تاپیکای اینجارو ک خوندم اکثرا راجب بیمارستان و دکتر سوال کردین
منم کلی دو دل بودم رفتم دو سه تا بیمارستانم دیدم از بینشون امام حسین رو انتخاب کردم چون از همه مرتب تر و تمیز تر بود
دکتر خودمم اونجا نمیومد دکتر شیفت اومد بالا سرم انصافا خیلیی دکتر مهربونی بود زایمان طبیعی داشتم خداروشکر سر بخیه هامم هیچ اذیتی نشدم ۱۵ روزه همشون جذب شدن
بیمارستان امام حسین رفتم اکثر پرسنلش خوب بودن دکتر شیفتش میترا باغانی بود ب شدت با حوصله و مهربون از دکتری ک تو بارداری زیر نظرش بودم خیلی بهتر بود انشالله اگ بخام دوباره حامله بشم از اول میرم زیر نظر ایشون
و ماما همراهی ک اونجا بالا سرم بود مال خود بیمارستان بود و من ماماهمراه نگرفتم
از اول تا اخر بالا سر من بود چون البته خلوت بود زایشگاه سه یا ۴ نفری بیشتر نبودیم
ب شدت مهربون بود اینم
اگه اشتباه نکنم یا خانم وطن خواه یا وطن دوست همچین چیزی بود فامیلشون
در کل از اونجا خیلی راضی بودم من

۲ پاسخ

منم قصد دارم برم امام حسین ان شاءالله

چقدر هزینه تون شد عزیزم

سوال های مرتبط

مامان مهــدیار🐣💛 مامان مهــدیار🐣💛 ۱۱ ماهگی
بیاین از خاطره خوب و بد زایمانتون بگین
منکه درسته بهترین لحظه هر زنی لحظه تولد بچشه ولی من خیلی اذیت شدم و خاطره خوبی برام نشد
سه روز من درد داشتم و نمیدونستم درد زایمانه روز سوم شدید شد رفتم بیمارستان و تقریبا شیش سانت شده بودم و انصافا خیلی خوب پیشرفت کردمو یک ساعته فول شدم ولی دکتر شیفت تشخیص داد که نمیتونم طبیعی زایمان کنم و منو بردن سزارین بماند که بیمارستان و رو سرم گذاشتم از درد سزارینم چون خونریزی زیادی کردم و چون سه روز بود درد میکشیدم رحمم کش اومده بود کلی با دارو تونستن خوبم کنم و یه واحد خون گرفتم چون خیلی خونریزی حین عمل داشتم تا دوروزم منو نگه داشتن و خب درد سزارینم از یه طرف دیگه که خودتون بهتر میدونین چقدر بده من تا ده روز از درد گریه میکردم و بعد چهارده روز از زایمانم چون پسرم عفونت ادرار گرفت ده روزم بستری شد من با اون وضعم تو بیمارستان بودم و خدا میدونه چی به من گذششت در کل روزای اول خیلی حالم بد بود بماند که دیگران درک نمیکردن و همش خونمون میومدن و من نیاز به استراحت داشتم ولی نکردم و الان عوارضش و دارم میکشم 😔
شما هم بیان تعریف کنین سرگرم شین هم تجدید خاطره شه❤️
مامان آرن💙 مامان آرن💙 ۷ ماهگی
پارت سه زایمان
رفتم رو تخت زایمان نشستم و دکتر بیهوشی اومد دکترمم دکتر پونه زمانی بود
ایشونم دیدم که داره اماده میشه و لباسشو میپوشونن😰
گفتم خانم دکتر من پشیمون شدم میخوام طبیعی بیارم از محیط اناق عمل ترسیدم راستش😬🥴😂
گفت دیگههههه دیییییره😂
دکتر بیهوشی خییییییلی مهربون بوود تا اخر عمل دستمو گرفته بود
دکتر میرزا رحیمی و امیر عجم هم اونجا بودن و منو که دیدن گفتن چه مامان خوشگلی دکتر خودمم گفت ببین چه مامان خوشگلی اوردم کل بیمارستان دارن نگاش میکنن😂😎همه کلمه هاشون ریز ب ریز یادمه😁
دکتر بیهوشی گفت تا حالا امپول زدی دیگه گفتم اره گفت دردش مثل اونه نترس فقط خم شو امپولو که میزد دندونامو ب هم فشار میدادم واقعاااا سخت بود بعد که زد گفت میخوای امپولو ببینی گفتم اره یه چیز نبم سانتی نشونم داد😐😐😐گفت این بود و خندید🥴خیلی مهربون بودن همه کادر اتاق عمل
خب..
من گفتم من بی حس نشدمااا گفتن عه ؟؟پاتو تکون بده ببینم وااای انگار صد کیلو بودن مگه تکون میخوردن 😂شروع شد عمل…😎😁کاملا هوشیار بودم و برش رو حس کردم ولی اصلا دردی حس نکردم