تجربه زیمان طبیعی

۶تیر رفتم بودم پیاده روی تا ۲ساعت من پیاده روی کردم اولین باره همین جوری راه میرم بعدش امدم خونه خوابیدم ساعت ۵صبح تغریبن بیدار شدم دیدم یکم لباسم خیسه فک کردم ادرار چون مسانم شدیدا پر بودرفتم دشویی برگشتم خوابیدم ساعت ۷بیدار شدم دیدم نه انگاری کیسه ابمه اخه لباسم روتختی هم خیس بود شوهرم بیدار کردم بهش گفتم کیسه ابم پاره شده رفتم زایشگا بهشون گفتم کیسه ابم پاره شده گف بخواب بزار معاینه کنم معاینم کرد گف ۱سانتی دیگه پرونده تشکیل دادن او اینا ساعت ۱۱شروع کردن امپول فشار ساعت ۳دوباره امد معاینه گف ۲شدی رفت انقد درد داشتم که نگم بهتر رفت ساعت ۶امد گف تازه شدی ۴سانت گفتم وایییی ۴سانت انقد درد داره تا ۱۰سانت میمیرم من دیگه دوبار درد درد تا ساعت ۹معاینه کرد گف خانم انقد داد نزن هنو تازه داری ۵سانت میشی دوبار درد ساعت ۱۰دیگه حس مدفوع داشتم هرچی جیغ او داد میزدم نمیمد من جیغ میکشیدم او زور میزدم دس خودم نبود زور میزدم دیگه اخرش داد زدم خانم من دشوی دارم امد گف خانم چه خبرت بهش گفتم تروخدا معاینم کن گف تازه معاینه شدی ۴بود تو این نیم ساعت ۱۰ سانت ک نمیشی گفتم پس من دشوی دارم این دید حرف میزنم باهاش زور میزنم گف وایسا معاینه کنم معاینه کرد داد زد خانما این فول شده گف هروقت درد داشتی زور بزن منم دو بار زور زدن علیرضام ساعت ۱۰ پا تو دنیا گذاشت

تصویر
۶ پاسخ

بخیه هم خوردی

وای من دارم میترسم کم کم

قدمش مبارک
چند هفته بودی ؟

چند هفته بودین؟

انشالله خدا برات نگهش داره خواهر 😍

وای عزیزم چه قشنگ مبارکه خداروشکر بخوبی این دوران رو رد کردی

سوال های مرتبط

مامان آیهان 🩵 مامان آیهان 🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان ۵
دیگ ۶ ب بعد غیر قابل تحمل شده بود دردام زیاد بود و معاینه شدم ۲ سانت بودم
دیگ میگفتم زنگ بزنین ب ماماهمراهم بیاد میگفتن زوده ۴ ۵ سانت بعد ولی مگه من حالیم بود کمردرد امونم و بریده بود و داد میزدم و دستشویی هم داشتم گفتم برم دستشویی گف نمیشه سوند میذارم گفتم نمیخوام پس گف نه میذارم ب زور گذاشت و واقعا سوخت دیگ گلایه هم میکردم میگف سوسولی درد نداره ک خلاصه شیفت عوض شد و دکتر اومد گف هنو ۲ سانتی کیسه ابشو بزنین کیسه ابمم و زدن و واقعا درد نداشت یهو زیرم خیس خیس شد و تمام
دوز ۵ قرصمم گرفتم ک زایشگاه ۳ بار پر شد و خالی شد و من نزاییدم ساعت ۹ شب دیگ داد میزدم ولی کسی توجهی نمی‌کرد هر ۱ دقیقه دردا میگرفت ۴۵ ثانیه و ول می‌کرد و تو همون ۱ دقیقه خوابم می‌برد و باز دوباره شروع می‌شد دیگ رفتم با هزار خواهش دستشویی و اومدم دکتر اومد ساعت ۹:۵۰دقیقه گف بخواب معاینه کنم منم التماس ک توروخدا منو ببر سزارین گف بخوای خوابیدم و بازهم دوساعت بودم گف آماده اش کنین ببرین اتاق عمل
مامان آوینا🍭 مامان آوینا🍭 روزهای ابتدایی تولد
ساعت 3 ماما خصوصیم رفت بیرون یه پرستاره اومد خیلی مهربون بود اینم بگم از صبح هزار نفر زاییدن تاریخشون رند بشه برای سزارین 😂
من آبروم رفت اونجا طبیعی از صبح کل بیمارستان منو شناختن اینقد ناله میکردم
اتاق خصوصی داشتم ولی صدا میرفت اتاقای بغلی

