۱۴ پاسخ

جالبش میدونی چیه
اینکه میگن تو خوبه یکی اوردی از پسش برنمیای
میگن ما چی ۵ تا ۶ تا قدونیم قد شیربه شیر بزرگ کردیم
بقول مامانم میگه شمارو من شیرمیدادم آروغ گرفتن کجا بود؟ میگه میذاشتم زمین میرفتم به کارام میرسیدم میامدم میدیدم خوابین
ولی یچه های الان رو مگ میشه یه ثانیه ول کنی؟
همش تو کوچه خیابان بودن بچه های قدیم هیچیشونم نمیشد
ولی الان نمیشه تا دم درم بفرسی
اون موقع ۱۰ تام یجا بزرگ میکردن ککشونم نمیگزید الان یه بچه برابری میکنه با ۱۰تابچه
ولی هیچ درکی ندارن شعورم ندارن
چی بگم والا
منم خستمممم

عزیزم تنها نیستی خیلی زیادن ماداریی که توغربت دست تنها بچه بزرگ کردن،خداقوت به همشون،خیلی وقتاکم آوردم بااینکه همسرم هم کنارم بود😔

عزیزدلم شما تنها نیستی
منم با وجود ی پسر ۴ ساله فوق العاده شیطون و دختر۹ ماهم بیشتر وقتا کم میارم😁 ولی چاره ای نیس
و همیشه ب خودم میگم ی خندشون کل خستگی رو ازتنم جدا میکنه اینجوری حداقل ی انرژی مثبت ب خودم میدم

ربطی ب غربت نداره خواهر
من با مادرشوهرم توی ساختمونم جونم هست
دو تا بچه جاریمم همش نگه میداره
ولی من خودم روژا رو نمیفرستم پایین چون همش نگرانم
پیش مامانم تازه دو سه ماهه هفته ای یه بار در حد یه ساعت میزارم بمونه

شما بهم پیام داده بودین

سلام عزیز خوبین

مگه همش به غریبته ما که تو شهر خودمونیم ولی از هزارتا غربت بدتره .دست تنها من که 7ماه چنان بیخابی کشیدمه دارم روانی میشم. چنان روح وجسمم خسته فقط خدا میدونه خداشاهده.

اخ گفتی دلم ی خواب عمیق میخاد توی ۲۴ ساعت ۲ ساعتم خوب نمیخابم
همیشه خسته همیشه عصبی
دست تنهایی واقعا سخته

منم خسته ام بریدم باید حواصمم ب پسرم باشه کلاس میبرمش یادش بدم

من هیچکس کمکم نمیکنه

منکه از همون روز اول زایمان تنها بودم و تمام
هیچ کسی ذوق بچه منو نداشت
مادرشوهر ب ی ش ع و ر م که رفت سفر روز زایمانم
مامانم استراحت مطلق بود
خواهرمم یکیش بچه ۵ ماه داشت یکیش شاغل بود نمیرسید
کارشم که تموم میشد میرفت سروقت بچهاش شوهرش نمیزاشت بیاد
زنداداشمم و خاهرشوهرمم حامله بودن
بچم که تا الان بزرگ شد همه شون بچه ریزه داشتن منم تو خونم بود جایی نرفتم
اینقدر نرفتم که بچم اصلا باخونواده هامون اکی نیست میبینه شو گریه میکنه و جیغ میزنه فقط تو بغلم میشینه

من ۲ساله خستم

من تمام این پنج شش سال و تنها بزرگ کردم
با اینکه هر دو خانواده نزدیک منن

👍🏻👍🏻👍🏻

سوال های مرتبط