۴۹ پاسخ

ای جانم. خداااا. چ ناز و خوشگله. خدا برات حفظش کنه. عزیزم.
خدارو شکر زایمان خوبی هم داشتی.
ان شالله. ب خی خوشی. زود. سر پا شی

ای جانم خداحفظش کنه انشاالله😍قدم نو رسیده مبارک برا منم دعا کن سالم و سلامت نینیمو بغل کنم

ننه ماشاالله خدا برات حفظش کنه

کیسه خواب برای این فصل لازمه اصلا گرم نی؟

خداحفظش کنه دعا کن منم پسرم وسالم بدنیابیارم

ای جان ماشاالله به خودت و کوچولوت مبارکت باشه 🤗🤗😍🌼

مبارکه عزیزم ۳۴هفته وزتش چقدر بود

سلام عریزم, بسلامتی چشمت روشن
کدوم بیمارستان بودی؟ دکترت کی بود؟
بابخیه اذیت نیستی؟ واسه نشستن یا راه رفتن

عزیزم قدم نورسیده مبارک
خوش قدم باشه💕

ای جان مبارک باشه
کار خاصی انجام میدادی زودتر دنبا اومده نینیت؟
خسته شدم بخدا میام تو گهواره همه زایمان کردن منم میخام🥺

قدمش خیرباشه ایشالله😍😍
موقعی که کیسه ابت پاره شدش چجوری متوجه شدی که کیسه ابته.؟

😍😍😍😍

ای جان مبارکه خوشبحالت منم متونم این روزو ببینم یعنی

ماشالله 😍مبارکه

عزیزم ممنون که تجربتو گذاشتی برامون .
انشالله قدمش پرخیر و برکت باشه
بازم برگردی عقب طبیعی زایمان میکنی ؟دردش قابل تحمله؟به چیزی شبیه هست ؟

منم زایمانم خیلی سخت بود و خیلی بخیه خوردم با این حال باز میگم طبیعی بهتره
ولی اینبار اجبارا باید سز بشم استرس گرفتم

وزن خوبش به خاطر ژنتیک عزیزم

مبارک باشه خانمی ان شاالله قدمش پور خیرو برکت باشه آبجی گلم بعد زایمان چن ساعت بستری هستی

ماشالله بهش مبارکهههه

مبارکه عزیزم ، خوش به حالت که بالاخره بغلت گرفتیش ، منم ۳۷ هفته ۳ روزم دلم میخواد دیگه زایمان کنم طاقتم تموم شده ولی امروز رفتم دکتر گفت فقط دهانه رحمت نرم شده هنوز باز نشده و باید منتظر درد باشی..ولی من دیگه صبر ندارم 😥

گرمش نیست گذاشتی داخل اون قنداق

عزیزم من از طبیعی وحشت دارم اینکه میگن خیلی درد باید بکشی همینجوره؟؟
اپیدورال بی حسی نزدن برات؟؟
بخیه رو حس میکنه آدم موقع زدنش یا نه؟
برش دادن رو چی؟
ببخشید خیلی سوال پرسیدم ولی بخدا خیلی نگرانم ابنا همه سوالاتمه

واسه منم دعا کن لطفا، بریم به هفته ۳۸،۹

الهییی قدمش مبارک باشه
من اگر سونوهام درست بگن ۳۵ هفته ۳ کیلو بود.. میترسم تپلیی باشه .. منم بارداری وتجربه اولمه

درکل خیلی میترسم خیلی

مبارکه بسلامتی
میشه درموردزایمان طبیعی بگی اینکه چجوری من اصلاهیچ اطلاعی ندارم اینکه روتخت بایدباشی یاروی دستگه معاینه چقددردداشتی امپول فشاروکجامیزنن و........هرچی ک خودت میدونی

به به مبارکه

ماشالله بهش
چشم بد دور ازش
مبارک باشه❤🥰

عزیزم مولتی رو چه موقعه از روز میخوردی؟

۲۸ هفته چند بود وزنش

اوخ ننه چ نازه چشمت روشن🫠🧿

مبارکه عزیزم برای منم دعا کن

ای جاانم مبارک باشه قدمش مبارک باشه ❤️❤️❤️

عزیزم مبارک .انشاالله قدمش خیر باشه 💙💎💖

مبارکاااا باشهه

خیلی خوشحالم برات ک زایمان راحتی داشتی و نینی رو صحیح و سالم بدنیا اوردی.. قدمش خیره❤🤍💫

بسلامتی گلم مبارک باشه
حالا دکتر من اصلا اعتقادی به مولتی ویتامین نداره و برام نمینویسه من هردفعه آزاد میخرم😑

مبارکه عزیزم

عزیزم مبارک باشه...
میشه بپرسم سونو وزن چند هفته رفتی و تو سونو چند بود وزن نینیت؟
خودت چقدر اضافه کرده بودی؟؟

خدااااا مبارکت باشه عزیزم بسلامتی،دلم نی نی خواست😍😍😍😬🫣🌹🌹🌹

ای جانم جیگره ماشاالله خداحفظش کنه

خدا حفظش کنه چشم بد ازش دور
من نولتی میخوردم وزن خودم انفجاری میرفت بالا دکتر قطش کردبرام

عزیزم انشالله به سلامتی. هر دوتون سالم و سلامت باشین

مبارکه عزیزم 😍😍چه مولتی ویتامین های خوردی چون من دور شکم جنینم کمه هشت درصده و یکم نگرانم

