۳ پاسخ

چقدر از سوند میترسم خدای من

منم برا زایمانم خیلی لرزش داشتم خیلی زیاد
منم نمیدونستم از ترس بود یا از درد
به ماماهمراهم گفتم که این مشکل رو دارم کولر رو خاموش کرد برام مشکلم حل شد

چقدر خوب که به اشتراک میزاری عزیزم🥹

سوال های مرتبط

مامان آرن👶 مامان آرن👶 ۴ ماهگی
سلام دوستای قشنگم
من اومدم از تجربه عمل سزارینم و تجربه بیمارستان بگم بهتون امیدوارم به دردتون بخوره ❤
اول اینکه ۳۸هفته و صفر روز بچم به دنیا اومد با وزن ۲۹۰۰
الکی خودتونو خسته وزن گیری نکنید همش ژنتیک هست من بهترین تغذیه رو داشتم باز با این حال وزنش بیشتر نشد .
😅مامانای عزیز من اصلا شب قبل عمل نخوابیدم تو راه بیمارستان به همسرم میگفتم من تو اتاق عمل میخوابم انقد که بیخواب بودم خانوادمم به مسخره کردن من میگفتن حتما با استرس اتاق عمل میخوابی به همین خیال باش😑رفتیم پذیرش شدیم تو لابی منتظر موندیم و اومدن دنبالمون با همسرم تا جلو در بلوک زایمان بودیم بعدش من رفتم داخل و همسرم پشت در بود کل لباس در اوردن لباس اتاق عمل دادن و یه سری سوالات پرسیدن و سرویس رفتم و رفتم رو یه تخت دراز کشیدن فشارم و گرفتن و از بچه ان اس تی گرفتن و همه چی خوب بود قرار بود من اولین نفر اتاق عمل دکترم باشم و ده دقیقه دیقه برم اتاق عمل اما به دکترم بیمار اورژانسی افتاد و یه ساعت بعد بردنم اتاق عمل،قبل اتاق تو اون یه ساعت😅من خوابیدم تو بخش یه عالم مریض دیگه ام بود که وقتی پاشدم فقط یه نفر بود و پرستار گفت تو توابتو اوردی و چه ریلکس خوابیدی😑😑بعد از خوابی که کردم یواش یواش باید اماده رفتن میشدم و قبل عمل یه قسمت خیلی بدی بود به اسم سوند ،فک نمیکردم انقد درد داشته باشه یه درد خیلی بد و با سوزش شدید کاش میشد این سوندو تو بی حسی زد 😓😓
بعد سوند سوار ویلچر کردن و بردن تو بخش اتاق عملا روی تخت و منتظر اماده شدن اتاق عملم بودم که برم برا عمل و دکترمو دیدم و و یه سری پرستار سوال میپرسیدن
مامان کیاشا مامان کیاشا ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان آتیه
این تجربه مربوط به بیمارستان خصوصیه
و ممکنه با دولتی فرق کنه
اول اینکه دکتر بهم تاریخ داد که ۱۷ مرداد برم واسه بستری صبحش رفتم بلوک زایمان مستقیم و اونجا فیش و رسید سیستمی رفت پذیرش و به همسرم گفتن برو پذیرش و به من گفتن برم لباس اتاق عمل بپوشم ازم نمونه ادرار گرفتن بهم لباس اتاق عمل دادن برام سرم و انژیوکت و چنتا امپول زدن داخل سرمم و مرحله آخر بلوک زایمان نصب سوند بود که درد داشت ولی فقط ۵ ثانیه بود دردش بعدش بردنم اتاق عمل اونجا از روی تخت جابجا کردن و متخصص بیعوشی اومد باهام صحبت کرد سنمو پرسید و سوالات دیگه و منو نشوندن واسه تزریق اسپاینال بعدش تزریق حالم بد شد تنگی نفس شدم و فشارم یهو خیلی تغییر کرد دوتا دکتر دیگه اومدن بالاسرم که تو اون یکی دستم هم گفت سرم بزنن و امپول که نفهمیدم چیه اینم بگم که خود اسپاینال اصلا درد نداشت بعدش دیگه پاهام بی حس شد دکتر خودم اومد و یرب بعد صدای زیبای گریه بچم شنیدم تماس پوستی توسط پرستار باهام بر قرار شد و فیلم بردار تمام این لحظات ثبت کرد و کارشناس رویان هم بند ناف ذخیره کرد یسری ازمایش هم بعد عمل گرفتن ازم و طول مدت عمل هم یه پرستار دائم باهام حرف می‌زد و پایا ن عمل موقع بخیه زدن هم پرستار ها واسه بچم امشب شب مهتابه خوندن و آروم شد این تا لحظه سزارین بود مراحل ورودم به بخش رو پارت بعد میگم
مامان حلما مامان حلما ۹ ماهگی
مامان هستی مامان هستی روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین از اونجایی که درد دارم خلاصه میگم
من درد طبیعی داشتم اما چون سزارین بودم ۳۷ هفته ۴ روز سزارین شدم
شبش کباب بدون برنج خوردم
صبح ساعت ۴ اب عسل خوردم
و ۸ تو بیمارستان بودم
سرم وصل کردن ان اس تی گرفتن خودمم خوابم‌میومد خوابیدم ساعت ۲ رفتم اتاق عمل
سرد سرد بود
سوند هم نداشتم به درخواست خودم
ولی من اصن استرس نداشتم
بیهوشی زدن و من دیگه هیچی هیچی نفهمیدم
بهوش اومدم رو اتاق بودم و تنها چیزی که به ذهنم اومد دخترم بود درد نداشتم اصلا
یهو اومدن بالا سرم تا جون داشتن شکممو فشار دادن که اشکم در اومد دوسه بار انجام دادن تا خونریزی کردم ولم کردن
بردنم تو اتاق
بعدش که هیچی نباید میخوردم بچمو اوردم پیشم
شروع کردم به راه رفتن که با کمک پمپ درد راه رفتنمم درد نداشت
روز دوم کم کم سینه هام زخم شد و شیر دادن برام عذاب بود
تا همین الانم میسوزه
نه میتونم داد بزنم نه میتونم شیرش ندم
هنوزم خوابیدن و نشستن دستشویی رفتن سختمه
بیمارستان مهرگان بودم راضی راضی
هزینه کل بیمارستان با اتاق خصوصی ۴۰ تومن شد که بیمه ۲۰ درصدشو کم کرد بعدم دیگه اینه وزن بچم ۲۷۶۰ بود
یه نگرانی که داشتم بچم فقط یه بار مدفوع کرده بود تا الان بردشم دکتر گفت ادرار مهم تره از مدفوعه و اینکه شیر خشک نان پرو بود و براش سنگین بود سوالی بود در خدمتم