دیروز رفتم تعزیه،برام یک صحنه خیلی عجیب و دردناک بود،کسی که نقش شمر و داشت و داشت مثلا بلا تشبیه با حضرت عباس می‌جنگید بعد از کشتنش که مثلا اهل بیت اومدن دور جنازه حضرت روضه خونی،نشسته بود چه گریه ای می‌کرد.دیدنش در اون لباس و گریه کردنش حال عجیبی بهم داد.
ای لعنت خدا بر یزید و یزیدیان😔😔😔

۴ پاسخ

😔😔😭😭

الهی عزیزم

به این میگن مخالف خوانی
ینی نقش منفی رو داره
ولی گریه میکنه

دل سنگ میخواد نمیدونم چه دلی داشتن🤦‍♀️

مقالات مرتبط

از خواب پریدن کودک با گریه
از خواب پریدن کودک با گریه نشانه چیست؟
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
ایستاده ادرار کردن کودک
ایستاده ادرار کردن کودک | عوارض و درمان سر پا ادرار کردن
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران

سوال های مرتبط

مامان سیدآراد مامان سیدآراد ۴ سالگی
سلام خانما
پسرم اسباب بازی یا وسایلشو ب پسر همسایه یا پسر خاله هاش نمیده
فقط با اونایی که خیلی دوستشون داره میده
شما چه‌ چالشایی دارید؟مثلا جدیدا پشت سر شوهرم خیلی گریه میکنه که بره باهاش التماس میکنه با گریه وحشتناک
بعد از اینکه با کسی کرم بریزه لذت میبره قش قش می‌خنده
مثلا اب بپاشه رو‌کسی یا کسیو قلقلک بده بعد بچه ها هم هی کلافه میشن از دستش
شما هم زود عصبی میشید در برابر کارای بچه هاتون؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان رها مامان رها ۴ سالگی
مامانای باردار که ام.ول ریه زدین چه جوری بود عوارضی داشت من خیلی استرس دارم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان علی مامان علی ۴ سالگی
سلام خانما خسته نباشید خوب هستین
پسر من بعضی وقتا میشینه خاک وماسه میخوره یا مهر مثلا امروز تو حیاط داشت خاک بازی می‌کرد که یهو رفتم دیدم دستش پرخاک کرده دره میخوره چیکار کنم فک میکنم کم خونی داره فعلا هم دستمون خالیه که ببرم آزمایش میگم شما یه شربتی چیزی میشناسین که خوب باشه برای کم خونی؟
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان یسنا جونی مامان یسنا جونی ۴ سالگی
خانمای اهل تنکابن و شهسوار ،هوا چطوره الان ؟؟ما فردا به امید خدا عازم تنکابن هستیم نمی‌دونم لباس گرم هم بردارم برای دخترم و خودمون یا نه ؟؟مثلا آنقدر سرد هست که کاپشن بردارم ؟؟ممنون میشم راهنمایی کنید
مامان باران‌و جانان مامان باران‌و جانان ۱ ماهگی
مامانایی که نی نیاشون زمان به دنیا اومدن فدشون ۴۹ با وزن۲۷۰۰ تا ۲۸۰۰ بودن میشه بهم بگن که قدو وزن بچه شون روند رشدش چجوری بوده؟مثلا توی ۱ سال اول از بقیه بچه ها کوتاه تر بودن؟یا بعد قد کشیدن و وزن گرفتن؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ارغوان مامان ارغوان ۴ سالگی
سلام دوستان . دخترم از ۵ شنبه هفته پیش مختصر سرماخوردگی داشت که چون تب از ۳۸ بلا نمی رفت دکتر گفت فعلا آنتی بیوتیک نمیخواد . تا اینکه از دو شب پیش تب مجددا بالا رفت و آزیترومایسین بهش میدم .دیشب شدیدا گوش درد داشت و جیغ میزد و متاسفانه برای مراسم تدفین و تعزیه ۳ روزه که ما شهرستان اومدیم و دسترسی به پزشک اطفال نداشتم همسرم از داروخانه برای قطره گوش سیپروزیت گرفته بود که ترکیب سیپروفلوکساسین و دگزامتازون هست برای التهاب و عفونت گوش من دو بار توی گوشش قطره ریختم کسی تا بحال از این قطره برای بچه استفاده کرده .نگرانم شاید خوب نباشه و اینکه شب برمیگردیم مشهد میبرمش پیش دکتر مجید علی اکبریان
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ماکان 🧿💜 مامان ماکان 🧿💜 ۴ سالگی
پسرم پوال دوچرخه رو با یه پا فقط میزنه منم خواستم تشویقش کنم تلاش کنه چون اصلا نمیخواد برای اون یکی پاش تلاش‌کنه میگه پام خستس
گفتم برات یه جایزه خوب میخرم تلاش کنی با دوتاش حرکت کنی حالا گریه گریه برام جایزه رو بخر جایزمو بده هرچی میگم پسرم‌گفتم تلاش کنی با دوتا پا باز حرف خودشو میزد گریه جایزمو بده نمیتونم‌ با اون پا بزنم
اخر داد بنفش زدم سرش غلط کردم حرف زدم لعنت بر دهن من
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 💞ثمره عشقمون💞 مامان 💞ثمره عشقمون💞 ۴ سالگی
به پسرم یخورده شام دادم
تموم بود
خیلی وابستمه یه لحطه از جلو چشماش دور بشم،گریه میکنه
تموم شد بلند شدم،برم دستم،بشورم دیدم،گریه کرد فاصلمون ۲-۳ متر بود
یه لحظه گریه اش قطع شد
همون لحظه که هق زد که استارت گریه بندازه نگاش کردم چیزی ته گلوش گیر کرد
وای اونقدر زدم پشت سرس و فشار شکمش دادم و تنگشت کردم توی گلوش چیزی نمیورد بالا گریه هم نمیکرد
دستم،کامل سر شد
پاهام جون نداشت
همون لحظه داشتم شام میدادم بهش
همسرمم زنگ زده بود گوشی رو بلندگو بود داشتیم حرف میزدیم
دیدم اینجور شد بچه
اونقدر جیغ زدم گفتم،زنگ بزن به یکی بیاد طرفم
همون لحظه بردمش تو حیاط و اونقدر زدم توی کمرش و انداختمش بالا یهو زد زیر گریه
همون موقع خواهر و داماد و داداشمینا اومدن
ولی الان نصف بدنم بی جون هست و کاملا سر شده و کتفام،میسوزه

