خانوما راهکار بدید چه جوری جواب بدم اینبار
من پسرم نزدیک شش سالشه و نوه برادر مادرشوهرم ۱۵ ماهه هست یعنی کوچکترین بچه طرف مادرشوهر اینا پسر من بود همه نوه ها بزرگ بودن تا اینکه این پسر نوه برادرش بدنیا اومد فاصله سنیش با پسرم زیاده اما مادرشوهرم مدام مقایسه می‌کنه و اعصابمو بهم میریزه
چند نمونه میگم
مثلا پسرم تو جمع تلویزیون یه تبلیغ کارتونی میاد نگاه می‌کنه زود میگه تو میزاری نگاه کنه اما مادر اون تا چشم بچش نیفته تلویزیون اونو خاموش میکنن هر چند خونه کسی مهمون باشن
پسرم روزی بیست دقیقه می‌تونه گوشی بازی بکنه میگه تو گوشی میدی دستش اما اونا تابحال بهش گوشی ندادن
برا بچه بازی فکری خریدن از همونا که پازل مانند هستن بچه که همشو درست میزاشت سرجاش عکس حیوانات رو فیلمشو مادرش استوری کرده بود مادرشوهرم می‌گفت استوری فلانی رو دیدی با بچه چه بازی های هوش و خلاقیتی انجام میده مسلما هوش اون بیشتر میشه من تابحال ندیدم تو بازی فکری برا این بخری همش ماشین خریدی من ندیدم تو تابحال با این بازی خلاقیت کار کنی 😐😐😐
دیگه رو مخمه
مثلا پسرم امسال پیش یک رفت سه تا سوره و چهار تا شعر و رنگها و عدد ها و چند کلمه انگلیسی یاد گرفت هی میگه پول پسرم امسال به باد رفت گزاشت مهد اصلا هیچی یاد نگرفت این بچه تو باهاش کار نکردی منم گفتم چهار تا شعر و سه تا سوره برا پنج ساله کافیه امسال قراره بره آمادگی انشالله میگه خدا کنه امسال درس بخونه

۱۲ پاسخ

یه نوبت دکتر روانپزشک برای مادرشوهرت بگیر چون اگه عقل داشت بچه کلاس اولی رو با یکساله مقایسه نمیکرد

عزیزم تو هم چنتا از مادرای فامیل که میدونی مادرشوهرت ازشون بدش میاد با مادرشوهرت مقایسه کن تا حالش بیاد سر جاش
والا من با هر کی مثل خودش رفتار میکنم.

ببین ما که نمیشناسیم از رو چه نیتی میگه ولی میتونه نیتش بد هم نباشه مثلا چیزا خوب و میبینه که به اطلاع توهم برسونه توهم انجام بدی برای نوه اش در کل مقایسه کردن بده بگو اگر میگی که من بدونم من اینارو میدونم ولی هر بچه مسیر رشدش متفاوته منم با بچم بازی میکنم قرار نیست بیارم استوری کنم شما ببینی

,حرف میزنه نگاشم نکن گوشم نده ب حرفش
شروع کن ب صحبت کردن با یکی ک پیشته.
کم محلش کن

وای چقدر رو مخ خدایا

انقد از این کار بدم میاد تو خانواده ما هم هستن تا میاد بچمون کاری کنه میگن فلانی اینجوری بود انقد بلاس ،خیلی باهوش منم لجم میگیره

بهش بگو تو بچه هاتو درست تربیت کردی کافیه
این بچه منه خودم تربیتش میکنم جوری که صلاح بدونم
اینکه خوشحال باشه برام کافیه به مرور خودش همه چیزو یادمیگیره
حالا ما این همه شعرو حفظ کردیم کجارو گرفتیم
ادم بزرگیم هست رنگارو یاد نگرفته باشه؟ یا خوندن ونوشتن یاد نگرفته باشه
همه یاد میگیرن دیگه اصلا نمیفهمم چرا به بچه ها فشار میارن بزار بازی کنن لذت ببرن از زندگی وقت واسه اموزش زیاد هست

کلاس مونته سوری برای پرورش خلاقیت
کلاس سفال گری کودک برای تقویت دست ورزی( قدرت عضلات ریز دست)
کلاس موسیقی برای تقویت هوش و تمرکز
کلاس زبان
ثبت نام کن بفرست حرفی هم زد بگو میخام بچه م استعداد هاش شکوفا بشه واسه
هوشش لازمه خودت گفتی
ولی مهمتر اینه اصلا اهمیت ندی

چه حوصله ای داری که به این چیزا حتی فکر میکنی
یه گوش تو در کن یکیش رو دروازه

بگید چطوره من بدم شما بزرگش کنین و تربیت ک فکت خسته نشه ایقد ایراد میگیری 😑

بگو هرکسی صلاح زندگی خودشو بهتر میدونه یانی سن پخ یمه ..کوپن قزی ..والا

اووووو بزار بگه اهمیت نده هروقت میگ بگو من چیکار کنم فلانی چیکار میکنن
بگو برا شماا این چیزا تازگی داره الان
ازعمد میگ حرصت بده

سوال های مرتبط

مامان دردونه جون مامان دردونه جون ۵ سالگی
عصر به خیر دخترا💛
از روزی برای پسرم دوچرخه گرفتیم دیگه مدام میره بیرون بازی....امروز صبح تو پارکینگ ساختمون بازی کرده ....دوباره از ۲ ظهر اومده تو محوطه....خونه جاری هم‌ نزدیکه میره کنار بچه ها اونا بازی میکنه....ی چی که حرصم در آورده دیگه کنترلش نمیتونم بکنم....به خصوص که بچه های عموش رو میبینه 😐....چون اونا بیرونن میگم من هم باید برم پیشش اونا....ی اخلاقی هم دارن بچه ها جاری میرن مغازه یا هر جا از خیابون رد میشن اینو صدا میکنن چون تراس ما رو ب خیابانه....هوایی میکنن بچه رو ....خیلی هم زرنگی میکنن.دوچرخه و اسکوتر دارن....هیچی نمیارن بیرون...الان رفتم ک پسر کوچیکم بازی کنه...دیدم یکی از بچه ها چرخ و یکی هم اسکوتر بچه ها منو سوار شده.....بعد دخترش امسال میره اول نمیدونم‌چی شد بین اون و پسر کوچیکم دیدم دست بچه رو گرفته داره می‌پیچونه.....من برداشتم اومدم تو کوچه خودمون نشستم...ولی پسر بزرگم رفته کناز اونا....چکارش کنم این تابستون ....حرصم میگیره هی میخاد بره پیش اونا....تا هشت شب بیرون باشن این هم میخواد بره...چکارش کنم؟؟؟

فرزند پروری
مامان A.s مامان A.s ۶ سالگی
سلام خانما راهنمایی کنیت من نوزادم شش روزه دنیا اومده پسرم خیلی زیاد دوسش داره شدیدا یعنی جوری که با بوسای مدامش کلافمون میکنه هی میگه بده بغلم و اینا ولی رفتاراش تغییر کرده عصبی شده مثلا زور میزنه دندوناشو فشار میده جیغ میژنه تا حرف میزنه باهامون همه کاراشو به من میگه باید فقط مامانم بیاره برام منم جلو روش به نینی محبت زبانی یا بوس نمیکنم ولی خب بچه خودتون میدونید خیلی مراقبت میخاد هی لباس عوض کن شیر بده عاروق بزنه تا میخابه هم همش میرم دور آرتین ولی شب که میشه یجوری میشع بداخلاق میشه وسیله پرتاب میکنه منو باباشو میزنه گوش نمیده با لج و فشار حرف میزنه من خیلی طاقت میارم ولی گاهی واقعا دعواش میکنم آخه اگه زیاده روی کنم بهش محبت کنم خیلی سواستفاده میکنه آرتینی که قبلا همش کمکم میداد همه کاراشو میکرد الان همش میگه فقط مامانم مامانجون هم هیچی نیاره دیروز تاحالا هم هی میگه نینی رو باید بدی بازی کنم هی بیدارش میکنه امشب دره بالکن باژ میکرد میگفت گرممه اصلا یه کارایی میکنه دست نینی رو میگیره دلش هم نمیاد فشارش بده به خودش فشاااار میاره یکم کمکم کنید خواهش میکنم کامل برام توضیح بدید چیکار کنم واقعا اینکه میگن جلوش اهمیتی به نینی نمیدیم یعنی چی آخه مگه میشه بحرحال بچس باید مدام دورش باشی و بغلت باشه راهنمایی کنید میترسم پسرم این رفتارا روش بمونه