دیروز بالا بودم خووهرشوهرم اومده نزدیک ۴۳ سالش اینا میشه دخترش از دختر من چند ماه بزرگتره ولی از ظاهرنصف دختر منه چون نارس بدنیا اومد وقتی دنیا اومد ۸۰۰گرم بود
دیروز ک بالا بودم دخترم شیرخورد بعد شوهرم کمی دستش شیرینی خامه ای داد اونم خورد اولین باربود میخورد خوشش اومده بود بعد سوپ شیر نذری درست کرده بودن کمی ام ازاون خورد هعی ذوق میکرد باهرقاشق بپربپر میکرد بعد من اومدم پایین اشو بزارم یخچال توپله شنیدم خواهرشوهرم توجمع برگشت حرف بدی زد کلمهشو یادم نمیاد ولی گفت انقدر میدین میخوره ازچاقی فلان میشه...حرفشو یادم نمیاد درست انقدر اعصابم خورد شد بنطرتون باید جوابشو میدادم؟؟؟چون پله بودم گفتم بیخیال بشم
باید ب روش میاوردم لاغری و کوچیکی بچشو؟؟همش میخام حواسمو پرت کنم ولی یادم میاد حرفشو قاطی میکنم خودش هزارتا خرج میکنه همه چی میخره بچش بخوره اخه ب اون چ ک بچه یکی چاقه یا لاغر زیادمیخوره یا کم

تصویر
۲۰ پاسخ

چقد حسوده. ن خوبه جواب ندادی چون فاصله داشتی باهاش.ولی توجمع گف بازهمچین حرفایی. بگو ماشاله داره. بچه نخوره پس کی بخوره.گشنشه که میخوره وگرنه سیرباشه نمیخوره چیزی.

چه بی ادب
همیشه توهم بلند بگو بگید ماشاالله

ببین جدای از حرف خواهر شوهرت بچه چاق مریضیه سعی کن نرمال باشه وزنش زیاد ندی بخوره اون چیزی نمیفهمه معدشو گشاد میکنی پس فردا نمیتونی دیگه جلوشو بگیری لاغرم خوب نی

اتفاقا اصلا جوابشو نده. خییییلی جاها باید نشنیده گرفت سوکت کرد. چرا ارزشت پایین میاری. اون بیکاره که همچنین حرفی رو به زبون آورده.

ووووا کثافط

صالله سرترکه چشمایه حسود بترکه

کجا چاقه اصلا باشه خیلی هم خوبه

اول خیلی به دل نگیر عزیزم بی خیال باش ولی کن حرف باد هواست از خواهرم دیدم پسرش از اول چاق شد خیلی دادن بهش خورد از 15سالگی کبد چرب گرفت خیلی اضافه وزن گرفت تپش قلب داره فشار کلیه آورده الان هزارتا دکتر می‌ره ولی فایده ندارد دکترا گفتن باید از کودکی مواظب بودین چاق نمیشد خیلی مواظب. باش مخصوصاً شیرینی جات خیلی مضر هست

چقد بعضیا ذاتشون بده آخه حسادت به برادر زادش؟؟عزیزم به دل نگیر ناراحته دختر خودشه اینطوری گفته والا مال اون و که نخورده

بخدا حسوده بنظرم الان نگو ولی جای دیگه بزن به چشمش

بذار به درد خودش بسوزه👌

از حسودیش میگفته، دختر منم تو پره مریض شده بود بستری شد بیمارستان بعد لاغر شد بخاطر مریضی مادرشوهرم‌میگفت خوب شد اتفاقا اشکال نداره لاغر شده دیگه تو چشم‌نیست، انقد بهم برخورد ولی دیگه بهش محل نمیدم

عزیزم ماشاالله دیگه بگو به دختر برادرت چرا حسودی میکنی. پناه بر خدا

پسر من کوچیک بود سس رو سرزبونی میگفت خواهرشوهرم مسخره میکرد میگفت قدیم‌یه تبلیغ بود پسره سر زبونی میگفت بسسس،مرض چه مدل حرف زدنه😐
من جوابشو ندادم ولی هنوز به دلم‌مونده

دختر منم مث دختر شماست هرجا میرم طرف دخترش ضعیفه یه جوری ب دختر من نگا میکنن بخدا بعدش میاد خونه مریض میشه همش هم میپرسن چی میدی میخوره بخدا ک چیزی نمیخوره

بگو چشت تو کیونش

من بودم میرفتم جوابشو میدادم

ایندفعه از هر جا صداشو شنیدی بگو کور شه هر کی نمیتون ببین

قشنگ از حسودی داشته میترکیده ولی من خودم به شخصه اصلا به این چیزا اهمیت نمیدونم اون طرف خودش از حسودی داره درد میکشه دیگ بسشه همون براش

ماشاالله چه خوشگله
چند کیلو هست دخترت عزیزم
اهمیت نده گلم حرف زیاد میزنند بقیه

سوال های مرتبط

مامان پسملی مامان پسملی ۱ سالگی
سلام خانما
میخواستم یه چیزی بگم هم اینکه شما حواستون باشه مثل من اشتباه نکنین بعد اینکه اگه میشه کمکم کنین از نگرانی دربیام
حقیقتا امشب شام برا پسرم تخم مرغ گذاشتم آبپز شع بعد چون گشنش بود و عجله داشتیم زودتر از رو گاز برداشتم سفیده هاش کامل پخته بود فقط زردش یک قسمتی از هردوتاشون حالت عسلی شده بود
بعد من دودل بودم بهش بدم ولی خب چون همسرم اصرار کرد و گفت که این بیشترش پخته منم همشو دادم خورد اتفاقا پسر من زرده نمیخورد ولی چون یه کوچولو عسلی نرم تر بود خیلی خوشش اومد دوتا زردشو خورد قبلاً فقط سفیده هارو میخورد شاید خیلی کم از زردشون
خلاصه همه چی اوکی بود تا قبل خواب یکبار یکم بالا آورد گفتم شاید به شکمش فشار اومده یک لحظه یا یه همچین چیزی تا اینکه همین نیم ساعت پیش با جیغ و گریه های شدید از خواب پاشد مونده بودم چشه محض احتیاط یکم عرق نعنا دادم که خدارو شکر خوب شد و گرفت خوابید دوباره ولی من تازه فهمیدم همه اینها واسه اون زردع تخم مرغ بود که کامل کامل نپخته بود
راستی الان خوابیده به نظرتون مشکلی پیش نمیاد صبح ببرمش دکتر یوقت تبی چیزی نکنه خیلی نگرانم ؟؟