من ناخنام از ته گرفتم
همیششه این موقع ها اون،مادرایی که ناخن بلند دارن یا کاشتن میاد به ذهنم،میگم خدا اون روز نیاره
زبونم لال
چکار میکنن با ناخن بلند

خدا جون خودت هوای فرشته هامون داشته باش😭
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان محمد رضا مامان محمد رضا ۴ سالگی
سلام عزیزان من پریودم 25اسفند بود یک هفته بعدش پاک شدم از دیروز صبح وقتی میرم عذرخواهی میکنم دستشویی ازم ترشح خونی میاد کسی می دونه علتش چیه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان میوه های بهشتی مامان میوه های بهشتی ۴ سالگی
سلام دوستان دیروز پسرمو ازشیرگرفتم به خوشی و سلامتی.
دیشب شیرش دادم یعنی قصد نداشتم بدم ولی چون دخترم تب کرده بود یهو و تاصبح هی ناله میکرد و تب داشت بچم.همون موقع که خواب افتاده بود پسرم نق میزد توی خواب ترسیدم بیدارشه گریه کنه همونجور خواب آلود بهش شیر دادم.خلاصه الان بشدت سینم درد میکنه.امشبم بدمش؟
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان نویان مامان نویان ۴ سالگی
خانمایی که اهل کتاب هستید لطفا درخواست دوستی بدین بهم. دوست دارم با مامانای اگاه و اهل مطالعه دوست باشم 🌱🌱🌱🌱
مامان پندار مامان پندار ۴ سالگی
از صبح پندار دوبتر بیرون روی آبکی داشته
چیزی ام نمیخوره
حال عمومیش خوبه
الان یه لحظه گریه کرد دلم درد میکنه پی پیم ابکیه
اینم بگم ظهر رفته بود سرویس یهو کلی گریه کرد رفتم دیدم کامل خودشو شسته بود ولی همش گریه میکرد پی پیم ابکی بود انگار ترسیده اصلا راضی نمیشه بره سرویس خودشو نگه میداره
چی بدم
چیکار کنم من اخه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان طلایی مامان طلایی ۴ سالگی
سلام حال خوبی ندارم
امروز پسر ۴ سالمو زدم
معجزه ای که بعد ۱۴ سال زندگی خدا بهم هدیه داد