پرستاره اومد گف بیا یکاری کنم بچت تا یه ساعت دیگه بیاد به ماما گف میخندیدن گف پس من میرم بیرون انجام بده تو حالت دستشویی ایرانی نشستم رو تخت گف اینجوری زور بزن موقع دردات ک واقعا تاثیر داشت بعدشم یه معاینه کرد ک کلی زور زدم
همون ساعت سه ام چون خیلی حس زور داشتم کیسه آبم سوراخ شده بود همینجوری آب میومد ازم
دیگه با اون معاینه رسیدم به 8 سانت و دیگه اوج دردا😀ولی خب بنظرم دردای اونموقع خیلی راحت تر رد میشه چون حس زورت میاد و زود تموم میشه ولی اولش تا فول شدن واقعا سخته و دردناک
دیگه 8 سانت ک شدم تند تند زورم میومد و همینجوری نشسته زور میومد
تا جایی که یهو حس کردم سرشو واقعا حس عجیبی بود قشنگ تو واژنم بود ولی خب قابل توصیف نیست
مامان جیگر پناه مامان جیگر پناه ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
اولین زایمانم بود

دکترم گف ۳۷ هفته بیا معاینه لگن
تعطیلات عاشورا تاسوعا شد
فردای عاشورا ۳۷ هفته و ۵ روز رفتم‌معاینه لگن
گف ۴ سانت بازی سریع برو بستری تا صبح زایمان‌میکنی
منم استرس گرفتم. ساک بچه و خودم هیچی‌جمع نکرده بودم. اصلا توقع نداشتم تو این هفته زایمان‌کنم. میخاستم‌اون‌روز بگم سزارین میخام که که با باز بودن دهانه رحم اصلا قبول نکرد. خلاصه سریع رفتم خونه چشم بسته چن تا لباس و اینا ساک جمع کردم. رفتم بیمارستان ساعت ۱۰ نیم شب بستری شدم. آمپول فشار زدن. کیسه آبم پاره کردن. دردام شروع شد واقعا طاقت فرسا بود. ساعت شد ۱۲ ماماعه میومد‌معاینه‌ میکرد میگف موقعی که درد داری ب‌مقعدت زور بزن. همزمان‌معاینه‌میکرد. بعدش گف تا ساعت یک زایمان میکنی. من ب امید اینکه تا یک‌زایمان میکنم‌تحمل‌ میکردم دردا رو زور میزدم. ساعت شد یک‌و نیم ماما هی معاینه‌میکرد گف تا ۲ زایمان کردی. ده دیقه دیگ بردنم اتاق زایمان برش و اینا دکتر اومد و تا ده دیقه بعدش‌زایمان کردم و ساعت ۲ بچه بغلم بود. تا ۲:۳۰هم‌بخیه اینا زد و تمام. سوالی هست بپرسید ج میدم.
مامان پسری😍 مامان پسری😍 روزهای ابتدایی تولد
ادامه پارت تجربه زایمان طبیعی 😍
گفت خرما بخور فقط منم میخوردم مغزیجات میخوردم گفت بخور میخواهم بیام برات امپول فشار بزنم ساعت چهار زدن امپول فشار کم کم وارد بدنم شده یه پایه داشت تعیین میکرد چقدر داخل بدنم میره سرم من از چهار تا ساعت هفت هیچ دردی نداشتم راه میرفتم رو توپ ورزش میکردم دابسمش میگرفتم میرقصیدم مامانمم کنارم بود😩😂 اونم میگفت بزار دردا بگیرنت میگمت 😂ساعت هفت دردا گرفتنم خیلی کم بود ولی داش ریاد میشد دیگ دردم خیلی شدید شده یکم از پریودی زیاد بود