۵ پاسخ

دقیقا بابای من مدل اولی ما رو بزرگ کرد الان شدیم گوشه گیر و فراری از جامعه🙁

دقیقا👏🏻

من آزاد بودم طوری که کلاس سوم بودم خودم از سر راهم میرفتم خونه مادربزرگم،تبریز و تهران و...با خواهرم دوتایی میرفتیم،هیچ وقت بابام یا مامانم نگفتن کجا بودی و بغیر از همسرم با هیچ مردی دیگه ای حتی حرف هم نزدم.ولی یه خورده مخالفم چون جنبه آدمها با هم فرق داره و بعضی از کارها مثل دست زدن به سیم لخت برق میمونه قابل بازگشت نیست

بابای من مدل اولی من بزرگ کرد الآنم چوبشو میخورم

درسته👌👌👌👌👌👌

سوال های مرتبط

مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
خانما یک سوال شما رسم دارین که تو خواستگاری بعد اینکه صحبت های مهریه و شیربها تموم شه خانواده داماد به عنوان شیرینی یه هدیه ای بدن؟
واقعیتش من اصلا نه سمت خودمون دیدم نه سمت همسرم اینا
ولی برای دخترخالم بعد اینکه مهریه و شیربها رو به توافق رسیدن و برگه رو امضا کردن برادر داماد به دختر خالم ۱۰۰ تا ۱ دلاری داره ارزشش اون شب می‌شده ۹ تومن
حالا به جون تازه عروسای فامیل از جمله زنداداش کوچیکه خودم ولوله افتاده
میگن چرا به ما هدیه ای ندادین؟ما رسم داشتیم ولی شما اینکارو نکردین
در واقع خودم اصلا ندیدم با اینکه عروس کوچیکمون دختر عمومه غریبه هم نیست ای کاش غریبه بود
نمیدونم چرا تا برای یکی خواستگار میاد و عقد میکنن خاکتوسر تازه عروسای دیگه میشه
حسادت هاشون شروع میشه و میگن چرا تو دوره ما اینکارو نکردین برای فلانی کردین هی شروع میکنن به اعصاب خوردی
با این حرفاشون نه کاری براشون انجام میشه نه میشه به گذشته رفت
من خودم فرمالیته نرفتم چون مصطفی مخالف بود گفت نمیتونم وقت ندارم
تو دلم فرمالیته موند ولی اصلاااا به زبون نمیارم بازگو نمیکنم چون با گلایه کردن هیچی تغییر نمیکنه
ولی الان یکیش همین دختر عموم هی اعصاب ما و بقیه رو خورد میکنه