زود عصبانی میشم
دلم میخواد همه جا پیش خودم باشه
جایی میریم میخواد که بمونه یا کسی بیاد میخواد همراهش بره
و من خیلی عصبانی میشم و گاهی متاسفانه کنترل ندارم و به شدت کتکش میزنم
شبیه فرشته ها میمونه باورم نمیشه که من بچه ای رو زدم باورم نمیشه
چند روز اگه در ورودی قفل نباشه لباساشو عوض میکنه و با سرعت میدوئه بیرون از خونه و میخواد بره خونه مادرم بدون هیچ ترسی از خطرات بیرون
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان آرتام مامان آرتام ۴ سالگی
آرتام رفت دستشویی درومد گریه کرد که میسوزه نگاه کردم آلت شو دادم عقب با دستم دیدم یه چیز سفید زیرش هست نذاشت دست بزنم همش گریه که درد میکنه یکم پماد سوختگی زدم اونا چی هستن تا حالا سر کسی اومدن کمک کنه چکار کنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پنبه مامان پنبه ۴ سالگی
سلام خانمای گل بیاین براتون درد دل کنم در قالب یه داستان یعنی داستان زایمانم که یکم طولانی من برای زایمانم دو روز از شنبه صبح که رفتم بیمارستان تا یک شنبه شب درد کشیدم آب دور بچه کم بود دردم تو شکمم نبود تو کلیه هام بود دهانه رحمم با کلی دارو و آمپول فشار دوسانت کلا باز شد بیمارستان صدوقی بودم و پرستاران مدام معاینه میکردن افتضاح دکترمم علامه بود که خدا ازش نگذره که جون بچه و مادر براش مهم نیس اصلا به شکمم یه دستگاهی وصل کردن مال قلب بچه یهو دستگاه صدای بوق میداد انکار قلب بچه وایمیستاد یه امپولایی تو رگم میزدم انکار رگامو باد میکرد خیلی درد داشت برا بچم گریه میکردم برا دردا خودم گریه میکردم و دکتر ...می‌گفت حتما طبیعی حتی نیمددبالاسزم اصلا .....دیگه ساعت یازده شب از درد زیاد از ضربان قلب بچم از اینکه فقط میلرزیدم و حالامیکم واقعا لرز مرگ بود بخدا از همه جا قطع امید کردم حتی پرستاران هم دلشون برام می‌سوخت بعدساعت یازده شب با کلی ناامیدی و درد گفتم بلند بلند مامان اگه میخای به دنیا بیای برا خودت تلاش کن اگه نمیخای بیای توروخدا جفتمونو راحت کن من سختم و بخدا من اینو گفتم چند لحظه بعد یه دکتر یه فرشته من میگم اومده بود مریضشو کورتاژ کنه تا منو دید سریع بردم اتاق عمل و حتی نذاشت نامه سزریان امضا بشه من به حدی میلرزیدم که چهارتا پرستار گرفتنم تا دکتر بتونه آمپول بی حسی رو بزنه و بچمم تو کانال زایمان گیر کرده بود و کبود کبود بود از بی اکسیژنی ولی خدارو شکر گذاشتمش دستگاه خوب شد و عمم می‌گفت عمه بخدا اون لحظه که دکتر درو باز کرد اومد تو من انکار یه ملک یه فرشته پر نور دیدم اومد تو و می‌گفت پرستاران داشتن میگفتن قبلش که بچه دیگه فایده نداره بذار حداقل مادرو نجات بدیم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر