۱۶ پاسخ

شغل سختیه درسته ولی اگه شرایط داشته باشی شاگرد مورد اعتماد بگیرین خوبه وقت شوهرت آزادتر میشه یکم

منم مسجدم الان برات دعا میکنم ک دلت الان مسجده عزیز دلم

عزیزم شوهرمنم شغلش اغذیه ست .درکت میکنم من حتی تواین سالهانشده یه مسافرت بریم اصلا.درکی ازروزتعطیل نداریم حتی جمعه هاخیلی سخته ‌.من بازاین شبابادخترم ومامانم روضه میرم توهمین محله خودمون

خوب خودت برو شوهر من ماشین ینگین داره بعضی وقتا هفته میشه ک خونه نیست من خودم دیگ یاد گرفتم هر جایی باید با دخترم برم شده شب مریض هم شدم پاشدم ساعت ۱شب درمانگاه رفتم بابد میتقل بود خواهر من ب مرد تکیه کنی ک تو رو جای ببره افسرده میشی کنج خونه

یه کارگر مورد اعتماد بگیرین

عزیزم همسرت سرکاره خودت بزن بیرون باکوچولو هرجادوست داری برو مستقل باش

من شغل همسرم بیشتر تو فصل پاییز زمستون هست که دیر میاد...
و خیلی سخته
به قول دوستان‌من از وقتی ماشین دارم خیلی راحت ترم....اونجوری همش تو خونه افسرده شده بودم....همش خداروشکر میکنم...اصلا ی آهن قراضه هم باشه از بی هیچ‌چیز بهتره....

دقیقا صوهرمنم نانواس حسرت مسافرت یاجایی رفتن تودلمون مونده اصلا تعطیلی ندارن

من هستم
یک نفر که شوهرش شوپر مارکت داره
خواهر چی میگی تو تو شوهرت ۱۱ میاد شوهر من ۲ شب میاد 😁

واقعا سخته. اتفاقا همیشه به شوهرم میگم اینایی که سوپر مارکت دارن تا ۱۲ یا ۱ بازن کی میرن خونه کی مهمونی میرن اصلا آدم هیچی از زندگی نمیفهمه

والا منم شوهرم هیچ وقت نیستش خودم با بچه ها همه جا میرم .همون بهتر که نیستش بدون منت میریم

حاضرم همسر‌.خوش اخلاق و خوش بر خورد.مودب باشه هیچ نرم

شوهر منم سوپر مارکت داشت خیلی سخته درکت میکنم ولی خدارو شکر راحت شدیم جمش کرد

شوهر من پمپ بنزین داره... شاگرد داره تعویض شیفت دارن... اوه هزار تا کار دیگه... هر روز خرید نفت کش بنزین... ماهم گردش هامون تعطیله ولی خداروشکر عید دیدتی ها رو مجبورش میکنم بیاد وگرنه همونجاست کلا😅

شغل سوپر مارکت خیلی سخته و بدون تعطیلی حتی مناسبتها باز هستن حق داری

خودت با بچه ها برو مسجد ...
منم تنها میرم شوهرم هنوز نیومده از سرکار

ماشینو بگیر برو خودت. منم نکش

سوال های مرتبط

مامان شهریار و🤰 مامان شهریار و🤰 ۵ سالگی
خانوما پسرم ۵سال و ۷ماهشه بعد وزنش ۱۸تا۲۰بود الان شده ۱۵ خیلی لاغر و ضعیف شده مریض هم نیست ولی خب فعالیت زیاد داره یه جا بند نمیشه همش در حال بدو بدو هست ولی هرچقدم فعالیت داشته باشه اینقد که نباید وزن کم کنه میگم یوقت مشکلی نداشته باشه؟؟ببرمش دکتر براش چکاب بنویسه؟؟از یه طرفیم شغل شوهرم یجوریه که ساعت ۱۰تا۱۱میاد خونه پسرمم نمیخوابه و چیزی نمیخوره تا شوهرم بیاد
شوهرمم تا میاد یه دوش میگیره چای و شام اینا میخوریم میخوابیم میشه ساعت ۱ یا۲ پسرمم باما میخوابه هرچقد بهش میگم بیا شام بخوریم بخوابیم بابا هروقت اومد اومد میگه نه تا بابا نیاد نمیخورم از اینطرفم تا ساعت ۱۲یا۱ خوابه کلا برنامه غذایش بهم ریخته زیاد غذا نمیخوره دولقمه میخوره میره کنار میگه سیر شدم موندم چیکار کنم دوماه یا ۳ما پیش بهش راسیپ میدادم عالی بود ولی خب دوست ندارم یسره بهش اشتهااور بدم حالا موندم چیکار کنم ببرمش دکتر یا مجبورش کنم غذاشو بخوره زود بخوابه تا یکم بجون بیاد
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
خانما یک سوال شما رسم دارین که تو خواستگاری بعد اینکه صحبت های مهریه و شیربها تموم شه خانواده داماد به عنوان شیرینی یه هدیه ای بدن؟
واقعیتش من اصلا نه سمت خودمون دیدم نه سمت همسرم اینا
ولی برای دخترخالم بعد اینکه مهریه و شیربها رو به توافق رسیدن و برگه رو امضا کردن برادر داماد به دختر خالم ۱۰۰ تا ۱ دلاری داره ارزشش اون شب می‌شده ۹ تومن
حالا به جون تازه عروسای فامیل از جمله زنداداش کوچیکه خودم ولوله افتاده
میگن چرا به ما هدیه ای ندادین؟ما رسم داشتیم ولی شما اینکارو نکردین
در واقع خودم اصلا ندیدم با اینکه عروس کوچیکمون دختر عمومه غریبه هم نیست ای کاش غریبه بود
نمیدونم چرا تا برای یکی خواستگار میاد و عقد میکنن خاکتوسر تازه عروسای دیگه میشه
حسادت هاشون شروع میشه و میگن چرا تو دوره ما اینکارو نکردین برای فلانی کردین هی شروع میکنن به اعصاب خوردی
با این حرفاشون نه کاری براشون انجام میشه نه میشه به گذشته رفت
من خودم فرمالیته نرفتم چون مصطفی مخالف بود گفت نمیتونم وقت ندارم
تو دلم فرمالیته موند ولی اصلاااا به زبون نمیارم بازگو نمیکنم چون با گلایه کردن هیچی تغییر نمیکنه
ولی الان یکیش همین دختر عموم هی اعصاب ما و بقیه رو خورد میکنه