سلام خانما وای اومدم درد و دل
من خیلی زود از کوره در میرم و عصبی میشم
دخترم خیلیییییییییی زیاد اذیت میکنه فضولی میکنه شیطنت میکنه عاشق آبه جوری ک امروز سه باااار بردمش حمام تا بازی کنه.
دو هفتس خونه مادرشوهرمینا هستیم (ب خاطر کار کشاورزیشون)
فقط برای خواب میایم خونه خودمون
ینی انقددددررررر دنیز اونجا اذیت میکنه ک واااااایییی
مادرشوهرم امروز میگف خدا ب دادت برسه اینجوری پیش بره این بچه پیرت میکنه از بس هرجا میره باید برم دنبالش از بس باید مراقبش باشم ک نیفته از جایی
دو روزه یاد گرفته میره روی میز جلومبلی
روی گل میز
توی طاقچه هایی ک ارتفاعشون ۴۰.۵۰سانت هست
امروز با کله اومد زمین از همین طاقچه
شما بگین چیکار کنم از صبح باید بگم مامان نکن دنیز نکن دخترم بشین براش با تلویزیون فیلم میزارم نگاه میکنه ولی در همون حین هم باید یه جارو خراب کنه‌. امروز دیگ انقدرررر عصبی شدم اول خودمو زدم بعدم چنتا داد زدم سر دخترم ک چرا گوش نمیدی مامان همه چیو میفهمی خب اینم بفهم
الان عذاب وجدان گرفتم من مامان بدیم ک زود از کوره در میرم؟
دلم نمیخاد کسی ب بچم حرفی بزنه بگه فضوله فلانه و....
ولی نمیشه انگار این دختره میخاد رسما منو پیر کنه😭😭😭
شما چیکار میکنید ؟ بچه هاتون چجوری رفتار میکنن ؟ دنیز خیلییییی زیاد جیغ میزنع گوشم سوت میکشه از عصبانیت گوشه پیرهنشو میگیرم میکشمش طرف خودم میگم بسسسسه مامان بسسسسهههه😭😭😭 وای انقد دلم پره ب قران دلم میخاد زار بزنمممممم

۱۵ پاسخ

ببین عزیزم یه کم به خودت هم حق بده ۲۴ ساعت شبانه روز خودت باید حواست باشه بهش جدا از مراقبت غذا و حموم و پوشک و هزار کار دیگه که مربوط به بچست گردنته،حالا در کنار مادر بودن باید خانوم خونه هم باشی همزمان یه چشمت به بچه یه چشمت به غذا و جارو کشیدن و کارهای خونه،مگه چقدر جون داری چقدر از زایمان و ضعف بدنت گذشته ؟بخدا ما هم آدمیم، همین باباها که میگن سر بچه داد نزن بقران یه ساعتم نمیتونن مثل ما کنترل اوضاع رو دستشون بگیرن،عذاب وجدان نداشته باش

اون هنوز خیلی کوچولوعه چی میفهمه طفلی اقتضای سنشه وقت شیطنتشه الان،، حرف مادرشوهرت اشتباهه
سعی کن خودتو کنترل کنی دختر منم همین جوریه ولی من لذت میبرم از خرابکاریاش اینم بگم اعصاب منم بهم میریزه ولی چه میشه کرد سنی ندارن که بخای داد بزنیشون اصن دلم نمیاد

چقدر تو منیییبیی

ببین پسر منم خیلیی شیطونه
هیچکس‌ندیده این بچه بجز موقع غذا خوردن بشینه،
دائم در حال راه رفتنه، اصلا هیچ جا بند نمیشه،
همش باید دنبالش بدو ام که کار خرابی نکنه
حالا خونه ی خودمون باشیم راحت ترم چون هم فضای خونه رو امن کردم هم اینکه اگه خرابکاری کنه عین خیالم نیست
اما وقتی میریم خونه ی خانواده هامون خیلی اذیت میشم چون خیلی بیشتر باید دنبالش بدو ام،
اما با همه ی اینها سرش داد نمیزنم و تمام سعیمو هم میکنم که زیاد بهش بکن نکن نگم چون میگن خوب نیست و لجباز میشن،
سعی میکنم حواسشو پرت کنم.
اما واقعا فشار زیادی رومه این‌روزها و‌درکت میکنم کاملا.
چون خونه مادرشوهرتم هستی
کنترلش خیلی سخت تره،
به خودت مسلط باش تا برگردی خونه اوضاع بهتر میشه

عزیزم توهم ادمی خسته میشی عیب نداره کم کم صبر ماهم میره بالا ب خودت سخت نگیر ما بهترین مادرها میشیم نصب ب نسل اینده

