سلام خانوما من برگشتم😁
دیروز اومدم بیمارستان کارای بستری مو انجام دادم ساعت یازده قبل از ظهر بستری شدم
چشتون روز نبینه ان شاءالله
درد زیاد لگن آماده زایمان همه میگفتن خیلی خوبه لگنت بهترین لگنه ولی دهانه رحمم باز نمیشد اصلا تا امروز صبح ساعت شش دهانه رحمم باز شد بچه نمیومد😑
از دیروز تمام مدلای آمپول و نمیدونم ورزش اینارو امتحان کردیم با مامای بیمارستان
اصلا تعریفی نداشت زایمان طبیعی اصلا نداشت الانم که زایمان کردم رو بخیه هام نمیتونم بشینم دقیقا همونجوری که سزارینی ها نمیتونن بشینن
کادر بیمارستان خیلیییییییییییییی خوب بودن با وجود اینکه ماما همراه نتونستم بگیرم ماماهای خود بیمارستان خیلی کمکم کردن کلا بیمارستان رسیدگیش خیلی خوب بود راضی بودم
ولی بین زایمان ها بنظرم سزارین بهتره چون همون بخیه و درد بعد از زایمانو هردوتاش دارن ولی طبیعی اون دردای قبلش هم اضاف میشه روش
البته مال من خیلی بدتر هم بود چون میگم که از یازده دیروز تا ۶ صبح امروز درد کشیدم بقیه اینجوری نیستن دیگه همین با خود من خیلیا بعد از من اومدن و زود زایمان کردن تموم شد ولی برا من نه😑😑
اینم تجربه زایمان طبیعیم اصلا راضی نیستم

۵ پاسخ

مبارکه عزیزم ولی بنظرمن طبیعی بهتره از سزارین منم طبیعی بودم خیلی راضی بودم ساعت دو رفتم بیمارستان پنچ ونیم بدنیا بود براهرکی متفاوت سزارین باید یکی مراقبت باشه تا چند ماه ولی من خودم بعد یه هفته خودم کارامو میکردم

والا سزارینی هایی ک من اونموقع تو بخش دیدم ۴٫۵ نفر بودن همه درب و داغون فقط داشتن گریه می‌کردن از درد ، بچه شیر دادن هم که عذابه همش باید مراقب بخیهات باشی
بعد برای شما رو شاید بخیه‌هاتو بد زدن وگرنه من خودم هیچ دردی نداشتم بعد زایمان خیلی راحت بودم

من از سزارین راضیم والا فقط کسی باشه ک حداقل یه هفته سرپا واینسی ک اذیت شی
بچم زردی داره اصلا استراحت نکردم😔

سزارینی ها مگه نمی تونن بشینن؟ من هر چی سزارین دیدم راحت نشستن

ما که گفتیم سز بهترههه
مبارک باشه عزیزم نینی کووو

سوال های مرتبط

مامان گوجه سبز مامان گوجه سبز روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا میخام از تجربه زایمان طبیعیم بگم شاید بدردتون بخوره
اول این که برای زایمان طبیعی به بدنتون نگاه کنید باید خیلی بدن قوی و آماده ایی داشته باشین
من روز زایمانم ساعت ۷ صبح بیدار شدم خیلی ترشح های زرد داشتم همراه کمر درد تا ساعت ۱۲ ظهر ترشحات خیلی زیاد شد و غیر قابل کنترل بود و همچنان تنها دردم کمر درد بود رفتم مطب پیش دکترم گفت کیسه آبت پاره شده و چهار سانت دهانه رحمت بازه فوری برو بیمارستان و بستری شو منم الان میرم بیمارستان ساعت ۵ رفتم بیمارستان هفت سانت شدم و دردام قابل تحمل بود تو بیمارستان کلی ورزش انجام دادم پوزیشن های مختلف وقتی نه سانت شدم همه چی آماده کردن برا زایمان برام گاز انتونوکس وصل کردن با این که شنیده بودم خیلی کمک میکنه برای زایمان ولی هیچ تاثییری نداشت برا من امپول ایپیدورال خوب بود وقتی بخیه زدن اصن هیچی حس نکردم ولی با این همه چیز میزا خیلی خیلی زایمان ترسناکی بود ولی تنها خوبی زایمان طبیعی این که بعد عمل سرپایی ولی بازم به کسی پیشنهاد طبیعی نمیکنم چون خودم خیلی اذیت شدم 🥲💔
مامان بردیا مامان بردیا روزهای ابتدایی تولد
سلام منم بالاخره زایمان کردم
#تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
من پنجشنبه برای معاینه و ان اس تی که خود دکتر نوشته بود رفتم بیمارستان
ان اس تی چندتا انقباض کوچیک نشون داد ولی گفت که ضربان قلب بچه خیلی تنده
دکترم معاینه کرد همچنان ۲ سانت باز بود دهانه رحمم ولی بخاطر ضربان قلب بچه گفت که اورژانسی بستری بشم.
من پنجشنبه بستری شدم ساعت ۱۱ظهر
تا ساعت حدودا ۴ بعدازظهر با آمپول فشار هم دهانه رحمم باز تر نشد
کم کم معاینات دردناک شروع شد و دردهای منم همینطور
دردها بیشتر میشدن و دهانه رحمم نهایتا ۳سانت شد
من تا ساعت ۲صبح درد کشیدم و کیسه آبم رو پاره کردن و بخاطر درد زیاد بهم مسکن تزریق کردن که نهایتا ۱ ساعت جلو درد هارو گرفت ولی تا میدیدن که من دردم کمتر شده میومدن معاینه تحریکی انجام میدادن
ساعت ۳صبح انقدر گریه کردم و گفتم درد دارم که اپیدورال بهم تزریق کردن با دهانه رحم ۳ سانت و گفتن احتمالا تا زایمان اثرش بره
بعد اپیدورال حالم خیلی خوب شد و بلند شدم ورزش کردم