گفتم مانی نمیتونم تحمل کنم گفت الا زنگ میزنم بیا برات بزنه تا امد برام بزنه ساعت شده ۸نیم زد دیگ هیچی حس نکردم دردی گفت بخواب تو بدنت پخش بشه دیگ بدنم بی حس شد بلند شدم ورزش کردم ولی حس خواب داشتم خوابم میومد مامام گفت نیم ساعت بخواب من خوابیدم یبار دیدم ینفر داره جیغ میزنم انقدر ترسیدم ینفر داش زایمان میکرد بدنم شروع کرد به لرزیدن بعد حس میکردم داره به پشتم فشار میاد گفتم اینجورم به ماما گفت بخواب معاینه کنم معاینه کرد ۶سانت بودم کیسه ابم پاره شد ساعت ۹نیم اینا بود بعد داشتم درد حس میکردم گفت الا میام برات شارژ میکنم رو توپ ورزش برام شارژ کردن دیگ حسی تو پاهام نبود نمیتونستم بلند شم مامانم با ماما زیر بغلم گرفتن بلند شدم رفتم رو تخت ماما گفت بخواب یکم منم خوابید بعد گفتم نمیتونم بخوابم پشتم درد میاد گفت من الا میرم شام میخورم تو هم یه شیاف میدم بزار شیاف گذاشتم بین بیدار خوابو بودم حس فشار داشتم گفتم بیا معاینه کن معاینه کرد گفت وای موهاش داره معلوم میشه گفتم داره به پشتم فشار میاد گفت فقط زور بزن موقعی به پشتت فشار میاد زور بزن دیگ نزنی پاره میشی گفت من اصلا پاره نمیکنم
ادامه پارت بعدی✨❤
مامان ماهان کوچولو 💙 مامان ماهان کوچولو 💙 ۳ ماهگی
تجربه ۲
گفتم باید برم حموم سریع رفتم زیر دوش آبگرم رفتم شیو کردم خودمو اومدم موهامو خشک کردم خوب آماده شدم رفتم بیمارستان ی مامای بد اخلاق بود خب طبیعی هفته آخرت هستی بیا معاینه کنم معاینه کرد گف ۲ سانتی ولی زایمانت طول میکشه بستری نمیکنه دکتر بذار به دکتر بگم دردم شدید تر میشد ان اس تی گرفت گف درد زایمان داری دکتر دیگه ای شیفت بود خیلی خوب بود خدا ازش راضی باشه واقعا اومد گفت کجاست خونتون گف روستا هستیم گف نمیتونم بفرستمت چون اتفاقی می‌افته بچه تکون نمیخوره اصلا کمپوت خوردم بستنی خوردم نخورد بستری شدم لباس دادن دکتر خودش معاینه کرد تحریکی خیلی درد داشت مردمو زنده شدم از درد دردم دیگه بدتر شدم خیلی بیشتر بازم ان اس تی گرفتن دیدن بچه تکون نمیخوره گف دردت بیشتر میشه دیگه معاینه کردن گفتن ۳ سانت شدی دیگه میمردم از درد خیلی داد میزدم گریه میکردم دکتر گف زایمانت طول میکشه گفتن ی بارم معاینه تحریکی کنن و یکم فشار بدن بچه بیاد پایین کیسه اب پاره کردن دیگه گفتن بچه مدفوع کرده من متوجه نشدم دکتر اومد گفتن دردش بیشتر ی ساعت زایمانش طول میکشه ولی بچه مدفوع کرده ضربانش اومده سریع ببرید اتاق عمل سزارین من خیلی حالم بد بود میلرزیدم دردم زیاد بود ۴.۵ نیم سانت شدم دیگه سوند وصل کردن ادامه پارت بعدی