عزیزم گاهی بعضی بچه ها چون خیلی دل به دلشون میدیم لوس میشن. با گریه و جیغ و داد باید به خواسته شون برسن. تو فقط وسایلی که خطرناک هست رو از توی خونه بردار یا بالشت بزار جلوی چیزایی که میره سراغشون یا پایین طاقچه بالش بزار که اگر افتاد بیفته روی اونا و طوریش نشه. دیگه ولش کن بزار خودش اینقد بازی کنه تا انرژیش تخلیه بشه. بعدم چرا سه بار بردیش حمام. همون یک بار کافی بوده وقتی هر بار گوش بدی به حرفش هم لوس میشه هم لجباز، همه ی بچه ها همینن ها پسر خودمم که باشه همینه فقط در مورد بچه ی شما نمیگم. اگر ده تا درخواست دارن ۷ تاش رو انجام بده ۳ تاش رو نه

منم خیلی خسته میشم ولی تاحالا بهش عصبانی نشدم … عصبانی میشم اصلا بلد نیست نمیفهمه بازم کارشو انجام میده دخترم نمیفهمه زیاد انتظار نداشته باشیم ک مثل ما ادم‌بزرگا باشه … از اون موقعه با حوصله.و میرم دنبالش کلا دنبالشم

بچس دیگه نمیفهمه چیکاری درسته چی غلطه فعلا هم زوده تا متوجه شه. پسر منم همینه همش دنبالش، همش میخواد از رو مبل خودشو پرت کنه پایین. دست بزنه به پریز برق. فقط باید همه حواسمون بهشون باشه تا به ی سنی برسن که متوجه شن حرفامونو

همه همینیم
من سرم بیارم پایین پسرم موهامو می‌کشه گریه میکنم از درد
یا برم پای ظرفشویی اهمیت ندم بهش میاد شیک و مجلسی گازم میگیره
مهمونی ک دلم نمی‌خواد برم همش باید بگم نکن نکن
دکتر بردم امروز کلا منو کثیف کرد

بهش نگو نکن چون بیشتر کنجکاو میشه نهی نکن بچه رو

اشکال ندارد عزیزم منم اینطوری میشم مثلاً امروز باید برا کارگرا غذا درست میکردم پسرم ساعت چهار صبح بیدار شد بدون هیچ دلیلی همش گریه میکرد نه جایش درد میکرد نه اتفاقی افتاده بود تا ساعت شیش گریه کرد بعد ب زور خوابید منم از ساعت نه با ناهار درگیرم بیدار شده گلدونمو خالی کرده تو کل خونه برنج رو پاشیده خونه بعدشم برق رفته جارو بزنم امدیم خونه مادرشوهرم اینجام همش جیغ زده گریه کرده دوبار مجبور شدم خونشون جاروبرقی بکشم دون پرنده هارو پاشیده خونه تازه داره می‌خوابه برم خونه رو جارو بزنم چند باری هم سرش داد زدم عصبی شدم

پسر منم همینه عزیزم من ۱۷ کیلو کم کردم شدم ۴۹ کیلو زیر چشام گود افتاده لاغر لاغر شدم
جونی نمونده برام
من فقط گریه میکنم چند بار شده حس عصبی منو بگیره
بخوام دست درازی کنم ولی کنترل میکنم میگم این بچست نمی‌فهمه
جیغ میزنم گریه میکنم تا خودم خالی کنم یه چیزی رو میکوبونم زمین به شوهرم زنگ میزنم سر اون بنده خدا خالی میکنم
درکت میکنم عزیزم
برای منم میگه با صبح تا شب با من بازی میکنی یا جیغ میزنم یا به هرچی بخوام دست میزنم خودکشی کنه یجورایی
خدا صبرت بده واقعا نمی‌دونم چی بگم ....😓

اخییییی عزیزممم... همه ما همیم عزیزم تازه پیش بیاد آروم یکی میزنمش چون واقعا اذیتم میکنه
پسر من همش الکی لجبازی و گریه میکنع کل روز تهوع میگیرم یعنیییی انققققدر اذیت میشم مغزم میخواد منفجر بشه

بچست دیگه ما همه چیزای دنیارو دیدیم برامون عادیه همممش براشون جدیده و تازست دارن کشف میکنن منم از عید غدیر خونه مامانم ‌و مادرشوهرمم خونه هاشون ویلاییه یونام عاشق آب بازی با شلنگ میره اینور خونه گریه برم حیاط آب بازی میره اونور خونه گریه برم بیرون سرسره و شلنگ کوچه
قشنک درکت میکنم چیزی نیس کار نداشته باشن بخصوص خونه کسی آدم سخت تره شرایطش ولی بچه همینه دیگه خداروشکر سالمن میدوئن بازی میکنن فضولی میکنن بهم میریزن ما باید صبرمونو زیاد کنیم حقیقنا🥲🥰

درخواستمو قبول میکنی

سوال های مرتبط