زایمان طبیعی پارت۲
خلاصه از یه سانت شرو شد کم کم رسید ب دو سانت .بعد دیگه سرم فشار بهم زدن نوار قلب بچه هم یسره میگرفتن.بعد از اون هر یک ساعت نیم الی دو ساعت طول میکشید دهانم باز شه روندش کند بود.
هر به ساعت یبار معاینه میشدم و ماما تحریک میکرد که زودتر باشه . هر سریم لک بینی داشتم روی توپ ورزش میکردم . سرمم تو دستم بود . تااا اینکه شدم ۵سانت کیسه ابمو زدن پاره کردن که انقاباضتم بیشتر بشه و دهانه رحمم تند تر باز بشه .خلاصه با کلی درد شدم ۷سانت که دردامو نمیتونستم تحمل کنم بهم داروی مسکن زدن تو سرمم . بعد از اون هم انقباضام خیلی شدید و پشت هم شد . دکتر گفت بی حسی کمرتو میزنم معاینه تحریکیت میکنم که زودتر زایمان کنی .
بیحسی رو تو کمرم زد و پاهام داغ شد بعد دیگه بی حس شدم حتی نمیتونستم راه برم روی ویلچر نشستم و رفتم اتاق عمل زایشکاه .اونجا کم کم رفتم روی ده سانت اینم بگم بعد اون امپول هیچ دردی نداری و واقعا نجاتم داد منو .دیگه رسیدم ب ده سانتو دکتر گفت موهاش پیداس تا جایی که میتونی زور بزن اون طولانی نه کوتاه کوتاه .
چون بچم ریز بود کنی برش خوردم و بخیه .دیگه تقریبا یه ده تایی زور. زدم تا نینی اومد . بعد از اونم با چند تا سرفه جفت خارج شد . این حین مدفوع خارج میشه ازتون نگران نباشید ولی عادیه ...

۱۷ پاسخ

عزیزم زایمانت مثل زایمان من بوده بی حسی واقعا نجات دهنده هست تو اون اوضاع نفس راحتی میتونیم بکشیم

سراین یکی تحملم خیلی کم شده همه جوره افسرده شدم ازهمه چی ترس دارم

من بادهانه رحم ۸سانت رفتم بیمارستان گفتم برام بیحسی بزن گفت جمعست نداریم بعدم الان زایمان میکنی

از قبل خواسته بودین این آمپول رو؟ تو بیمارستان دولتی هم میزنن و اسمش چیه

عزیزم کدوم بیمارستان زایمان کردی و خصوصی یا دولتی

مبارکه عزیزم💜
فقط اینو بگو ک زایمان طبیعی خیلی سخته؟
برگردی عقب طبیعیو انتخاب میکنی یا سزارین؟

نمیشه ازهمون اول اپیدورال بزنن؟
بعدشم مگه همون نقطه سزارین نمیزنن؟ اونوقت نمون کمردرد بعدش مثل سزارین میشه دیگه🧐 چه فرقی کرد الان طبیعی و سزارین

سلام عزیزم مباااارک باشه قدم پر خیر و برکت نی نی ماهت😍برگردید عقب بازم طبیعی را انتخاب میکنی گلم ؟

بعد از اینکه بی حسی ازت خارج شد درد داشتی دیگه؟

اون آمپول بی حسی هزینه ش چنده؟

مبارکت باشه گلم برا ماهام دعا کن ک به خوبی زایمان کنیم

مبارکه عزیزم
دعا کن منم بتونم به خوبی زایمان کنم تحمل کنم 🙂

شکر خدا ب سلامتی فارغ شدی عزیزم

مبارک باشه عزیزم

تبریک میگم مامان گلی،روندش انگار همینه واسه همون،دکتر دیروز واسه من توضیح داد،البته من دومین هستم
هزینه اپیدورال چقدر شد؟
شما راضی بودید؟

