خانما نمیدونم من انقد حساس شدم یا شمام مثل منید،هرکی هرچی راجع به بچم میگه اعصابم خراب میشه😫چرا شیر خودتو کم میدی؟چرا شیرتو از سینه نمیدی و میدوشی؟چرا این لباسو پوشوندی؟چرا دستکش دستش کردی؟حتما بعده شیر آروغشو بگیر،انقد شیر خشک بهش نده و و و…..
بابا شیرم کمه شیر ندارم انقد نرینینن به اعصابم😤یه مادر صلاح بچشو خیلی بهتر از شما میدونه لطفا دایه مهربون تر از مادر نباشین🤬

فکر نکنم هیچکی اندازه من حساس وعصبی باشه رو چنین مسائل وبگه چیکار کن چیکار نکن
تصمیم گرفتم هرکسی چیزی گفتم میگم باش اما کار خودمو انجام میدم
اصلا حوصله ندارم

عزیزم شوید دم کن مدام بخور شیرت زیادتر میشه.با دوشیدن هم کم میشه.منم مثل شما مجبور شدم بدوشم و شیرم خشک شد. برا منم خیلی حرف زدن حتی همسرم.ولی اهمیت نده دهن مردم رو نمیشه بست

آخه خیلی نظر میدن. منم باسم عصبی میشم

وااای تروخدا نگو منم اعصابم خرد شد من اصلا حوصله ندارم بقیه نظر بدن

خرما ومغزیجات له کن باهم قلقلی کن هرروز چندتا بخور دخترعموم بهم توصیه کرد گفت یکی دوهفته قبل بارداری وبعد بارداری اینکارو کن عااااالیه اب برنج خیلی خوبه برنجتو از قبل خیس کن بعد موقع ابکش کردن اون اب رو نریز بخور عالیع

منم اینجوریم

بزن دهن هرکی بهت حرف میزنه🤣🤣
من اینقد اوایل تحت فشار عصبی بودم از حرفا اینقد جوابا دندان شکن دادم الان کسی جرئت نداره نظر بده

گاهی الکی حساسیم درسته دخالت زیادی خوب نیست ولی بعضی وقتا ی حرفایی بنفع خودمونه مثلا الان میدونی شیرتو از سینه ندی شیرت کم کم خشک میشه ولی هرچقد بچت سینتو مک بزنه بیشتر شیر میاد

ی گوشت در باشه اون یکی دروازه

هنو زایمان نکردم ولی میدونم منم یکی یه چی بگی بهم میریزم

به نظرم‌ما مامانا باید خیلی قوی تر از این حرفا باشیم.
میدونی من خودم ۶ روزه زایمان کردم پسرم ۶ سالشه و از روی حسادت رفتارهاش خیلی عوض شده دخترم بخاطر زردی تو بیمارستانه و همسرم میخواد بره سرکارش و من تنها میشم.
به اندازه لازم این چند روز‌گریه کردم و دیشب کابوس دیدم.
انقدر گریه کردم که چشمام باز نمیشد حتی الانم دارم با بغض مینویسم ولی به خودم قول دادم خیلی زیاد قوی باشم و به بچه هامم قوی بودن یاد بدم.
به نظرم این مهمترین کاریه که میتونیم تو اوج فشارهای بعد زایمان انجام بدیم

منم خیلی بدم میاد و عصبی میشم با اینکه قبلا خیلی خونسرد بودم، اعصابم ضعیف شده با شیردهی و زایمان . وقتی نظر میدن بدم میاد، بچه گریه میکنه هر کسی یه نظر میده و دم ب دیقه میگن مگه چی خوردی ک بچه دل درد گرفته در حالی ک خیلی رعایت میکنم

برین ب هیکلشون و اجازه نده کسی دخالت کنه توی بزرگ کردن بچت
ی کلام ب شما ربطی نداره تموم ی بار این جوری بگی دیگ دخالتی نمیکنن

عزیزم بچه‌ کوچیک همینجوریه همه یه نظری دارن
باید بیخیال بود
مهم تصمیم خودتونه حرف بقیه چه فایده داره

عزیزم اونا هم مثلا میخوان بهت کمک کنن ناراحت نشو

حق داری گلم

به منم میگفتن من کار خودمو میکردم شیر منم کم بود قطره شیرافزا خوردم آب هویج مغزیجات بهتر شد در کل به حرف هیچ کس اهمیت ندادم

یعنی من حالم داره بهم میخوره ازین فضولیای اطرافیان میخام فقط بشینم تو خونم هیجا نرم از بس که همه نظر میدن

منم سر بچه‌ اولم‌ حساس بودم‌ و هر کی هرچی‌ میگفت‌ عصبی‌ میشدم‌ و حرص میخوردم ‌ ولی اینبار بیخیال هستم‌ هر کی هر چی بگه و صلاح خودم و بچمو‌ بهتر از بقیه میدونم و تو کار خودمم