتیش گزفته؟

سوال های مرتبط

مامان دخترای نازم مامان دخترای نازم ۴ سالگی
مامانا واقعا درمونده شوم نمیدونم چکار کنم و کجا برم. الان اومدیم ناهار کوفت کنیم سوپ گذاشتم شوهرم گفت کن نمی‌خورم آبدوغ خیار درست کردم واسه او دخترا هم دیگه سوپ نخورد از غذای شوهرم ریخم براشون که دختر گوچیکم شروع کرد اذیت کاری دستاشو می‌کرد تو کاسه می‌ریخت بیرون بماند شوهر پاشد رفت بیرون از خونه که شد روز قیامت اینقد دختر کوچیکم گریه کرد تمام وسایل داخل بوفه رو ریخت زمین شیشه هاشو میخواست بیاره بندازه زمین که منم از کوره در رفتمو گرفتم ی کتک حسابی بهش زدم.. با همون جیقو گریه شروع کرد در کابینت‌ها رو ب هم زد در حموم و تمام پشیها رو انداخت تو خونه گوشی منو هزار بار زد درو دیوار و..... که زنگ زدم شوهرم اومد دوتا و تو این گرما با متور برد بیرون.. الان نشستیم ب حال خودم گریه میکنم.. آخه این بچه چرا اینقد لجبازه.. خدا شاهده الان همش دعا میکنم ی زنبور نیشش بزنه شاید آروم بشه شاید اینقد بهانه نگیره. واسه بیرون... اصلا از زندگی بیزارم کرده ی بچه لجون ی دنده لجباز..... الان 2سالو نیمشه تا کی اینجوره.. هر چی بیاد جلو دستش پرت میکنه هرچی هم با زبون خوش باهاش حرف میزنم بی فایده.. مجبور میشم بزنمش؟ کسی بچش اینجور بوده تا چند سالگی خوب میشه