واقعابی دردی تاثیرداره میگن عوارضم داره؟

مبارکه عزیزم
ممنونم که از تجربیاتت گذاشتی

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۱ ماهگی
سلام مامانا منم بالاخره اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم بهتون
شب ساعت نه اینا میشد کمر درد و دل درد گرفتم مثل وقتی پریود میشدم و بعدش متوجه ترشحات شفاف و کش دار شدم که توش رگه های قرمز کمرنگ داشت مثل خونابه دیگه یازده بود راه افتادیم رفایم بیمارستان دوازده بود رسیدیم معاینه مردن کفتن دهانه رحمت بازه سریع بستریم کردن نوار قلب کرفتن بعد بردن طبقه دوم زایشکاه سونو کردن دیدن بچه سفالی شده اخه دو هفته قبلش بریچ بود دیگه اینور اونور ساعت یازدع و نیم منو بردن تو یه اتاق روی تخت خوابیدم سوال اینا کردن ازمایش ادرار گرفتن منم هنون دردارو داشتم قطع نمیشد بعد خلاصه پنج دیقه مونده بود به یک کیسه ابم پاره شد یه دفعه ای یه عالمه اب روی پام ریخت دردام کم کم بیشتر شد ساعت دو سه شب بود که یه سرم به دستم زدن و بکیشم وصل کردن به داخل واژن نفهمیدم دقیق چی بود ولی گفتن به خاطر اینکه کمک کنه دهانه رحمت زودتر باز شه انجام میدیم از ساعت چهار پنح دردام خیلی شدید شد جوریکه گریه میکرذم و داد میزدم پنج و نیم اومدن اپیدورال وصل کردن و امپول زدن دردم دوباره شد مثل اولش قابل تحمل بعد کم کم اثرش رفت رفته رفته دردم بیشتر شد ساعت دوازده دیگه تو اوج بود از درد به خودم میپیچیدم معاینه کردن نه سانت بودم بعد دیگه کم کم با برش و زور و ....دخترکم ساعت ۱و بیست دقیقه ظهر به دنیا. اومد وقتی گذاشتن رو سینم تمام دردام از بین رقت دنیارو بهم دادن خیلی حس خوبی بود همونجوری که نینی رو سینم بود بخیه زدن اخراش که بی حسی رفت یکم درد کشیدم تا ساعت سه بخیه و تمیز کردنم طول کشید ساعت چهار هم بردنم بخش فرداش ساعت سه هم مرخص شدم
خیلی حس قشنگیه مادر شدن ایشالا که هر کسی چشم به راهه زودتر دامنش سبز بشه ،😍❤️
مامان ماهان 🩵 مامان ماهان 🩵 ۳ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
مامان بردیا مامان بردیا ۲ ماهگی
پارت ،2دیگه هیچی معاینه کرد گفت یک سانت باز شده من درد نداشتم دیگه تا وقتی کارامو انجام داد کاغذ بازی اینا شد همون 2دیگه باز معاینه کرد گفت بریم زایشگاه باهمون یک سانت دیگه مادرم رفت تو استراحت گاه منم باماماخودم رفتم تو زایشگاه شانس خودم مامام همون شب شیفت بیمارستان بود دیگه هیچی رفتیم تو زایشگاه من رفتم تو اتاق مامامم رفت گفت تا 4 سانت باز بشه میام رفت بیرون اتاق ولی همونجا بود دیگه یه ماما دیگی اومد سرمو وصل کرد قلب بچه رو ازاون چیزا گذاشت که همجوری بزنه دیگه رفت من همجوری که دراز کشیده بودم هی درد داشتم کم دیگه تا ساعت 3ونیم بعد اومد دوباره معاینه کرد گفت شدی 3 سانت گفت رحمت خیلی خوبه نرم عالی دیگه رفت شد ساعت 4,20دقیقه اومد یه سرم زد گفت توش داروی آمپول فشار چون کیسه آب پاره باید زودتر زایمان کنی دیگه دیگه رفت من موندم با آمپول فشاردیگه کم کم هی درد می‌آمد فقط شکم سفت میشد کمرم درد میکرد تو کشام اینا فشار می‌آمد دیگه مامام اومد معاینه کرد گفت شدی 4 سانت دیگه بود نرفت دیگه منم هی دردا زیاد میشد تا ساعت 6
مامان هامین مامان هامین ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
