۲ پاسخ

کاریه که شده عزیزم هیچی نمیشه نترس عزیزم هیچی نگران نباش برا همه پیش میاد حتی ازین بدترها دفعه دیگه مواظب باش عزیزم 🥰

عزیزم نباید میدادی دیگه کاری نمیشه کرد

سوال های مرتبط

مامان تیام مامان تیام ۱۸ ماهگی
تجربه واقعی از تغذیه و وزن پسرم
مامانای گلم پسرم از ۶ماهگی بخاطر رفلاکسش زود غذای کمکی رو شروع کردم یه ماه بطور دورانی سرلاک آماده حریره بادام و فرنی گندم دادم یه هفته خورد بعد دیگه لب نزد هرکاری کردم نخورد قاشق میوردم سرشو خم میکرد مادر و مادرشوهر و فامیلامون میگفتن بابا غذای سفره بده چیه آخه هی غذا درست میکنی میندازی بیرون بچه رو اذیت میکنی منم مثل همتون حساس طبق اصول دکترا میرفتم جلو بعد یه ماه سوپ مجلسی گرفته بودیم یه قاشق دادم دیدم خورد و دوباره خواست خوشحال شدم چون یه ماه بود لب به غذا نمی‌زد پس تصمیم گرفتم از ۷ماهگی بهش غذای سفره بدم واینکه همه چی دادم به جز چیزای مضر از آب پای مرغ گرفته تا کلی چیزای پروتئین دار دیدم وزن بچم بیشتر و بیشتر شد و اینکه ویتامین پدیا بست یا همون خارجی بچم بشدت بد اشتها کرد و تنها چیزی که اشتهای بچه رو باز می‌کنه قطره اد یا مولتی ویتامین بی بی جویس و آهن خارجی بود البته یه دوره بخاطر درآوردن دندون اشتهاش کم شد و وزنش ثابت موند
الآنم هم غذای زیاد میخوره هم شیر زیاد
مامان مهوا مامان مهوا ۱۲ ماهگی
این تاپیک هم دلنوشته هست هم نیاز به راهنماییتون داره

مهوا یه دختر دایی داره که دوماه ازش بزرگتره از اول بارداری تا الان زن داداشم دائم خودشو مقایسه کرد و یه حس عذاب وجدان به من داد
زمان بارداری من خیلی رژیم غذایی سختی رعایت میکردم خیلی غذاهارو نمیخوردم مرتب دکتر و سونو میرفتم حتی برای اطمینان سل فری دادم
اما زن داداشم اصلا دکتر نداشت حتی توی غربالگری اولیه روده آکوژن بود و نیاز به آزمایش داشت اما انجام نداد و حتی غربالگری دوم هم انجام نداد
حالا برسیم به زمانی که بچه ها به دنیا اومدن مقایسه ها بدتر شد و من از این مقایسه متنفرم
بدترین روزای من وقتی شروع شد که به غذا افتادن
من طبق نظر دکتر غذاهارو تست میکردم غذا جدا درست میکردم خیلی مواد غذایی نمیدادم اما زن داداشم از همون اول غذای سفره داد
من چون عموم بخاطر الرژی فوت کرد و الان هم خواهرم بخاطر آلرژی خیلی اذیت میشه مواد غذایی خیلی رعایت میکنم و مهوا به بعضی مواد غذایی الرژی داره
زن داداشم دائم میگه ببین من به بچه همچی میدم هیچیش نمیشه تو انقدر سخت میگیری بچه اینجوری شده
مثلا من به مهوا چیپس،بستنی،کاکائو،نوشابه نمیدم اما اون همه اینارو میده و اصرار داره که کارش خوبه و من دارم بچرو با این سخت گیری هام اذیت میکنم
راستش حس عذاب وجدان دارم که نکنه واقعا من دارم زیادی سخت میگیرم و در حق مهوا ظلم میکنم
این تازه فقط سر غذا بود سر تربیت،لباس همه چی من با زن داداشم مشکلات داریم