۸ پاسخ

من خودم دوست دارم هفت سالگی به بعد جاشو جدا کنم واقعیت اینه که به نظرم بچه زیاد تو این سن نمی‌مونه و من وقت کمی برای بغل گرفتن بچم دارم پس از خودم دورش نمیکنم
ولی تو شش ماهگی میخواستم جاشو جدا کنم ولی هم مسأله که گفتم بود هم ترسیدم مثلاً بچرخه پتو بیوفته رو سرش یا شیرش برگرده به خاطر همین کلا بیخیال شدم
ولی این نظر کنه صد در صد هر مادری خیر و صلاح بچشو میخواد اگه تونستی با یه متخصص صحبت کن ببین پیشنهادش چیه

هرکاری ک خودت صلاح میدونی انجام بده قطعا دلسوز ترین فرد برای ی بچه مادرخودشه..بیخیال بقیه ..من هرکی هرچیزی بگه فقط میخندم و میگم چی بگم والا..اصلا جوابشو نمیدم خودمو هم درگیرش نمیکنم..یا بعضی وقتا میگم آره والا راست میگیاا..ولی ب عن*مم نیس حرفاشو مث من بیخیال بگیر خودته بخدا انقددد ب آرامش میرسییی

مامان من خیلی اصرار داشت که بچه اتاقش جدا باشه.. دخترم یازده ماهگی جدا خوابید تو اتاقش.

اما پسرم ور دل خودمه،خونمون دو خوابه... اتاقی واسش نداریم طفلی... رو تخت خودش کنار تخت ما میخوابه

از ۶ ماهگی باید جدا بخوابه ولی باید اصولشو بلد باشی
من خودم شرایطشو ندارم جدا بخوابونمش خونه کوچیکه انشاالله خوته رو عوض کردیم جدا میکنم

من جدا كردم پسرمو با اينكه دام براش هي تنگ ميشد ولي براي كمك به خودش اينكارو كردم از اون به بعدم هم من هم اون خيلي راحت تر ميخوابيم، اصلا برات مهم نباشه مردم چي ميگن تو اختيار زندگي خودتو داري يه بار زندگي ميكني هرجور دوس داري پسرتو بزرگ كن بقيه اگه خيلي زرنگن تمركز كنن رو زندگي خودشون.

من خودم ۲ سالگی میخام جدا کنم
البته تو مورد جدا کردن سن ب تنهایی ملاک نیس
شرایط بچه و خانواده و خیلی چیزا دخیل هس
اگه بچه و خودتون اوکی هستین خیلیم عالی ک جدا کردی

