۵ پاسخ

اتفاقا خوبه که پسر بچه با باباش بیشتر وقت بگذرونه،بذار اخلاقای مردونه رو یاد بگیره از باباش،من از خدامه پسرم درآینده بیشتر با پدرش رفیق بسه

عزیزمن همش ۴سالشه بزرگتر بشه درکشم بیشتر میشه سعی نسبت به این موضوع واکنشی نشون ندی کن بفهمه ناراحتی...از یه بابتم خوب‌ها دخترت که بدنیا بیاد خیلی پسرت وابستت نیست که اذیت بشی اون موقع که نیازه به دخترت بیشتر برسی بعد که ایشالله باهم بزرگ شدن بهترین لحظهارو کنار هم میسازین

عزیزم طبیعیه ، اتفافا خیلی خوبه پسر با پدر باش و رفیق باشن ، من همییشه به همسرم میگم خیلی دوس دارم پسرم با خودت وقت بیشتری بگذرونه ، پدر پسری رفیق باشین

دقیقا عین پسر من انقد حوصلم نکشید فرستادمش با باباش رفت سرکارش مونذ دیگه خیلی وابسته شده ۶سالشه

چند سالشه ؟
کم کم درست میشه بعد بارداری رابطتون باز بهتر میشه 🥺

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی وآوینا مامان امیرعلی وآوینا ۱ ماهگی
کمی درد دل کنم باهاتون بچه ها 🥲



سه شنبه هفته آینده دخترم دنیا میاد
دیشب داشتیم با همسرم صحبت میکردیم یهو حرف رسید سر اینکه من موقع پسرم دوست داشتم اسمشو بزارم ماهان ولی همسرم گفت نه گذاشت امیرعلی...
جریان از این قرار بود که موقع انتی گفت احتمالا دختره منم چون جای معتبر و خوب رفته بودم فکر میکردم قطعا دختره حتی براش پتو و لباس و... گرفتم
تا انومالی ک رفتم دنبال اسم بودم همسرم می‌گفت پسره من میگفتم دختره
یروز اومد گفت اگه پسر بود من میزارم اسمشو دختر بود تو بزار
منم که خنگ ،صددرصد فکر میکردم دختره با دمم گردو میشکستم و قبول کردم .... زدو تو انومالی گفت قطعی پسره☹️ همینکه تو آسانسور بهش اینو گفتم زود گفت امیرعلی بابا داره میاد ،یعنی حتی از من نپرسید این اسمو دوست داری یا نه که بنظرم خودخواهانه بود رفتارش و همش می‌گفت قول و قرار کردیم و فلان ، خب درسته حرف زده بودیم ولی واقعا توقع نداشتم اینجوری بدون مشورت با من انتخاب کنه ...
حالا دختر خدا بهم داده از اول گفتم آوین بزاریم اسمشو گفت نه
گفتم چطور سر امیرعلی خیلی ب قول و قرارمون پایبند بودی حالا چی شده نوبت من رسیده میگی نه ، خلاصه ۶ ماهم تموم شد گفت آوینا منم خوشحال
ب خانوادم گفتم و... همیشه هم ب این اسم صداش زدم ...
حالا دیشب میگه من ته دلم راضی نیستم ولی احترام میزارم ب انتخابت😐
تو ماه صفر داره دنیا میاد ب من باشه این مذهبی میزارم
منم گفتم نه ،ولی خیلی ب دلم اومده ،واقعا ناراحتم کل این ۹ ماه هروقت گفتم آوینا و صداش زدم گفت زهرای بابا 🥲 یعنی من واقعا حق انتخاب ندارم! از یه طرفم دلم میگه ولش کن اسم مذهبی بزار اینم دلش خوش بشه
ولی نمی‌دونم چی ، شما بگید چیکار کنم
مامان اسرا😍 مامان اسرا😍 ۲ ماهگی
مامانا خیلی دلم گرفته و حالم بده نمیدونم شماهم‌این نجربه رو وقتی بچه اولتون ب دنیا اومد داشتین من خیلی میترسم از این حالم🥺🥺🥺
اول اینو بگم ک زایمانم سزارین بود،و وقتی بهوش اومدم و‌اومدن شکمم قشار دادن بشدت درد داشتم تا رفتم پخش سراغ بچمو گرفتم بغلش کردم با تموم دردی ک داشتم شیرش دادم تو دلم ک بود خیلی باهاش حرف میزدم تعریف دردو دل و بشدت واکنش میداد ب حرفام نوازشام یعنی انقدر ذوقشو‌میکردم تو دلم بود ک نگو ،ب دنیا اومد تا چند روز اول با زخم سر سینم هرجوری بود بهش شیر میدادم نگرانش بودم …..باورم نمیشد زاییدم یا مادر شدم الان ۱۹روزه زایمان کردم بچم خداروشکر اروم ولی بشدت ولع داره مک میزنه نمیدونم شاید درست شیر نمیره تو دلش یعنی خیییلی انرژیمو میگیره
از اینکه بغلش کنم ببرم بشورمش خیلی میترسم
از اینکه حموم‌کنمش بشدت میترسم
از اینکه حتی وقتی دماغش گرفته با فین گیرش دماغشو‌تمیز کنم
طاقت گریشو‌اصلا ندارم
همینطوری فکرم درگیره ک‌من میتونم از پسش بر بیام تنهایی یا ن
الان مامانم کمک میکنه سریع میشورع میاره مای بیبی میکنه اروغشو میگیره
حس میکنم تنها نمیتونم وقتی دلش درد میگیره وقتی خستم و‌ب استراحت نیاز دارم😭😭😭
بیاید حرف بزنیم فکر و استرس باعث شده من اون حس مادرانه رو‌حس نکنم من انقگار فقط احساس مسئولیت میکنم 😩😭😭😭