۵ پاسخ

مرسی منم به شما خداقوت میگم واقعا وقتی به روزای بارداری وزایمان نگاه میکنم و یاد میاد واقعا برام سخت بود سخت گذشت تک وتنها بچه بزرگ کردم البته این خوبی رو داشت که منت و حرفه کسی سرم نیس

برای تو💖💖💖💖💖

منم خسته نباشید میگم
خداروشکر ک تااینجا از پسش براومدیم
البته کمکای بقیه هم بوده مامان همسر و ....
خدا ب اونا هم سلامتی بده
اما اصل زحمت بی خوابی و خستگیش برا مامانه
خدا بازم کمکمون کنه

مرسی عزیزممم منم همش بقیه بهم میگن مامان خوب و فداکاری هستی🥲ولی اصلا متوجه نمیشم منظورشونو مگه همه اینجوری نیستن خب وظیفمونهه❤️

ممنونم عزیزم همچنین

سوال های مرتبط

مامان علی اکبر و آجیا مامان علی اکبر و آجیا ۱۲ ماهگی
وزن قبل ازدواج چهل و پنج بود.بعد زایمان اول از شصت و هشت رسیدم به پنجاه و هفت و موندم.(دوران عقد و عروسی به پنجاه و پنج رسیده بودم)
بعد تا بارداری دوم که بازم بالای شصت بودم و بابت دیابت بارداری و کبد گرید دو رسیدم به نود و پنج 😑😐😶
بعد زایمان دوم خودم رو کشتم رسیدم هفتاد و پنج و پنج سال تمام رو همون هفتاد و پنج موندم.ورزش و رژیم و فست و .... جواب نمیداد.
تو بارداری سوم به هشتاد و هفت و نیم رسیدم و الان بعد ده ماه شدم شصت و نه و نیم... یعنی میشه برگردم به زیر شصت؟
نه رژیم دارم نه ورزش می کنم ، تا اینجا هم با معجزه الهی برگشتم 😅

عکس هم واسه شش سال و نیم پیشه ، وقتی سیبیلوخان دو سال و نه ماهش بود.جشن پاییز مهدواره شون که کلاسای مادروکودک میبردم.
مخصوص کودکان ADHD (بیش فعال)
یعنی وقتی بهم میگن حتما بچه هات اروم و بیدردسرن که سه تا اوردی ، نمیدونم بخندم یا گریه کنم؟؟؟😑
باور کنین بزرگ کردن دو تا بیش فعال خیلی سخته ، خیلییییی.اونم دست تنها تو شهر غریب.... اما همه سختیها می ارزید به برکت وجودشون 🥰💞