چند وقت پیش حرف بچه و اینا شد
مادر شوهرم برگشت گفت تو بچه بعدیت پسره من برات سر کتاب باز کردم و دعا گفتن بچه بعدیت پسره
من و میگی انگار یک آب یخ ریختن روم دهنمو بستم چیزی نگفتم
بعد یادم اومد میدیدم تو عقد که بودم همش میگفت من مطمئنم بچه اول شما دختره
موقعی که حامله شدم میگفت اگه بچت بمونه بچت دختره
موقعی که سنو کردم و بهش گفتم دختره گفت من میدونستم
نگو برای این بوده هر وقت یادم میاد آتیشی میشم
بعد از یک سال به همسرم گفتم خیلی عصبی شد گفت باید به مامانم میگفتی به خودم بایر میگفتین بعد همچین کاری میکردین
حالا چند وقته همش تو سرم افتاده حامله بشم همش میرم لباس ها و وسایل پسرانه میبینم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
اسم بچه دوم میارم شوهرم جیغ میزنه از بس حاملگی های سختی دارم و جزو مادران پر خطر و از بس ملیکا اذیت میکنه
مامانمم بفهمه همچین فکری تو سرمه جرررررررررم میده🤣🤣🤣
موندم چجوری از سرم اندازمش🤣

عزیزم مگه مادرشوهرت خدای یا اون رمال خداس که هر چی بگن همون بشه دختر پسر بودن بچه به حکمت خداس عزیزم الکی با ی حرف ساده مغزتو در گیر نکن

مگه خل شدی بااین وضعیت بچه میخوای چیکار

وای جدی چه حدس های درستی وای کاشکی میشد برام از مادرشوهرت بپرسی توراهی من چیه پسر‌یا دختر

صبر کن تا دوسال نیم شد دخترت بعد اول از شیر و شیشه و پوشک بگیر هروقت تونست مستقل غذا بخوره یا بخوابه بعد بهترین زمانش همون دوسال ونیمگی دخترته

پس درسته میگن هرچی اذیت بشی تو حاملگی و زایمان فراموش میشه و دوباره هوس بارداری میکنه😅 من که دیگه نا ندارم

حالا برای مسائل دیگه برات سرکتاب باز نکرده باشه

به بی خوابی هاش ک فکر کنی از سرت میپره فکر بچه

خلی؟؟؟دیونه شدی
بزار یکم حالت بهتر شه میخای چکار

دختر بشین حقته که دعوات کنم
منم دعوات میکنم مگه مغز خر خوردی