۱۴ پاسخ

من همش سرسفره غذاداستان دارم باهاش فقط صبحانه راحت میخوره ناهارشام دق میاره اینقدرحرص میخورم باهاش دیگه اشتهاخودم کورمیشه

دست رو دلم نزار ک خونه

باید ۲۰۰باربگم بخور😑😬

منم خودم میدم دختر منم ی جا نمیشینه علاقه ایم ب غذا نداره دائم داره راه میره ی قاشق میخوره میره ی دور میزنه دوباره ی قاشق مگه تلوزیون روشن باشه بشینه

دخترم خودش میخوره منم میدم بینش .....گوشی بهش نده چند وقت کارای تمرکزی باهاش کار کن اکی میشه

دقیقا دختر من حتی گشنه هم باشه نمیتونه بشینه و غذا بخوره هی وول میخوره و نهایتا بعد دوقاشق بلند میشه میره منم شک میکنم بیش فعال نباشه
مگر اینکه تلوزیون روشن باشه بشینه بخوره

بستگی داره،یه سری میبینی خودش میخوره یسری باید التماس کنم وحرص بخورم،یسری من بیخیال میشم میگم میخوادبخوره میخواد نخوره

پسرمنم خودم باید بهش بدم وگرنه ولش کنی یه قاشق میخوره و ول میکنه

بچه ی من بیشفعاله دارو میخوره ولی میشینه غذاشو میخوره قشنگ

من کاریش ندارم
خورد ک خورد
نخورد یه ساعت بعد میخوره
اگر بازم نخورد غروب میخوره

دختر منم همینه دقیقا 😶

اگه باب میلش باشه خودش میخوره پو سه تا غذا رو اینطوره بقیه اش با گوشی و خودم

پسر منم خودم بهش میدم نشده تاحالا چیزی این بچه بخوره

بعضی وقتا خودش میخوره بعضی وقتا من باید بدم بستگی داره غذا باب میلش باشه یا نه

سوال های مرتبط

مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
تا حالا شده بچتون پیش بقيه بد ضایعتون کنه. امروز صب رفتم سرکار. پسرمم چون دادگاه نداشتم فقط تو دفتر یکم کار بود با خودم بردم. همکارم صبونه با خودش عدسی آورده بود من پسرم هیچوقت عدسی نمی‌خورد ینی همیشه درست میکنم از خدام بوده فقط یه قاشق بخوره فقط مزه کنه ببینه چه جوریه اصلا حتی طعمشم امتحان نکرده. خیلی خوش خوراکه اما عدسی اصلا نمیخوره. بعد این همکارم بهمون تعارف کرد من چون تازه صبونه خورده بودم گفتم ممنون نمی‌خورم. گفت به پسرت بده منم گفتم ممنون اصلا عدسی دوس نداره هیچوقت نمیخوره. بعد یهو پسرم گفت میخورم. منم گفتم لابد همین طوری یه چیزی گفته بچس نمیفهمه. گفتم نمیخوره الکی میگه فقط حیف میل میکنه. همکارم گفت حالا بزار یکم براش بریزم ببینم میخوره یا نه. تو کاسه کوچیک براش ریخت پسرم با چنان اشتهایی می‌خورد انگار از قحطی برگشته😳😥. حالا منو نگو جلو همکارم ضایع شد فک کزد الکی گفتم دوس نداره با خودم گفتم حتما فک میکنه من از غذاشش چندشم میشه دیگه بهش گفتم بخدا هیچوقت نمی‌خورد نمیدونم حتما برا شما خیلی خوشمزست. از خجالتم گفتم برا منم بریز بخورم. که فک نکنه یه وقت چندشم شده. تو عمرم اینجور ضایع نشده بودم😤
مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۴ سالگی
چندروزه دلم گرفته خستم همش گریه میکنم روزا سنگین شدن واسم
وضعیت آرشا حالمو خیلی بد کرده تاالان۱۵میلیون خرج کردیم هیچی به هیچی امروز صبح شوهرم گفت صبحانه بریم کافه که آرشاهم بهتر بخوره رفتیم بزور چند لقمه دادیم ناهار گفتم آرشا کباب دوست داره بگیریم حتی ی قاشق نخورد
گفتم عیب نداره سخت نگیرم واسش پنکیک درست کردم یدونه خورد احیل داذم نخورد اخرم شام بزور دوقاشق خورد
همش بیحاله میگه میخوام بخوابم بزور به بازی میگیرمش که زودم خسته میشه
با مربی مهد صحبت کردم گفتم آرشا همچین مشکلی داره غذارو گذاشته کنار گوشه گیرشده همینجا ثبتنامش کنید فقط روحیه اش برگرده
اخه پسر شیرین و شیطون و تپل من چیشد
حالا حال بازی هم نداره
هررررررشب دعاش میکنم نذر کردم چرا هیچکی حتی خدا کاری واسش تمیکنه من دلتنگ بچمم دلتنگ شیطنتش غذاخوردنش
روزی هزاربار میگم کاش باز بچه دار نمیشدم میتونستم بیشتر برا مشکلش وقت بذارم قلبم داره تیکه تیکه میشه نگاش ک میکنم قلبم تیر میکشه هنوز تحت درمانه هردرمانگری هرچی پیشنهاد داده انجام دادیم چرا حتی ی پیشرفت کوچیک نداره دست به هرکاری زدم نشد که نشد
باز امیدوار باشم؟هم روحی هم جسمی داره اسیب میبینه
منم متاسفانه حمله پنیک باز شروع شده و داغون داغونم
ازتون میخوام دعا کنید چون دیگه طاقت ندارم از چه نذری جواب گرفتین؟چی بدم بهش جون بگیره؟