زیفریس شخصیت اصلی و مورد علاقه من😍😍
#پارت1. قلب تاریک
تالار سنگی در اعماق قلعه ی جادوگران غرق در سایه های وهم آلود بود. شمعهای سیاه بر دیوارها می سوختند نورشان لرزان و کم جان و هوا بوی کتابهای قدیمی و جادوی سرکوب شده میداد در مرکز این مکان باشکوه و مخوف ورنیس بر تختی از سنگ سیاه نشسته بود چشمانش پر از قدرت و انتقام
زیفریس آرام اما با غرور وارد شد. شنل بلندش بر روی زمین کشیده میشد و درخشش طلسم های پنهان درون او گرچه نامرئی در هوا جریان داشت.
پدرش با لحنی سرد و محکم گفت:
زمان انتقام رسیده است. تو باید میان دشمنانمان زندگی کنی در میان خون آشامهایی که قرنها علیه ما جنگیده اند.
زیفریس با چشمانی ،یخی بی احساس پاسخ داد "چرا من؟"
پادشاه جادوگران لبخندی سرد بر لب آورد ازنگاهی پر از نقشه های پنهان در چشمانش موج زد.
چون هیچ کس دیگر به اندازه ی تو نمیتواند اعتمادشان را جلب کند تو چهره ای از تاریکی داری که در میانشان گم می شود اما قدرتی که آنان نمی توانند لمس کنند.
لحظه ای سکوت برقرار شد تنها صدای قطرات آب که از سنگهای قدیمی قلعه چکه میکرد در فضا طنین انداز شد.
زیفریس باهمان نگاه یخ زده به پدرش نگاه کرد و گفت: ماموریت من چیه؟
ورنیس بالبخندی مرموز:
چند روز دیگه تولد200سالگی دخترنوکتاریوسِ اون رسما یه خون آشام بالغ میشه تو باید توی جشن شرکت کنی توی همون شب مسابقه ای برگزار میشه و توی اون مبارزه بهترین خون آشام برای محافظت و آموزش به پرنسسشون انتخاب میشه تو باید تو مسابقه شرکت کنی و مثل یک خون اشام بجنگی باید محافظش شخصی دختر نوکتاریوس بشی تابتونی اعتماد دخترشونو جلب کنی تا برای نقشه های ما آماده بشه
جالبه
خیلی عالیه ولی روزی ۲ تا پارت بزار یکی خیلی کمه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.