۸ پاسخ

مادر شوهر منم رفته بود امام زاده قبل از اینکه پسرم بدنیا بیاد بعد یک تسبیح برا شوهرم و یدونه از همین دستبدا ی سبز بعد منجق آبی هم بهش وصل بود خریده بود و یدونه دستبند دیگه آبی که چشم نظر روش داشت براش خریده بود آورده بود بعداز اینکه دنیا اومد آورد انداخت دستش منم اعتقاد دارم برای اینکه بچه رو چشم نکنند ی پنج ماهی هم دستش بود ولی وقتی یکم بزرگ تر شد همون دستش که دستبند دستش بود رو میکرد تو دهنش یعنی خود دونه های دستبند رو میکرد دهنش منم دوتا شو از دستش باز کردم وقتی دید دستش نیس گفت پ دستبندش گفتم دستشو میخورد اونم میکرد تو دهنش اگه بره دهنش خفه بشه من می‌خوام چیکار کنم دیگه چیزی نگفت ولی تا ی مدت هرجا مینشست میگم من دستش کردم تبرک بود و فلان تو نذاشتی بمونه دستش 😂

من اعتقاد ندارم به این چیزا اصلا هم خوب نیست آلودگی جمع می کنه بچه بعدش دهن می زنه لباس بچه رو هر روز می‌شوریم پر چرک هست اون که بماند
اگه مادرشوهرتون خیلی به این چیزا اعتقاد داره وان میاد طلا بگیره براش

وای اونموقع گ دنیا اومده بود یدونه مادر شوهر من آورد بست ب پاش
پسر منم حساسیت داشت و زردی ی ده روزی بستری بود
منم مث شما اعتقاد دارم اما بدم میومد ب پاش باش میرف میومد میگف ای وای باز کردی خوبه بزار باشه اخر سر دعوام شد باهاش گفتم ببند ب نیت آریانیک ب پای خودت

مامان من می‌گفت ببند من گفت دخترم خوشش نمیاد باز میکنه دیگه گیر نداد بعدشم بگن بی اعتقاد با گفتن این چیزا مگه ما بی اعتقاد میشیم

به بازوش ببند برا چشم نظر و حفاظت بچه خوبه من خیلی بهشون اعتقاد دارم

🤣🤣🤣ای بابا
خب اگه اعتقاد داری میزاشتی اون موقع ببنده بعد باز میکردی
من ت خونه یا زیر لباس استین دار میبندم
ولی جایی اگه مهمونی یا بیرون بره باز میکنم

میزاشتی میبست بعد درش میاوردی خودت میگفتی خودش دراورد من برا پس م خودم بستم ده دقیقه طول نکشید دیدم با دهنش درش اورده

امان از تحمیل اعتقاد...

سوال های مرتبط