۶ پاسخ

دختر من همینقد وابسته اس هر جا بریم دو روز طول میکشه یخش باز بشه حتی یادم میره و نمیتونم برم دسشویی هی نق میزنه با هیچکس حرف نمیزنه داد میزنه سرشون تو خونه هم مامان مامان مامان ولی خب کمتر بغلمه

ای خواهر بچه من برعکس خونه مامانم شونوچند طبقه س مالوخودشونه از پلهوها تنها نمیره اصلا ...تا حیاط شون .
ولی مسجد میریم انگار ن انکار مادری داره چشمم به ۴تا بچه میوفته یادش نمیاد

‌خوش به حالت.من ازبس پسرم شیطونه هیچ کجا نمیتونم برم

پسر منم همینجوری بود جاهای مختلف مثل پاساژ پارک فروشگاه بازار خرید نونوایی و ...ببرش
با افراد مختلف ی بار دایی عمو خاله عمه اگه دوست و آشنا هم داری ببرش
یواش یواش باید از خودت دورش کنی

پسر من امسال میخواد بره پیش دبستانی حتا یه ثانیه ولم نمیکنه ن تو خونه ون بیرون کلافه شدم

پسرم من چهار سالشه همش به من میچسپه

سوال های مرتبط

مامان سامین 🤴🏻 مامان سامین 🤴🏻 ۲ سالگی
اینم نظری کوچیک من🖤🙂
حلوا زنجبیلی . من یک سال و نیم بود اقدام بودیم و سه ماه هم بود جدی می‌رفتیم دکتر چون نمیشد. روز مادر بود منم پریودم تاخیر داشت رفتم به مادر شوهرم تبریک بگم خواهرشوهرمم بود به اونم تبریک گفتم اونم برگشت گفت تو هم که مادر نیستی روز زن مبارکت. نمی‌دونم تحت تاثیر اون فشار اون دوره بود یا چی من شدید ناراحت شدم و دقیق یادمه تا نشستیم تو ماشین من زدم زیر گریه که راست میگن دیگه من که مادر نمیشم. بااینکه تاخیرم داشتم ولی میگفتم دکترا میگن نمیشه و بحثمم شده بود با خانواده شوهرم یجوری بود تصمیم داشتم کلا طلاق بگیرم و یه ماه بود خونه داغون دست نمیزدم. به اصرار مامانم و شوهرم همون روز ولادت حضرت زهرا فهمیدم باردارم. و چند ماه قبلش هم وفاتش خواب دیده بودم که داریم سفره حضرت زهرا رو که هرسال خونه مادربزرگم هست رو آماده میکنیم یه پسر کوچولو اومد از پله خونشون می‌ره بالا میگم ععع این کیه مادربزرگم گفت این سامین هست و خیلی پسر خوبیه. از خواب بیدار شدم زنگ زدم به مامانم گفتم مامان دایی اینا باز بچه دار میشن خواب دیدم من. 😅اسم سامین هم کلا صبحش پاشدم سرچ کردم تو نت دیدم اسم پسره. نمی‌دونم ولی مادری کرد برام حضرت زهرا🥺.
مامان 👼🏻آیهان👼🏻 مامان 👼🏻آیهان👼🏻 ۲ سالگی
سلام مامانا خوبین
میخواستم یه چیزی بگم که حواستون جایی طبیعتی میرین جمع باشه
ما هفته پیش رفتیم تفریح با خانواده دره اشنویه که اونجا هم یه چوپون گوسفنداشو اورده بود چرا
پسر منم گیر داد به شوهرم که بره رو باید بغل بگیره چند بارم به شوهرم گفتم ول کن مریضی میگیره بچه گوش نکرد به حرفم داد بغلش
الان بعد یک هفته دیروز دیدم بدن پسرم اول سه تا جوش زد بعد چند ساعت تبدیل به حاله گرد و رنگ قرمز شود اول فکر کردم چیزی نیش زده ولی با رفتن ساعت بیشتر میشود این دایره ها تو بدنش
امروز صبح سری بردم دکتر که دکتر تشخیص داد که بیماری پوستی گال یا همون به زبون ما ترکا {قوتور} گرفته و من بد بختم شودم اینطوری درسته پماد و شربت داد که گفت خوب میشه الان بعد استفاده خیلی بهتر شوده نصبت به صبح ولی باید به مدت یک ماه این پماد ا استفاده بشه
ما خودمونم هم دام داریم ولی گاو که مریضی ندارن ولی از شانس ما از اون بره که پسرم گرفت بغلش مریضی سرایت کرد بهش
تو رو خدا رفتنی بیرون مراقب بچه هاتون باشین نزارین هر چیزی رو لمس کنن که خدایی نکرده اینجوری بشن