شهرستان بودیم خواهرم یه کش بزرگ مشکی پیده کرده بود کم کم هوا داشت تاریک میشد یه نخ بسته بودبهش انداخته بود زیر ماشین خودشم دورتر وایستاده بود به ما گفت ببینید اون ماره ما نگاه میکردیم نگو این نخ میکشید اون کش تکون میخورد رفتم مامانمو صدا کردم هممون داشتیم نگاه میکردیم پسر همسایه دید گفت بیام بکشمش خواهرم فهمید زود گفت نه نمیخواد خواهر کوچیکم گفت بزار من رد بشم از اینجا بفهمین آبه مار نیس اونجوری دیده میشه انگار ماره تا خواست بره به نخ گیر کرد به پاش کش پیچید دور پاش مامانم زد تو سرش که مار بچمو نیش زدحالش بد شد ما هم جیغ و داد بابامم بیرون با چندتا از مردهای همسایه نشسته بود همشون دوییدن حیاط ما یهو خواهرم گفت مامان نترس کشه بخدا کشه بابام با دمپایی افتاد دنبالش خواهرم پرید تو اتاق درو بست 😂😂😂😂
جیب شوهرم پاره بود و نمیدونستیم
تو خیابون بودیم شوهرم یهو ژست گرفت گوشیش گذاشت جیبش
یهو گوشیش از تو شلوارش افتاد
من یه لحظه ترسیدم فکر کردم پی پی هست
بعد فهمیدم گوشیش هست افتاده بودم فقط میخندیدم شوهرم هم میگفت بایدم بخندی یه زن کدبانو دارم
🤣🤣🤣
میگفتم زنت چمیدونه جیب شوهرش پاره هست خب 🤣
الان چیزی به ذهنم نمیرسه اما اگه گوشی بزارم کنار کلی خاطره تو ذهنم رژه میره 🤣
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.