امروز خیلی یهویی تصمیم گرفتم به نلین پستونک ندم البته فعلا امتحانی شروع کردم اگه یه مقدار همکاری دیدم ادامه میدم از صبح که بیدار شده چند بار گفته پستونک ولی ندادم سرشو گرم کردم حتی موقع خواب نیم روزش پستونک خواست در حد چند دقیقه هم حتی گریه کرد بهش دادم خوابید که بیدار شد هم دو دقیقه گریه کرد چند بار بازم گفته فعلا بهش ندادم خدا کنه در همین حد همکاری کنه نلین تا همین دو ماه پیش بیشتر موقع خوابش پستونک می خورد که یه هفته مریض شد و تبهای تا چهل درجه می رفت همون باعث شد به پستونکش وابسته بشه نمیدونم یهویی بگیرم یا بذارم فعلا موقع خواب شبش بخوره البته بازم به خودش بستگی داره انشالله همکاری کنه دیگه پستونک رو ترک کنه

من از طریق چیدن سر پستونک اقدام کردم و خیلی راحت خودش گذاشتش کنار .
اما چون وابسته بود خواب ظهرش مختل شد

عزیزم بهترین روش تدریجی گرفتنه.الان بژرگهه میفهمه
اول باید تو بیداری و‌روز ازش جدا کنین.بیرونش ببرین خستش کنین و بعد موقع خواب اگ خاست بهش بدین تاخابید دربیارید
چون سن لجبازی هستن یهویی گرفتن اذیتتون میکنه

انشالله برات اسون باشه عزیزم اگه متوجه میشه سه هدیه که میدونی خوشش میاد براش بگیر بگو مثلا کلاغه پستونکتو برده برا نینیش اینو برات آورده
مثلا عروسکی که بغلش کنه بخوابه

عزیزم شروع کردی ادامه بده
یهویی بگیر چون بدونه میتونه بخوره ولی نمی دی اذیت میشه
من یهوی گرفتم
۴روز اول فقط بردمش بیرون اینقدر خسته میشد شب میخوابید سراغی ازپستونک نمیگرفت
ولی لجباز شد هفته اول جیغ میزد گریه میکرد
هفته دوم کمتر شد
هربار سراغشو میگرفت باخنده میگفتم مامانی شمابزرگ شدی میری پارک و خانه بازی
نی نی کوچلوها که تو بغل مامانشونن پستونک میخورن
دفعه بعد دیگه اینقدر توضیع نمیداادم
تامیگفت میخندیدم میگفتم حواست نبود مامان واسه نی نی کوچلوهاست اونم بامن میخندید
بعد دوهفته کاملا یادش رفت
تووسایلش یه پستونک دید اول گفت بشور بخورم
گفتم یادت رفت
بعد گفت بنداز دور اخه
خیلی وابسته بود خیلی
فکرشو نمیکردم بتونم بگیرم

عزیزم 20 روزه آرتامو از پستونک گرفتم همینجوری یهویی گرفتم چندین بار خواست ولی ندادم با گریه هاش هم دو سه روز کنار اومدم اوکی شد الان خیلی راحتم و یادشم نمیفتع سعی کن یهویی بگیری

خیلی سخته من پسرم اصلا پستونک ندادم بهش
ولی خیلی وابسته به شیره اصلا نمیدونم چه جوری ترکش بدم هر چقدر میگم بوف شده فایده نداره 😶😶

چقدر چیزی از بچه گرفتن سخت و اعصاب خورد کنه
یاد از پستونک گرفتن دخترم افتادم‌
خودم بیشتر عذاب میکشیدم
اون یادش رفته بود من تو خفا گریه میکردم