۱۶ پاسخ

منم خیلی کم آوردم
فکر کردم فقط من کم آوردم
منم توبه کردم
اوایلش شعار میدادم بچه باید ۲ تا باشه الان تو همین یکی بریدم

وای من حاملگی بدون دردسر عالی بود برام تا چهار روز مونده ب زایمانمم سر کار میرفتم ولی زایمان سزارینم خیلی بد بود زردی سر ختنه کردن بعدم دکترا ب اشتباه گفتن پروتئین گاوی در صورتی ک حساسیت ب لاکتوز بود چند باری سرماخوردگی شدید الانم ک غذا نمیخوره خواب نداره منم تو شهر غریب خانواده شوهرمم سر سوزنی کمک نکردن مجبور شدم از شغلی ک دوستش داشتم براشم خیلی تلاش کردم استعفا دادم اون ب درک بازم میگم خداراشکر چهارستون بدنش سالمه

منم دقیقا همین حس های ک ازش میگی رو دارم
انقد خسته ام ک میخوام از سال آینده ک نزدیک ۳ سالشه بزارمش مهد و برم سر کار

سیر شدیم از بچه

وای منم مهرسام رو‌خیلی میخوام
ولی این روزا همش عصبی ام
خیلی کم خوابه
همش نق میزنه
غذا اصلا نمیخوره
منم دیگه بچه نمیخوام

ان شالله خدا بهت آرامش و توانایی بده

دقیقا وضعیت منم همینه 😑

الهی عزیزدلم سخته میفهم منم بارداری خیلی خیلی بدی داشتم همش حالت تهوع خدای من تا ۹ ماه مگه داریم بعدش کیان که بدنیا آمد با اون وضعیتم بستری شد خداروشکر بیمارستان خصوصی بود کنارش بودم ولی سخت بود بعدش که مرخص شد وای کولیک شروع کرد به گریه بی قراری خدای من مگه داریم همچین چیزی رو بقدری گریه میکرد خداروشکر بودن که کمکم کنن دیکه رد داده بودیم با همسرم اینقد دکتر بردیم خوب نشد که نشد تا ۶ ماهگی بهتر شد اصلا فکر میکنم بهش گریه میکنم

عزیزم پسرمنم راه نمیره خودش ی درد بزرگ شده برام

عزیزم روزهای سختی داریم ولی همونقدر شیرین انشالله سلامت باشی کنار پسر نازت

من که حاملگی بدی نداشتم ولی زایمان سختی داشتم رویسا هم بشدت بیقرار بود کولیک و بعدشم تا ۵ماهکی رفلاکس که پدرم در اومد ۱۲کیلو کم کردم که خیلی لاغر و بد شده بدن و صورتم شوهرمم که ورشکست شده بود نبود هیچوقت با مشکلات مالی که هنوز درست نشده و معلوم نیست کی درست بشه

دختر منم راه نمیره واقعا ناراحتشم😞

منم عاشق بچمم ولی دیگه نمیارم😶

با تمام وجودم درکت میکنم
منم دست تنهام بریدم کشش ندارم
کمرم دستام بدنم همش درد میکنع
جیغ میزنه یه بند
خیلی شیطنت میکنه میخاد همه جارو خراب کنه
🥲
منم عصبی میشم دوتا داد میزنم ولی ب کارش ادامه میده خسته شدم صبور نیسم
عصبیم یهو از کوره در میرممم
خدا منو ببخشع
امروز مامان خوبی بودم از خودم راضیم چون چشامو رو همه فضولیاش بستم
اخرم از رو میز با سر افتاد زمین انقد با سوز گریه کرد منم گریم گرفت
الهی قربونش برم 🥺🥺

به زودی رادمهر جون راه میره
حال مامان جونش خوب میشه
وزندگیتون برمیگرده به روال قشنگ قبلی هیچی پایدارنیست صبرداشتع باش❤️

حق داری عزیزم منم دیگه نمیارم

سوال های مرتبط