مامانایی که میخواین برین گنبد بیمارستان بسکی تجربه من از زایمان تو بسکی
من شب قبل ساعت ۹ رفتم کارای بستریم شد که لباس عوض کردم و برام سرم زدن و ان اس تی گرفتن و خدمات زایشگاه یه کوچولو بنده خدا عصبی بود امد زیر شکمم تمیز کنه زد برید شکمم رو به روی خودشم نیاورد ان اس تی که دادم رفتم تو یه اتاق دیگه که شما تو زایشگاه میتونین یه همراه داشته باشین از لحاظ غذا بگم که افتضاحه ولی پرسنلش بد نبود تو زایشگاه پرسنل اتاق عملشم عالی بودن خصوصا دکتر بیهوشیم که خانوم قاسمی بود بخش زنانم شما اگر از یکی همراه بیشتر داشته باشین ۱ تومن اضافه میگیرن ازتون ولی خوبیش این بود تا ۱۲ شب همسرم میتونست بمونه پیشم اما از همه داغون تر مسئول بیمه سلامتش بود که خدا لعنتش کنه بیمه منو تایید نکرد وقتیم پیگیری کردم میگفت باید ۴۸ ساعت تو زایشگاه میموندی حالا نمیدونم چجوری باید با کیسه اب پاره ۴۸ ساعت میموندم تو زایشگاه خدا داند در کل بیمارستان بدی نیست ولی در سطح خصوصی هم نیست از خصوصی فقط اسمشو داره با توجه به بیمارستانای خصوصی دیگه ای که من دیدم

۹ پاسخ

بسکی فقط اسمش دررفته وگرنه اصلابدردتمیخوره بنظرم زنداداشم ودخترابجیم همونجا زایمان کردن وقتی داخل محوطه میشی انگارواردیه ساختمون متروکه میشی اینقدکه داغونه
یه سردر درست و حسابی هم نداره میگی یه اداره معمولی هستش که اونجوری تابلوزدن
بیمارستان باید خیلی شیک و باکلاس باشه که از بیرون نماشومیبینی دلت بره براش نه اینکه حالت بهم بخوره

منم بسکی زایمان کردم

بسلامتی عزیزم مبارک باشه انشاالله وجودش پربرکت باشه گلم 💞🤲🏻می‌رفتی شهدا بهتر بود...من آبجیم 2تا بچه اشو اونجا سزارین شد و خیلی بهتر این چیزی بود که شما گفتی 😐

هزینه اتاق خصوصی با بیمه تکمیلی چنده

منم بسکی بودم ،من ازون خانومی ک پرونده تشکیل می‌داد اصلا خوشم نیومد مامانم اومد لباسامو ببره هی داد میزد می‌گفت نیاین اصلا اخلاق نداشت بیشعور ،ولی اتاق عمل واقعا خوب بودن از اتاقشم راضی نبودم خیلی کوچیک بود میدونستم اتاق خصوصی جدا می‌گرفتم ،منم بیمم سلامت بود سزارینمم اورژانسی چون مایع امنیوتیکم خشک شده بود باید بچه رو توی ۳۷هفته برمی‌داشتن خلاصه بیمه اینم قبول نکرد هزینه بیمارستان قبل سال شد ۲۱میلیون

چقدر هزینش شد ؟

منم میخوام برم بسکی بیمع تکمیلی دارم بعنی قبول نمیکنن؟؟

دکترتون کی بود؟
منم میخوام برم بسکی🥲

دکترت کی بود
بی حس شدی؟

سوال های مرتبط

مامان ماهان مامان ماهان ۱ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین

خب من ۲۴ ام ماه قبل بخاطر کم شدن حرکات بچم رفتم ان اس تی و سونوی بیوفیزیکال دادم ولی چون متاسفانه دکتر سونوگراف یه دکتر طرحی بی تجربه بود بهم گفت بیوفیزیکالم ۲ از ۸ هستش وقتی اومدم زایشگاه ماماها گفتن میخوای سونوگراف بیمارستان هم سونو انجام بده بعد دیگه خلاصه سونوگراف بیمارستان گفت ۸ از ۸ هستش بیوفیزیکالم
دکتر بهم گفت بتا بزنم منم یه دوزش رو زدم فرداش رفتم شهر دیگه اونجا بهم گفتن بچه ام آیوجی آر شده ولی خونرسانیش اوکی هستش
دکتر توصیه کرد که یه هفته ی بعد مجدد سونوی بیوفیزیکال بدم که خب هفته ی بعد مجدد سونو شدم که وزن بچه توی ۲۲۰۰ مونده بود و درواقع چیزی زیاد نکرده بود که هیچ تازه خونرسانیش هم گفتند داره بد میشه و باید تا ده روز دیگه ختم داده بشه
دکترم گفت باید توی این ده روز هرروزش ان اس تی بگیرم
من خودم چون نمیخواستم دکتر دیگه ای منو عمل کنه به دکترم اصرار کردم که اگه مشکلی نیست خودش زودتر ختم بده که خب دکترم گفت بزار ۳۷ هفتت بشه بعد
دیروز خودم ظهری اومدم بیمارستان چون میخواستم شیفت عصر عمل بشم ساعت ۶:۳۰صبحانه خوردم و ساعت ۱۲:۳۰ رفتم زایشگاه برای گرفتن ان اس تی
اونجا دکتر بهم گفت ساعت ۵ عصر برم برای عمل
مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی دوقلو
#پارت پنجم
تا اونجایی واستون تعریف کردم که رفتم بخش زایمان واسه ان اس تی مجدد
وارد بخش زایمان که شدم؛رفتم رو یه تختی دراز کشیدم و منتظر شدم بیان واسم ان اس تی انجام بدن
که یهو کمکی بخش صدام کرد و گفت بیا خانم دکترمون میخواد قبل از ان اس تی معاینه ت کنه
رفتم اتاق کناری و خانم دکتر با یه دستگاهی میخواست صدای قلب جنین ها رو بشنوه که فقط صدای قلب یکیشونو شنید و بعدشم معاینه م کرد که یهو در حین معاینه کیسه آبم پاره شد....ساعت طرفای ۲۱:۱۵ بود که کیسه آبم پاره شد...منم ازینکه فقط صدای قلب یکی از تودلیامو شنیده بود اشک میریختم و حالم خیلی بد بود...
سریع به دکتر خودم اطلاع دادن و دکترم از اتاق عمل اومد بالا سرم و بهم گفت نگران نباش،صبح سونوی بچه هات خوب بوده،بذار خودم صدای قلبشونو بشنوم که خدا رو شکر صدای قلب دوتاشونو شنید و خیالم راحت شد و بعدم بهم گفت از الان که کیسه آبت پاره شده تا ۱۲ ساعت وقت داری که طبیعی زایمان کنی وگرنه که باید سزارین بشی...
منم ازونجایی که مطمئن بودم بعد از زایمان کمکی ای ندارم و خودم باید از عهده ی تو دلیام و کاراشون بربیام؛تمام عزممو جزم کردم که زایمانم طبیعی بشه...و تو دلم فقط از خدا کمک میخواستم که هوامو داشته باشه تا بتونم طبیعی زایمان کنم
تو این فکرها بودم که یه مامای خیلی مهربون اومد بالا سرم و آنژیوکتمو چک کرد و گفت این که خرابه و مجدد خودش واسم آنژیوکت زد و سرم بهم وصل کرد و در حین دریافت سرم هم ان اس تی ازم گرفت...
و من همچنان درد نداشتم.....
