خدا داره برات امداد غیبی میفرسته تو نمیخای قبولشدکنی الان که داری به هفته های اخرت نزدیک میشی باید خوشحال باشی که پسرت یه جای امن رو پیدا کرده و ارامش داره که تو بتونی با خیال راحت تر زایمان کنی و سختیای اولش رو بگذرونی،موندنش خونه مادرت اتفاق قشنگیه ماهم وقتی بچه بودیم عاشق خونه مادربزرگمون بودیم چون مثل بهشت بود برامون
خدا کنه پسر منم خونه مامانمینا بخوابه اون ش ب زایمان فقط چند مدت پیش بعد یه عروسی مامان بابام زودتر اومدن تازه پسرخاله اش ک پسر عموشم میشه باهاش بوده نه سالم هستش با گریه به مامانم گفته مامانمو میخوام بنده خدا موندن وسط خیابون تا ما برسیم بهشون🤧
من از خدامه بچم بره اونجا بخوابه خخخ نمیره ولی 😁😁😁 عذاب وجدان چی داری😂😂😂 کاش دغدغه های منم اینطوری بودن
خدارو صد هزار مرتبه شکر سایه ی پدرمادرت مستدام
خیلیا آرزوی داشتنشونو دارن
الانم کمک محسوب میشه، بچه هرگز از پدر و مادرش خسته نمیشه عزیزدلم،
پدر مادربزرگ خیلی محدودیتهای پدرمادرارو برمیدارن که خوب نیست
بچه اونجا موندن بهش بیشتر خوش میگذره
اما با حانواده ت بنظرم صحبت کن گه فعلا بیشتر از هفته ای یکبار نبرنش بالاخره از بزرگهات بخواه کمکت کنن تو تربیت گل پسرت تاثیر نذاره
مامان پرنسس سما چه ماهی زابنان نیکنی
مادر ۵ ماه میشه که به رحمت خدارفته
منم گفتم اگر کسی نیاز بود بمونه پیشم یا زندادشم میگم یا یکی از خاله هامو
ما تو جریان فوت مادرم که اصلان حال خودم نبودم مجبور بود بچه رو نگهداری کنه اما حسابی کونش ماره شده بود چون هنش بهونه مامانمو میگرفت
یا همس به من عر میزنه چرا میفرستیش اینجا هنوز نه بدار نه برار. هنوز زایمان نکردی میفرستیش بزار هروقت زایمان کردی بفرستش
من میمونه خونه پدر شوهرم اصلان بهونه هم نمیگیره اما مادر شوهرم
همش میزار دهنش که برو خونتون مامان و بابات تنها هستند
من هم همین مشکل دارم میره خونه پدرشوهرم شب میخوابه اما امشب کولش زدیم بابا دیگه خسته شدم همش مبگه بریم اونجا بخوابیم صبح ساعت ۹ با صدای بره و خروس بیدار میشه
کلا خونه مادربزرگ حال وهواش خاصه...
من خودمم کیف میکردم
من از همون 2 سالگی عاشق اونجا بود میخوام بگم که بچه ها عاشق خونه مامان بزرگ و بابا بزرگشونن
دختر منم اینطوری شده ..دوست داره یا یکی بیاد خونمون یا خودش بره خونه مامانم . منم دلواپسش میشم وقتی چند ساعتی میره خودم زیاد نمیزارم بره چون خیلی بهشون میگه باهام بازی کنید اونام خسته میشن.. قبلنا خودم بیشتر وقت میزاشتم براش اینطوری نبود الان بیشتر شده. خوب خونه مامانته بزار بره ان شاالله نینیت دنیا اومد بیشتر باهم دیگه وقت میگذرونید
آخه همه معمولأ خونه پدر بزرگ مادر بزرگ و دوس دارن .مادربزرگای مهربون جای مامان و براشون پر میکنن بچه های منم آرزوشونه چند شب اونجا بخابن...پسر کوچیکم میگه مامان من دوس دارم همیشه بمونم خونه عزیز
عزیزم دختر من 13 سالشه و عاشق اینه که خونه مامانم بخوابه اینو همه نوها دوس دارن پس اصلا خودتو ناراحت نکن حتی دختر من امشب هم اونجاس منم با خیال راحت میگیرم میخوابم
من دخترم یه شب پشت سر هم خونه مامانم خوابید
امشب رفتم دنبالش دیگه آوردمش
به سختی قبول کرد بیاد
اونجا پیش خاله هاش خوشحاله و خوش میگذرونه
6 سالشه
مامانم هم میگه دخترمونه دیگه اینجا میمونه😐
دیگ داره بزرگ میشه اگر بچتون پسره خوشحال باشید مستقل شدن رو یاد میگیره ... اگز جایی بخوابه موقع زایمان خیال خودتون هم راحته یک خونه هست که پسرم بدون من اونجا آرومه .. خودت رو سرزنش نکن این فرایند تکامل فرزنده ما مادر ها باید وابستگیمون زو کمتر کنیم تا بچه هامون بدون ما بودن رو تمرین کنن.... خوشحال باش بچت داره بزرگ میشه
اگه اونا رو اذیت نمیکنه بهتر بزار بره . تو هم بارداری
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.