من حدودا شش ماهش بود جدا کردم
به کسی هم نگفتم

شوهرم گفت خونه خودمون اتاقش جدا میکنم دیوار وسطش میزنم در میگذارم

سوال های مرتبط

مامان هلنا جان مامان هلنا جان ۱ سالگی
دوستان من بخاطر حرفی که زدم عذر میخوام نباید حرفی میزدم کلا چون خیلی ها بد برداشت کردن و فکر کردن من بچمو دوست ندارم در صورتی که بچم پاره تنم من خیلی سختی کشیدم بخاطرش از زمان تولدش تا به الان هیچ مادری نیس که پاره تنشو نخواد و براش مهم نباشه بچه دوم سوم چهارم هم که بیاریم بازم همه اشونو دوست داریم هر بچه ای یه بوی داره هیچ مادری نیس که بخاطر چند فرزند بین بچه هاش فرق بزاره من اسم بچه دوم اوردم به دلایلی که خودم دارم شاید دلایلم شما رو قانع نکنه ولی هرکی جای من بود همین کارو انجام میداد بجای سرزنش کردنم من فقط ازتون راهنمایی خواستم اما بیشتر شما گفتین اره بجای اوردن به بچه خودت محبت کن برس حالا همین یکی و بزرگ کن یا از اول نباید میدادی به عمه اش و........
اما من چاره ای نداشتم مجبور بودم من از اون مادرایی که برای راحتی خودشون و خوشگذرونیشون بچه اشونو میسپارن دست اینو اون نیستم و یا کارم فقط بچه اوردن نیست من دلایلم خیلی محکمه و هرکی جای من بود اینکارو میکرد ولی نگفتم بچه دوم بیارم بچه اولم مهم نیس و شما ها خیلی راحت قضاوت کردین منو
🙏🏻عذرخواهم
مامان آرتان و آسمان مامان آرتان و آسمان ۱ سالگی
مامان فندوق مامان فندوق ۱ سالگی
خانوم ها کمک واقعا دیگه کم اوردم شما بگین من چیکار کنم امروز پدرشوهرم اومد دخترمو برد خونشون که نزدیک همیم تو ی کوچه بعد نیم ساعت اومد که آره چرا به بچه غذا نمیدی خونه ما اومد گشنه بود ی کیک گرفتم همیچن خورد من گریه ام گرفت چرا به بچه غذا نمیدی گشنه میزاریش چون غذا نمیدی بهش نمیرسی لاغر مونده بده بخوره از این حرفا منم اصلا شوکه شدم یعنی چی این حرفا گفتم من به بچم خوراکی نمیدم چون خیلی بد غذاس اگه خوراکی بخوره غروب دیگه شام نمیخوره گفتم خودم خوراکی نمیدم که شام بدم بخوره من امیشه سر غذا خوردن دخترم انقدر حرص میخورم بعد شوارمو صدا کردم گفتم بیا ببین بابات میگه به نفس غذا نمیدم گشنه نگهش میدارم شوهر اکمد گفت این چه حرفیه میزنی مگه میشه ادم به بچه خودش غذا نده از این حرفا منم گریم گرفت گریه کردم کلی شوهزم گفت ولش کن اهمیت نده من میدونم تو چقدر رو بچه حساسی ولی من دلم بدجوری از دستش شکست واقعا نمیدونم چطور به خودش اجازه میده همچین چیزی بگه مگه میشه ی مادر بچشو گشنه نگه داره اخه شب هم داشتیم از هیت میومدیم مادر شوهرم صدای دخترمو که شنید درو باز کرد ی کلوچه دستش بود به دخترم گفت بیا بهت قاقا بدم گشنه نمونی منم اصلا اهمیت ندادم رفتم تو خونه شما بگید من چی بگم به اینا
مامان کنجد مامان کنجد ۱ سالگی
خوشگلا امروز که رو دور تاپیکم بیاین راجع به این موضوعم هم فکری کنیم
من تصمیم داشتم دخترم رو ۱۸ ماهگی دیگه اتاق خوابشو کلا جدا کنم
قبلش هم از چهار پنج ماهگی خودم و همسرم رفتیم توی اتاق دخترمون روی زمین میخوابیدیم دخترمون هم روی تختش میخواستم عادت کنه که شش ماهگیش برگردیم اتاق خودمون اما نشد و موندگار شدیم و دیگه گفتم تا ۱۸ ماهگی که اضطراب جداییش تمام بشه صبر کنم چون شبا خیلی هم زیاد بیدار میشه
حتی هنوزم چندبار بیدار میشه
ولی الان که واکسن ۱۸ ماهگی هم زده دیگه میخوام جدا بشه
حالا احتمالا چند روزی دیگه بخوایم بریم شهر دیگه پیش مامانم اینا یکی دو هفته بمونیم بعدشم برمیگردیم و چند روزم شاید بریم سفر تابستونه
حالا به نظرتون ما برگردیم اتاق خودمون و توی اون سفرایی که میریم ( باید تو یک اتاق بخوابیم) دخترم رو با فاصله از خودمون بخوابونم یا کلا بذارم بعد سفرها؟
البته میترسم هرچی دیر تر بشه سخت تر بشه

لطفا کسایی که میخوانبگن ما فعلا فعلاها بچمون رو پیش خودمون میخوابونیم نظر ندن ❤️