۲۴ پاسخ

لطفا لطفا لطفا حتما حتما با یه مشاور کاربلد صحبت کن راجب پسرت
مطمئن باش یه مشکل درونی حل نشده هست که اینجوری میزنه بیرون
اگه درمان نشه اره باید ترسید

کتک زدن راهش نیست دو روز دیگه زورت بهش نمیرسه و اون تلافی میکنه

عزیزم ب حق این روز عزیز خدا ام شالله اهلش کنه براتون
ب ایه های قران متوسل شو
۳۱۳ مرتبه سوره کوثر بخون
میگن فرزند رام ودر و مادر میشه
خوش اخلاق میشه
پرخاشگریش کم میشه

واقعا جواب مادرا رو که خوندم تعجب کردم از تشویقشون برای کتک زدن😐 چطور قراره برا بچه هاشون مادری کنن در حالیکه اولین کار اشتباه رو پدر بچه کرده که بدون اجازه به چیزی که متعلق به بچه بوده دست زده قطعا کار اشتباه رو باید بتونی یه جوری توجیح کنی نه اینکه کتک کاری کنید

بجای اینکه کار زشت پسرتو تکرار کنی بغلش میکردی باهاش آروم صحبت میکردی. وقتی اون می زنه تو هم میزنی باباش هم میزنه دیگه چطوری میخواین بهش یاد بدین که کارش اشتباهه. میگه اگر کارم اشتباه بود خودت چرا تکرار کردی؟ باید عذرخواهی میکردی میگفتی ببخشید بدون اجازه ت خوردیم ولی بهت قول میدم امروز یا فردا یه آش خوشمزه برات درست کنم یا نظرت چیه فردا بریم آشکده؟ بجای اینکه بچه رو دعوت به آرامش کنید همه تون دعواش میکنید و این یه واکنش تهاجمیه. باید کنترل کردن بلد باشید

عزیزم مشاور نبر ببرش روانپزشک کودک نقشه مغیزی برمیدارن طبق مشکلش دارو میدن

الان نتونیم جلو بچه هامون و بگیرم دوفردای دیگه یکم بزرگتر بشن مارو میخورن

ببخشید اینو میگه نطفه اش خرابه ب پدرش رفته وقتی پدرخانواده احترام خانومشو نگه نداره از بچه اونم پسر انتظار بیشتر از این نمیشه داشت
پسر من ب شدت کله خرابه یک هفته پیش میخواستیم بریم خرید بهش گفتم بیا گفت من نمیام میخوام برم بیرون بعد میرم باشگاه گفتم باشه پس بدون دوچرخه برو امروز دوچرخه نبر گفت بازم داری گیر میدی گفتم برو ب جهنم خلاصه مارفتیم ۱۰شب پسرم زنگ زد گفت با دوچرخه بودم یکی زد بهم فرار کرد پام درد می کنه گفتم مگه من اورژانسم خلاصه بردتش بیمارستان من ن بیمارستان رفتم ن اومد خونه محلش کردم امروز چندبار صدام کرد متوجه نشدم آب میخواست یهو برگشت گفت انگار با پشمش دارم حرف میزنم منم دیگه نپرسیدم با من بودی چرا گفتی زشته چنان زدم تو دهنش لبش ترکید تا نیم ساعت خون اومد گفتم چند روز نتونی غذا بخوری میفهمی با بزرگترت چطور صحبت کنی

پسر کورد رودارن منم کرمانشاهی هستم پسرم کمی تا زیاد اذیت می‌کنه ولی تذکر میدم گوش می‌کنه یکم با مهربانی باهاش رفتار کن آروم میشخ

مامان محمد. به قران. اصلا و ابدا نزاشتم خوراکی. کارخونه ای و معازه ای بخوره از بس چیزا مقوی و خونگی. دادم بهش. الان. ده برابر همسن و سالاش. زورشه

عزیزم بببن کم خونی نداره چون کم خونی باعث عصبی بودن میشه

ببر امامزاده یا حرم امامان ازشون بخواه اخلاقش خوب بشه

پس یه جوربترسونش تادوباره اذیتت نکنه

عزیزم از بچگی این مدل بود یا با اومدن خواهرش بدتر شده ؟

تا الان که هفت سالشه شما کتکش نزدی قبلا ؟؟
خودت یا همسرت ؟؟

والا حق داشتی.افرین بهت مادرکه عیب بچت رو نمیپوشونی سعی در درست شدنش داری مطمعنم درست میشه این رفتارش .

بچت کوچیک هنوز میتونی راه حل پیدا کنی شایدکمبودمحبت داره اینجوری می‌کنه یاشایدخودتون جلوش رفتار مناسب ندارین نمی‌دونم یاسعی کن بامحبت درستش کنی اگر نشدیه جوربزنیش ک دوباره انجام نده .