مبارکه عزیزم سایی پدر مادرش بزرگ بشه 🌹😍

عزیزم قدمش خیر و مبارک باشه
وزن ۳۱ هفتش چقدر بود؟
امپول ریه زدی؟

ای خدااا چ زیبا خدا حفظش کنه برات جوجه رو

مبارکه عزیزم

ای خدا جوجه ناز
ماشالله مبارک باشه عزیزم
خیریت ب این بوده طبیعی دنیاش بیاری
خوبه ک بخیه نخوردی
ماشاالله وزنش عالی بوده
دعا کن ماهم ب ۳۹ هفته برسیم و وزن نی نی خوب باشه

خداروشکر مبارکه

اخ ننه مبارکه❤👼🏻

سوال های مرتبط

مامان حانیه و علی مامان حانیه و علی ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

سلام مامانا. من ۶/۵/۴زایمان کردم.
۳۹هفته و ۶روز و چون دردای خودم شروع نشد روز قبلش دکتر معاینه تحریکی کرد. یکم درد داشتم ولی هر چی به شب نزدیک میشد دردا کم میشد.
دیگه صبح ساعت نه و نیم بستری شدم و با آمپول فشار دردا شروع شد.
من زایمان دوم بود اولی هفت ساعت درد کشیدم تا بدنیا اومد ولی سر پسرم نه و نیم که سرم رو وصل کردن یواش یواش دردا شروع شد. ولی تقریبا همون ساعت اول کیسه آبم پاره شد. روند دردا خیلی خوب بود و چندتا آمپول زدن که متفاوت از زایمان اولم بود. خلاثه در کمال تعجب نزدیک دوازده دیدم احساس دفع دارم و ماما گفت که بچه داره میاد و دکترم رو صدا کرد.

برام جالب بود چون دردا نسبت به زایمان اولم بهتر بود و تا لحظه زایمان تایم بدون درد هم داشتم ولی زایمان اولم دیگه اون آخرا همش درد بود.
خلاصه روند دردا ها خوب و قابل تحمل بود و سعی کردم ورزش هم انجام بدم. ولی خوب چون سر بچه یکم بزرگ بود اون لحظه تولد خیلی سختم شد و خدا روشکر بچه سالم بدنیا اومد.
ان شاالله همگی به سلامتی زایمان کنید.
مامان ارمیا جون🫀 مامان ارمیا جون🫀 روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما من برگشتم😁
دیروز اومدم بیمارستان کارای بستری مو انجام دادم ساعت یازده قبل از ظهر بستری شدم
چشتون روز نبینه ان شاءالله
درد زیاد لگن آماده زایمان همه میگفتن خیلی خوبه لگنت بهترین لگنه ولی دهانه رحمم باز نمیشد اصلا تا امروز صبح ساعت شش دهانه رحمم باز شد بچه نمیومد😑
از دیروز تمام مدلای آمپول و نمیدونم ورزش اینارو امتحان کردیم با مامای بیمارستان
اصلا تعریفی نداشت زایمان طبیعی اصلا نداشت الانم که زایمان کردم رو بخیه هام نمیتونم بشینم دقیقا همونجوری که سزارینی ها نمیتونن بشینن
کادر بیمارستان خیلیییییییییییییی خوب بودن با وجود اینکه ماما همراه نتونستم بگیرم ماماهای خود بیمارستان خیلی کمکم کردن کلا بیمارستان رسیدگیش خیلی خوب بود راضی بودم
ولی بین زایمان ها بنظرم سزارین بهتره چون همون بخیه و درد بعد از زایمانو هردوتاش دارن ولی طبیعی اون دردای قبلش هم اضاف میشه روش
البته مال من خیلی بدتر هم بود چون میگم که از یازده دیروز تا ۶ صبح امروز درد کشیدم بقیه اینجوری نیستن دیگه همین با خود من خیلیا بعد از من اومدن و زود زایمان کردن تموم شد ولی برا من نه😑😑
اینم تجربه زایمان طبیعیم اصلا راضی نیستم
مامان دخترکم مامان دخترکم روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی من
صبح ساعت ۳ ترشح خونی دیدم ولی وایسادم خونه نرفتم بیمارستان
ساعت هفت صبح دیدم خیس شدم بلند شدم برم دسشویی دیدم بیشتر آب ریخت فهمیدم کیسه آب است دیگه صبحانه خوردم و یکم کار داشتم انجام دادم رفتم زایشگاه ..
کیسه آب ترکیده بود و بستری کردن با یک سانت
هشت بستری شدم نه صلح برام قرص زیر زبانی آوردن و همش معاینه میکردن منو .
دردام خیلی شدید شد وشحتناک بود گریه میکردم و جیغ میزدم فقط
تا ساعت چهار ربع غروب تو سه سانت گیر کرده بودم پیشرفت نداشتم و چون کیسه آبم بود نمی‌تونستم بلند شم راه یا ورزش کنم بنوار قلب وصل بود بخاطر بچم حتی اجازه تمیدادن دسشویی برم
ساعت چهار ربع برای آمپول فشار تو یک سرم خیلی بزرگ زدن دردام ایتقد شدید بود ک نمیتونم توصیف کنم 🥲تا ساعت نه نیم شب درد می‌کشیدم دیگه با آمپول فشار رسیدم ب شیش هفت سانت و آخرش زایمان
هرچی میگفتندزور بزن من میزدم ولی نمی‌دونم چرا آخرش جر دادن منو تا مقعد بخیه خوردم
درد زایمان یکطرف درد بخیه ها یطرف
هنوز دردش ادامه داره برام و بخیه هام نیفتاده
ساعت ۹:۳۰ ۱۴۰۴/۶/۱۶ دختر نازم محیا زندگی رو برامون آورد .خوش قدم باشی دخترکم ناز مامان