ادامه در تاپیک بعدی...
مامان آهو مامان آهو ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۲
(حالا این وسط اینارو بگم برا انتخاب بیمارستان که ما چون بیمه مون قرارداد داشتیم زایمانم رایگان میشد هر بیمارستانی که میرفتم چه خصوصی چه دولتی ، چند بار نظرمو عوض کردم که برم آریا بعد گفتم برم آپادانا دکترم گفت فقط آپادنا میرم هزینه دستمزد چه سزارین چه طبیعی باشی ۱۵ تومن و واقعا زورم نیومد که می‌گفت ماما خصوصی بگیر از اون طرفم ۳ تومن میدادم خود دکترم معرفیش کرده بود اونم می‌گفت دکارت حتما باید باشه برا طبیعی یعنی هر دو طرف هزینه میدادم دکترمم فقط وقتی بچه به دنیا نیومد برا بخیه زدن نیومد بالا سرم واسه همین کلا بیخیال دکترم شدم و آپادانا حذف شد یکی از اقوام مون که تو بیمارستان امیرالمومنین هستش قلبم گفته بود بیا اونجا تو گهواره هم چند تا مامانا دیدم که گفتن بیمارستان امیرالمومنین خیلی خوبه دولتی هستش و یه ماما اونجاست که کارش عالیه منم خیلی خوشحال و با ذوق که خداروشکر بعد کلی بلاتکلیفی و اذیت شدن برا بیمارستان بلاخره تصمیم گرفتم اونجا باشم ) یه روز که حرکات بچم ضعیف بود رفتیم با همسرم بیمارستان امیرالمومنین که هم اونجا و ببینم هم چک بشم ۳۸ هفته و ۵ روزم بود رفتم چک شدم یک سانت دهانه رحمم باز بود کلی ذوق کردم و چون ناراحت بودم ضربان قلب بچم گفتن مشکل داره احتمالا بستری بشم ساعت ۸ رفتم کلی ازم ان اس تی گرفتن ساعت ۱۲ شب شد سونو نوشتن گفتن برو خونه فردا ساعت ۶صبح اینجا باش که بستری بشی کل مسیرو گریه کردم مردم از استرس ساعت ۵ بیدار شدیم رفتم حمام کردم موهامو اتم کردم به خودم رسیدم رفتیم دوباره کلی ان اس تی گرفتن سونو بیوفیزیکال گرفتن ساعت ۲ ظهر شده بود دیگه که گفتن مشکلی نداره این وسط پرسنل هم که بداخلاق بودن
مامان اِلیسا مامان اِلیسا روزهای ابتدایی تولد
مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۲ ماهگی
مامان هامین مامان هامین ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
ساعت ۵صبح رفتم بیمارستان معاینه تحریکی کردن بهم دوتا شیاف دادن گزاشتن و ساعت ۶اماده شدم رفتم اتاق دیگه خصوصی بود شوهرم و مامانم میتونستن بیان پیشم کیسه ابم رو پاره کردن و معاینه تحریکی شدید انجام میدادم و شکمم روفشار میدادن که اب ها خارج بشه و مردم زنده شدم به ۴سانت که رسیدم اپیدرال زدن عالی بود تا ۹سانت هیچی نفهمیدم کم کم ورزش میکردم دیگه ۱۰ سانت که شدم همه پرستارا اومدن بالاسرم و متخصص زایشگاه اومدن بالا سرم شروع کرد کمکم کنه کم کم حس اپیرودال داشت از بین میرفت دکترم اومد پرستار بازانو نشست رو تخت و دودستی افتاد رو شکمم و فشار میداد که زایمان کنم من فقط جیغ میزدم میگفتن زور بزن من فقط جیغ میزدم گریه میکردم از درد یهو هم تمام دردا رفت یه چیز داغ اومد رو شکمم کلی هم بخیه خوردم دکترم میخواست برش نخورم ولی خودش پاره شد یک ساعت هم گزاشتن رو سینم تماس پوستی شوهرمم اومد پیشم تا یکساعت بعد بخیه ۳بار معاینه شدم و رفتم بخش تهش بگم خیلیی زایمان سختی داشتم و دیگه هیچ وقت نمیخوام تجربش کنم