یه دنیاااا غر دارم ولی کسی رو ندارم همدردم بشه گوش بشه غرامو بشنوه دلم میخواد ازته دل جیغ بزنم گریه کنم وقت نمیشه واقعا زندگی برام جهنمی شده ..اون از زایمان مزخرفم تو بیمارستان دولتی ک ب اندازه بیمارستان شخصی پولش شد و پولش مهم نیس برام ولی عذاب زیاد کشیدم ..الآنم ک دخترم بزرگم با بچه کنار نمیاد مریض شده همش بغض می‌کنه گریه و جیغ و داد می‌کنه باهام قهرمیکنه بچه رو دوست داره ها اما وقتی من بغلش میکنم حسودی می‌کنه حواسم نباشه بچه رو میزنه دوسه روزه تب می‌کنه.دهن مامانم و مادرشوهرمو سرویس کرده مادرشوهرمم خسته میشه بهش بد حرف میزنه ..همه زحمتمم ب دوش مامانمه بنده خدا داغون شده این وسط خونه تمیز کنه غذا درست کنه ب من و بچم برسه دختر بزرگمو نگهداره خیلی سخته خیلیییی پدرم دراومده دلم میخواد سر ب بیابون بزارم

شما ک ناخواسته باردار شدی، خدا حفظشون کنه ،ولس مادرایی ک میان بخاطر خودحواهی خودشون ک سن شون میره بالا،یا یدفعه دوتا شیر ب شیر از قصد میارن ک زحمتاشون ی جا شه و راحت شن ب گفته ی خودشون ،دیگه نمیدونن این راحتی خودشون ب قیمت نابود شون بچگی بچه اولشون تموم میشه ی کم منطقی ب قضیه نگا کنن،من خودم کلا ادم صبوریم طوری ک تا الان تقریبا داد نزدم سر بچه م،ولی همیشه ب چالشای بچه م ک چیز طبیعی هس و میبینم، ب مادرایی ک با خودخواهی و از قصد شیر ب شیر میارن فک میکنم ک چطوری میتونن دوتاشم کنترل کنن،قطعااین وسط حق یکی از بچه ها ضایع میشه، اون بچه اولم ک بیچاره از بچگی مسولیت حامی و بودن و داره و باید ی جوری مادری کنه، مزایای خوبی داره مثل تنها نبودن بچه ها،همبازی و اجتماعی بودن ک واقعا نمی ارزه ب این قیمتا

همچین گفتی دختر بزرگم گفتم ۷،۸سالشه، از بچه ای ک یسالشه چ انتظاری داری،الهی ،بهترین دوران زندگیش و باید اینجوری بگذرونه ب جرم شیر ب شیر بودن ، من جای شما باشم تمام فکرو ذکرم و میدم ب دختر بزرگه، و ب کوچیکه در حد شیر دادن و زمانی ک بچه بزرگ خوابه،نوازش و محبت

بیا تاپیک آخرم و بخون

چند روزه زایمان کردی؟؟
منم دارم همین روزارو میگذرونم الان ۳۶ روز میگذره خودم دارم با شرایط وفق میدم دختر بزرگمم مثل دختر تو شد اوایل ولی خداروشکر الان خوبه بهتراز قبل شده فقط صبوری کن من همین الان یه چالش گذروندم دختر بزرگم خوابش میومد پسرم شیر میخواست و این یعنی اوج چالش که دخترم نذاشت بچه رو بردارم
خیلی شیر به شیر سخته منم خدا خواسته باردار شدم

عزیزم به این فک کن که این روزا میگذره و بعدا بچه هات همبازی هم میشن و ی پشتوانه برا همن

بچه اش یه ساله هست

الهی بگردم چ سخت

دختر بزرگ من ک پنج سالشه ب پسرم حسودی میکنه دیگ از ی ساله چ انتظاری میشه داشت

عههه یعنی دومی نیارمممممم😂😂😂😂😂

خب حق داره بچه ۱ سالشه چه میفهمه خوب و بد و تشخیص بده به بقیه هم بگو مراعاتش و بکنن بعدم این بچه مریض شده باید بهش برسید دکتر ببرید

عزیزم همه اینا میگذره هیچ چیز موندگار نیس اینجا الان رفتار تویه که آینده بچتون رو می‌سازه به هرحال باید به جفتشون محبت کنی نه کمتر نه بیشتر تازه زایمان کردی؟دختر بزرگت چند سالشه؟

سلام عزیزم درکت میکنم سخته خیلی هم سخته. اول اینکه توصیه میکنم برو پیش روانشناس بچه ات حال مادرس رو میفهمه بیشتر بی قراری هاش به خاطر حال و روان خودته. دوم این که بچه بززگ تره حسودی میکنه تا یه مدت تمام توجهت رو بزار رو اولیی سعی کن بیشتر کار هاش رو خودت انجام بدی.بهش بگو که چقد دوستش داری و مهمه برات و اجازه نده هیچکی با بچه ات بد صحبت کنه

عزیزم برای دخترت کادو بگیر بهش کادو بده بگو از بچه جدید به دنیا اومد
شکلات یا هرچی دوست داره بزار زیر بالشت بچه کوچیک بگو مثلا فلانی تو دوست داره اون گذاشت زیر سرش بهت بدش خیلی چیزا بعد درست میشه
به دختر بگو من تنهام میشه یه کمکی بدی تو دختر کوچیک منی ولی الان مسئولیت جدیدی بهت محول شده که کمک کنی مثلا داداشت یا آبجی بزرگ کنیم
درست میشه

🥲🥲🥲حق داری والا

چن سالشه ؟؟