۸ پاسخ

خب عادت کرده و باید کم کم ترکش بدی.عیب نداره هرچقدرم کارشو طول داد باید صبور باشی و بذاری خودش کارشو بکنه.اگرم ازت خواست، خودتو مشغول کاری کن بگو بپوش تا بیام

عادت دادی حالا با تشویق راغبش کن
پسر من خودش لباس می پوشه و در میاره ولی غذاشو من باید بدم
چند وقته دارم ترکش میدم خودش بخوره می‌تونه بخوره ها ولی تنبلی می‌کنه من غذا بدم
الان که می‌خوام خودش بخوره ممکنه یه ساعتم طول بکشه دوسه قاشق خودم بهش کمک میکنم ولی بیشترشو باید خودش بخوره

نه انجام نمیده فقط دسشویی رو خودش میره و میشوره دستاشم بامایع میشوره و میاد
غذا اگه خودم ندم خوب نمیخوره
بلایاشون در میاره اما برای پوشیدن باید کمکش کنم
سوار و پیاده شدن از ماشین هم کم کم دارم باهاش تمرین میکنم
بچه هامون اگه دیر دارن مستقل میشن علتش بی صبری خودمونه

پسر من تمام کارهای شخصیش رو خودش انجام میده، دیگه بزرگ شدن. بچه ی شما هم عادت کرده، یه مدت صبر پیشه کنید و انجام ندید، مجبور میشه که انجام بده، فقط صبور باشید، ترک عادت سخته

عادتش بده تو مدرسه و مهد سختش میشه
برادرزاده منم اونجوری بود مربیشون زنداداشمو دعوا کرده که بچه رو بی مسئولیت بار نیارین

پسر منم تقریبا کاراشو خودش انجام می‌داد قد شستن جیش خودش مسواک‌کمک میکردم شلوار و‌شورت یادش دادم یه مدت اصلا انجام نداد مدرسه که داره میره پیش ۱ اونجا مشاور روانشناسی و تربیتی دارن داره این چیزارو یادشون میده معمولا انجام میده خودش میپوشه سخت نباشه لباس درمیاره سه روزه هم شستن پی پی یادش دادم انجام میده خیلی تمیز اب میکشه همه جارو میاد بیرون

دختر من همه کاراش خودش میکنه فقط زیر بار غذا خوردن نمیره رو اینکارش روانی شدم

دختر من خودش لباس رو میپوشه و در میاره
مگر اینکه یکم سختش بشه
جدیدا یا گرفته زیپ کاپشنش رو ببنده
غذا هم خودش میخوره بعضی وقتی هم به من میگه بهش بدم
البته وقتی خودشمیخوره روی زمین و دور و برش میریزه ولی من چیزی بهش نمیگم و تشویقش هم میکنم که غذاشو خورده

سوال های مرتبط

مامان دردونه خانم😍 مامان دردونه خانم😍 ۴ سالگی
یعنی شما مادرهایی که بچه ی اروم دارید روزی هزاررررررر بار خداروشکر کنید
شوهر اگه بد باشه فوقش ادم طلاق میگیره ولی بچه به قول قدیمی ها لباس اتشینه بپوشی میسوزی،در بیاری هم میسوزی،چهار سال و نیم یه روز خوش نداشتم با این بچه،،یعنی فقط نشستم میگه خدایا منو بکش
تا نوزاد بود زردی و کولیک و رفلاکس و بی خوابی و گریه...
یک سال به بعد غذا نخوردن و یبوست و مریضی و گریه.....
دوسال به بعد هم که هم چنان غذا نخوردن و کم وزنی و قد و گریه....
تا امروز که چهار سال و هشت ماهش شده هنوز همه ی این غذا نخوردن و وزن و فلانش کمه که سرش حرص میخورم هیچ یه بچه ی غرغرو گریه کن و جیغ جیغو که یکسره در حال غر زدن الکی ،
یعنی روزی بیست بار باید گریه کنه با بهونه های الکی
بچه دور و اطرافم اینجوری ندیده بودم تو کل عمرم.به جایی رسیدم فقط میخام بمیرم از دستش،
همه ی اینارو نوشتم که فقط بگم شما مادرهایی که بچه ی خوب و اروم دارید شکر کردن یادتون نره،همین که بچه تون بیش فعال یا اذیت کن نیست ده هیچ از بقیه جلویید،لذت ببرید از مادر بودنتون

خدایا بازم شکرت