نه عزیزم توالان میتونی درستش کنی بعدک بزرگ شع دیگ نمیتونی هیچیودرس کنی

اگر بازدن بهتر نمیشه ببرش پیش روانشناس.من ک بچم مثه خرمیترسه ازم جرئت نداره

چندبارک بترسه اززدنتون دیگ میشینه سرجاش.

خوب کردی یه باربزنی دوباره می‌ترسه ازحرفت حساب می‌بره بچه روبایدبرایه بارم ک شده ترسوند

کتک زدم هیچ وقت نتیجه ای که میخای رو نمیده
به نظرم با یه مشاور مشورت کن چون چند سال دیگم وارد دوره نوجوانی میشه و اگر بخاین به این روش ادامه بدین چند سال دیگه اصلا ازتون حرف شنوی نداره وبدتر میکنه

عیب نداره یکبار کتک ب جایی برنمیخوره براتربیتشه خوبه که باباشم پشت شماس بااین حرکتی که دوتایی انجام دادین و پشت هم بودین اون دیگه اون کارو نمیکنه عزیزم

چ پسر پر رویی...نمیدونم چی بگم اما خدا کمکون منه خیلی سخته تربیت بچه ..خوب کردی زدیش در ضمن

سوال های مرتبط

مامان دخملی💕 مامان دخملی💕 ۲ سالگی
دخترم هنوز بیداره خدایا من دیگه کم آوردم 😭چن دقیقه پیش شوهرم بچمو کتک زد سر اینکه گفت پرتقال میخام شوهرم آورد باز گفت سیب آورد باز گفت آب میخام اخرم زدش بچم خیلی گریه کرد ...الان چند وقته وضعیت ماهمینه یه خواب درست نداریم ...اصلا خواب به چشمای این بچه نمیاد ازونورم قرص اعصاب میخورم دست چپم قلبم مدام درد میکنه...خدایا کی میخام روی خوش زندگی رو ببینم؟ازهموننن اول که دخترم دنیا اومده فقططط عر زده گریه گرده مارو خون دل داده...قطره ملاتونین برای خوابش بهش دادم همون هفته اول خوب بود دیگه الان اونم روش تاثیری نداره ...توروخدا یه راهی جلو پام بزارین بگین با بچه غرغرو لجبازی که اصلا نمیخوابه باید چیکار کرد..من گو بخورم دیگه بچه بیارم ..خودم هزارتادرد از بعد زایمان گرفتم اینا بکنار....اذیتای این بچه که تمومی نداره به کنار...شوهرمم عاصی شده صبح میره سرکار نصفه شب میاد خونه میگه تو ماشین بخابم بهتر اسایش دارم تا تو این خونه...بخدا که خستم از مادر بودن ..تابحال همچین بچه ای ندیده بودم هیچ لذتی از کودکی بچم نبردم ...هرکی میبینه میگه خدا صبرت بده با این بچه ..تو شانس ماهم ریدن انگار
مامان مرد کوچکم👩‍👦 مامان مرد کوچکم👩‍👦 ۲ سالگی
سلام مامانا ، امشب خدا بهم رحم کرد.
امشب میشد ۶ شب که با پسرم و جاریم رفتم هیأت ،همیشه برای مهیار کارتون میزاشتم که جایی نره بشینه کنارم، اما امشب دیدم دوست داره با بچه ها بازی و بدو بدو کنه، نشسته بودم اما یه لحظه چشم ازش برنمیداشتم ، گاهی هم که دور میشد بلند میشدم از دور مراقبش بودم ، بعد منو که می‌دید دوباره میومد سمتم. مراسم که تمام شد، هنوز همه چراغا رو روشن نکرده بودن ، ازدحام خیلی زیادی بود، یه لحظه اومدم که برم پسرم بردارم تو ازدحام گمش کردم، هرچی دور و برم می‌دیدم پیداش نمی‌کردم ، به جاریم گفتم ،مهیار گم شده اونم بیچاره ترسید و میگشت، من با این وضع بچه توی شکمم بدو بدو بگرد، رفتم بیرون هیأت و توی دسته عزاداری و اون صف شلوغ نذری و تاریکی گشتم، مرده بودم ، مثل دیوونه ها شده بودم، داد میزدم پسرم گم شده تو رو خدا چراغارو روشن کنید.
بعد یهو جاریم اومد سمتم پسرم و آورد، بغلش کردم، مهیار گریه من گربه ‌...
گفت رفته بود مهد کودک هیأت ، پسرم ترسیده بود اصن تا ۲۰ دقیقه از بغلم تکون نمی‌خورد و از ترسی که خورده بود فقط گریه میکرد، نمیتونم بگم توی اون چند دقیقه چی به سرم اومد، فقط میتونم بگم قربون امام حسین برم به حرمت این شباش بچم و بهم برگردوند...
من بمیرم برای مادری که یه خار روی پای طفل معصومش میره، وای چقدر سخته اون لحظه من مرده بودم پسرم و فقط برای چند دقیقه نداشتم...
همین الآنم که می‌نویسم گریم میگیره و می‌دونم تا مدت ها این ترس باهام