ساعت ۵صبح رفتم بیمارستان معاینه تحریکی کردن بهم دوتا شیاف دادن گزاشتن و ساعت ۶اماده شدم رفتم اتاق دیگه خصوصی بود شوهرم و مامانم میتونستن بیان پیشم کیسه ابم رو پاره کردن و معاینه تحریکی شدید انجام میدادم و شکمم روفشار میدادن که اب ها خارج بشه و مردم زنده شدم به ۴سانت که رسیدم اپیدرال زدن عالی بود تا ۹سانت هیچی نفهمیدم کم کم ورزش میکردم دیگه ۱۰ سانت که شدم همه پرستارا اومدن بالاسرم و متخصص زایشگاه اومدن بالا سرم شروع کرد کمکم کنه کم کم حس اپیرودال داشت از بین میرفت دکترم اومد پرستار بازانو نشست رو تخت و دودستی افتاد رو شکمم و فشار میداد که زایمان کنم من فقط جیغ میزدم میگفتن زور بزن من فقط جیغ میزدم گریه میکردم از درد یهو هم تمام دردا رفت یه چیز داغ اومد رو شکمم کلی هم بخیه خوردم دکترم میخواست برش نخورم ولی خودش پاره شد یک ساعت هم گزاشتن رو سینم تماس پوستی شوهرمم اومد پیشم تا یکساعت بعد بخیه ۳بار معاینه شدم و رفتم بخش تهش بگم خیلیی زایمان سختی داشتم و دیگه هیچ وقت نمیخوام تجربش کنم
مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 ۴ ماهگی
تجربه زایمان من🌸🤍
#پارت دوم
وقتی ماما شروع کرد به زدن آمپول های فشار من خیلی درد می‌کشیدم ولی سعی میکردم تحمل کنم و صدام درنیاد فکر کنید من از ساعت پنج غروب بستری شدم با دهانه رحم یک بعد پنج ساعت تازه دو شده بودم بادرد های افتضاح هر دقیقه هم آمپول فشار میزدن و درد من شدید میشد ولی خیلی کم پیشروی میکردم من حدود ۱۹ساعت یا۱۸ساعت درد زایمان طبیعی کشیدم
صبح فردا بستری من تازه چهار سانت بودم دکتر شیفت که اومد معاینه کرد گفت این اصلا لگن مناسبی برای زایمان نداره سرویکسش خیلی بالاست
ببرین. سزارین ولی از شانس من شیفت عوض شد و یه دکتر دیگه اومد ماجرا رو که ماما من بهش گفت اومد معاینه کرد و گفت نخیر لگن و سرویکس خیلیم عالیه و به دارو ها ادامه بده من با دارو ها و دستکاری های ماما (شکنجه واقعی)تا ساعت ۹به ده سانت رسیدم نگم براتون از حس وحشتناکی که تو ده سانت داشتم بدون اینکه خودم بخوام زور های شدید میزدم و ماما دوباره داشت شکنجه میکرد منو ولی هرچقدر زور زدم سر بچه پایین نمیومد
ماما هم هر شکنجه ای بلد بود داشت میکرد و چندتا چندتا آمپول فشار میزد
به منم دروغ می‌گفت که اینا مسکنه برات میزنم
از پنج سانت به بعد هم بهم گاز بی دردی دادن ولی بر خلاف اسمش درد منو حتی بیشتر هم میکرد و کمتر نمیکرد حتی متوجه شدم اون گاز برای بی دردی نیست و برای اینه دهانه رحم زودتر باز بشه
مامان آبنبات مامان آبنبات ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 👶🏻🗣️
سخت بود،۳۹ هفته و سه روز زایمان کردم
شب یک ساعت رفتم پیاده روی و بعدش رفتم دوش آب گرم گرفتم و زیر دوش یکم اسکات زدم،بعد حموم کم کم دردام شروع شد ولی شدید نبود تحمل کردم تا ساعت ۴ که خیلی شدید شد،بین دردام ۵ دقیقه بود که رفتم بیمارستان ،دیگه اونجا خیلییی دردم زیاد بود معاینه کردن ۵ سانت باز بودم ،بعد دیگه هی شدیدتر میشد طوری که میگفتم خدایا فقط بگذره من نه راه پس دارم نه راه پیش،دردش وحشتناک بود واقعا،تو وان آب گرم رفتم واقعا تاثیر داشت،موقعی که درد داشتم کمرمو قر میدادم تاثیر داشت یکم خوب بود،
دیگه ۸.۹سانت که باز شدم میگفتن زور بزن که مدفوع کنی و سر بچه بیاد،بعد که سر بچه رو دیدن بردنم تو یه اتاق دیگه و اونجا برش زدن که سر بچه بیاد بیرون،قشنگ مردم و زنده شدم،بعد که بخیه زدن من کامل بی حس نبودم حتی دوبار هم سوزن بی حسی زدن بازم حس میکردم و خیلی درد کشیدم موقعی که بخیه میزد،دیگه بعد که بچه دنیا اومد بردنم اتاق ریکاوری ،جای بخیه م و مقعدم چون زور زده بودم خیلی درد میکرد،قرص مسکن و شیاف استفاده کردم یه ذره بهتر شدم ولی الان هنوز جای بخیه م درد میکنه اصلا نمی‌تونم بشینم ،دکتر هم گفت تا ۵.۶روز اصلا نشین حتی خوابیده به بچه شیر بده
خیلی خیلی سخت بود ولی فدای سر بچه‌م،دور سرش بگردم هر دردی رو بخاطرش تحمل میکنم،الان که بغلش میگیرم فقط خداروشکر میکنم که چنین هدیه باارزشی بهمون داده🥹❤️
مامان 🩷معجزه🩷 مامان 🩷معجزه🩷 ۲ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳

اوایل که کم کم میرفت اصلا درد نداشتم و با ترکیدن کیسه هم کلی آب گرم ازم رفت و بعد از اینکه دوز آمپول فشار بیشتر کردن دیگه من دردام شروع شد و اومدن معاینه کردن و گفتن چهار تا هفت سانت هستم و ماما همراهم همون لحظه رسید و روزشان شروع شد اول رفتم زیر دوش و خیلی خوب بود آرومم کرد و رفته رفته دردام زیاد شد کیسه آب گرم هم استفاده کردم و خیلی خوب بود بعد اونم رو توپ رفتم و ماما همراهم تو دستام و پاهام یه نقطه های رو بهم گفت که وقتی دردام میومدن اونجا رو فشار میدادم و تکنیک تنفسی رو انجام میدادم خلاصه بعد از توپ معاینه شدم و گفتن که هشت سانتم و دیگه دردام نفسمو میگرفت بعدش ورزش گربه رو انجام دادم خیلی دردمو کم می‌کرد خیلی برام خوب بود اونو کلی انجام دادم و دراز کشیدم برای معاینه و ماما همراهم کفت که فول شدی هر وقت حس زور اومد بهت پاهاتو بکش تو شکمت و زور بده سه یا چهار بار اینکارو کردم و گفتش که دیگه سر بچه دیده میشه پاشدم رفتم سرویس و خودمو شستم و از سرویس تا تخت زایمان به زور رفتم و یعنی تا اونجا مردمو زنده شدم….
مامان TAHA 💕 مامان TAHA 💕 ۴ ماهگی
سلام منم اومدم از تجربه زایمانم بگم اول رفتم طبیعی بعدش سزارین اجباری شدم
پارت اول
از خواب بیدار شدم رفتم سرویس اومدم بیرون دیدم کمرم داره شدید تیر میکشه زیر دلمم درد گرفته نتونستم راه برم رفتم دراز کشیدم یه 20 دقیقه ای بعد که اومدم از جام پاشم یه دفعه ای کلی آب با ترشح بی رنگ ازم خارج شد هم دامنم پر شد هم تخت همینجوری هم داشت می‌ریخت ازم خلاصه کیسه آبم پاره شده بود زنگ زدم دکترم اونم گفت خودتو برسون زایشگاه که منم اول یه ساعتی رفتم حموم بعدش حرکت کردم سمت زایشگاه اولش درد پریودی داشتم اما کم کم درده بیشتر شد تا جایی که نمیتونستم خودمو کنترل کنم انقدر درد داشتم بدنم خودش می‌لرزید فقط گریه میکردم و به درو دیوار چنگ میزدم از ساعت 8 و نیم شب درد داشتم تا ساعت 12 ظهر روز
انقدر اومدن معاینه کردن که دردام بعد هر معاینه بیشتر می‌شد جوری که دلم میخواست زمین دهن باز کنه منو ببلعه چند باری جیغ زدم از درد که دیگه اونم تحملم تموم شده بود یه متخصص اومد معاینه کرد گفت 8 سانت بازی کم کم ببرینش رو تخت زایمان تو اون مدت که بخوان ببرنم من همون جا بعد هر درد تا ادرار نمیومد درده آروم نمیشد هر چند ثانیه یه درد بد داشتم
حس مدفوع هم داشتم آخرش که بردنم رو تخت زایمان ...