۶ پاسخ

بسلامتی عزیزم ولی طولانی شده برات من از ۳۴هفته رو دوسانت بودم تا۳۹هفته باز تر نمی‌شدم خیلی داشتم اذیت میشدم صبح رفتم معاینه تحریکی همون موقع دردام کم کم شروع شد تا شب ساعت دو رفتم بیمارستان هنوز سه سانت بودم خلاصه اونجا کمکم کرد ماما همراه داشتم سه شب بستری شدم پنج صبح زایمان کردم

مبارکه عزیزم خوش قدم باشه

ما بچه اولتون بود طبیعی شد

مبارک باشه عزیزم انشالله خدا همیشه کمکت کنه و لذت بچه ت راببری
فقط سوالم اینه اگه دهانه رحم باز باشه چه دلایلی میتونه علت برش و بخیه باشه؟ مثلا وزن بچه یا چیز دیگه ای

ب سلامتی خوش قدم باشه عزیزم

مبارکت باشه افرین پهلووون

سوال های مرتبط

مامان جوجه🥰 مامان جوجه🥰 روزهای ابتدایی تولد
مامان دیار💙 مامان دیار💙 روزهای ابتدایی تولد
گفتید که بیام از تجربه زایمانم بگم
من ۲۳ ام ساعت ۱۱ظهر کیسه آبم خونه پاره شد ۱۲ رفتم بیمارستان تا بستریم کنن ۲شد،اما خودم درد نداشتم فقط همینجوری آب میریخت و بوی بدی میداد ،رفتم بلوک زایمان و سرم و آمپول فشار زدن من ساعت ۳ونیم دردم شروع شد همراه با درد زیر دوش اسکات زدم و ورزش کردم البته من یک هفته بود که دهانه ۲سانت باز بود ،خلاصه هی معاینه میکردن میگفتن ۲سانتی ولی خوبه نرمه ،دردا و انقباضای من هر یک دقیقه یکبار بود خیلیییییی زیاد اذیت شدم ،دیگه داشتم از حال نیرفتم از درد میگفتم اسپاینال میخوام میگفتن تا ۶سانت نشی نمیزنن ،ساعت ۸شب معاینه کردن گفتن ۵سانت شدی قرار بود ماما همراهم از ۴سانت بیاد ،بهش زنگ زدن اومد ،ساعت۱۱شب شد من ۸سانت بودم ماما منو برد تو‌ وان و آبزن ریخت تو‌وان و ماشاژ و ورزش داد که من یکم تو آب آروم شدم نیم ساعتی اون تو بودم اومدیم بیرون دوباره معاینه کردن ۹سانت بودم زود زدنام شروع شد ،همه اومدن بالا سرم منم ساعت ۱۲:۴۰شب زایمان کردم بخیه هم ۳تا بیرون خوردم بقیه هم داخل
مامان ارمیا جون🫀 مامان ارمیا جون🫀 روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما من برگشتم😁
دیروز اومدم بیمارستان کارای بستری مو انجام دادم ساعت یازده قبل از ظهر بستری شدم
چشتون روز نبینه ان شاءالله
درد زیاد لگن آماده زایمان همه میگفتن خیلی خوبه لگنت بهترین لگنه ولی دهانه رحمم باز نمیشد اصلا تا امروز صبح ساعت شش دهانه رحمم باز شد بچه نمیومد😑
از دیروز تمام مدلای آمپول و نمیدونم ورزش اینارو امتحان کردیم با مامای بیمارستان
اصلا تعریفی نداشت زایمان طبیعی اصلا نداشت الانم که زایمان کردم رو بخیه هام نمیتونم بشینم دقیقا همونجوری که سزارینی ها نمیتونن بشینن
کادر بیمارستان خیلیییییییییییییی خوب بودن با وجود اینکه ماما همراه نتونستم بگیرم ماماهای خود بیمارستان خیلی کمکم کردن کلا بیمارستان رسیدگیش خیلی خوب بود راضی بودم
ولی بین زایمان ها بنظرم سزارین بهتره چون همون بخیه و درد بعد از زایمانو هردوتاش دارن ولی طبیعی اون دردای قبلش هم اضاف میشه روش
البته مال من خیلی بدتر هم بود چون میگم که از یازده دیروز تا ۶ صبح امروز درد کشیدم بقیه اینجوری نیستن دیگه همین با خود من خیلیا بعد از من اومدن و زود زایمان کردن تموم شد ولی برا من نه😑😑
اینم تجربه زایمان طبیعیم اصلا راضی نیستم
مامان هوراد🤍 مامان هوراد🤍 روزهای ابتدایی تولد
و اما تجربه ی من از زایمان👩🏻‍🍼
40 هفته و 2 روز بود که زایمان کردم
من از اول قرار بود زایمان طبیعی باشه کلی ورزش و یوگا انجام دادم تا بتونم زایمان طبیعی داشته باشم
وقتی چهل هفتم تموم شد رفتم دکتر و معاینه تحریکی شدم و دو روز بعدش زایمان کردم.
~•~•~•~•~•~•~•~•~•
دیشب نزدیکای ساعت 3 صبح بود که احساس کردم درد زایمانمه و رفتیم بیمارستان نیکان اقدسیه و تا فرم پر کنیم و ازمایش بدم شد ساعت 4صبح
و بعدش رفتم بلوک زایمان و با مامای همراه مجموعه ورزش انجام دادیم تا بچه بدنیا بیاد همه چی خوب داشت پیش میرفت کم کم دهانه رحم داشت باز میشد تا زایمان صورت بگیره
نزدیکای ساعت 30-7 صبح بود و دکترم اومد ان اتی گرفت و گفت ضربان قلب بچه داره میاد پایین و باید سزارین بشم
ساعت 8 رفتم اتاق عمل و دکتر اومد و بی حسم کرد راجب امپول بی حسی هم بخوام بگم درد داشت نه که نداشته باشه اما فقط در حد چند ثانیه بود.
بعدشم زایمان شروع شد و ساعت 20-8 نینی ماهم بدنیا اومد🥲👩🏻‍🍼🍼
وای اصلا از اون لحظه نگم که وقتی دیدمش همه ی استرس و نگرانیم تموم شد مثل یه تیکه ماه بود🥲
بعد زایمان هم ماساژ رحمی شروع شد که بنظرم واقعا لازمه وقتی هم اومدم تو اتاقم پمپ درد داشت، اینم خلاصه ای از زایمان من😌
اینم بگم حتما حتما هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خودتون رو واسه هر نوع زایمانی اماده کنید که به مشکل نخورید انشاءالله همتون صحیح و سلامت نینی های قشنگتون رو بغل کنید💖
پ.ن: معلومه که عاشق این عکسم و قراره زخمیتون کنم😂
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۵ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه