۱۱ پاسخ

ببین یکاری هم میتونی بکنی شیرخشک رو تو سرنگ بریزی سینه تو تو دهن دخترت بزاری و سررنگ رو از کنار لبش فشار بری این باعث میشه هم سیر شه هم سینه تو میک بزنه شیر بیاد

شیرخشک بده چندبارم شیر خودتا بدوش و بریز تو شیشه بخوره جون که گرفت هم شیشه بده هم سینتا

بچه اون روزا اول ب هر چیزی که رو لب و دهنش لمس کنه عادت میکنه با شیشه بدی یا سبنه و یا سرنگ ب همون عادت میکنه
ولی برا اینکه سینه خودتو پس نزنه تو سرنگ بریز شیر دستتو بشور انگشت کوچیکت رو یکم بزار تو دهنش بعپ ک میک زد یکم یکم با سرنگ از گوشه لب و کنار انگشت بریز تو دهنش،باید قطرع قطره بریزی

شیر خشک بده بابا..گناه داره گرسنس..بعدش شیرت میاد میدی

عزیزم از بس ضعیفه نمیتونه شیرت را بدوش با قطره چکون بده صبر میخواد ولی حداقل جون بگیره و سینه بگیره ارسلان هم تو هشت ماه به دنیا اومد درکت میکنم سخته صبر بیشتر میخواد

من اونت دادم هم سینه خودم میخورد هم شیشه شیر اونت

صد درد صد بهش شیرخشک بده مثل من به خاطره وزن الکی نمون تو بیمارستان والا منو نمیزاشتن بهش شیرخشک بدم پدرم درامد شیر نداشتم ۲۴ساعت سینم دهن بچه بود هر روز وزنش کمتر میشد آخر شیر خشک دادم تا وزن گرفت

عزیزم اشتباه من نکن دخترم که به دنیااومدسینه منو میگرفتم ولی شیر نداشتم منم گفتم کم کم شیرش میاد تا ۲۰ روز اینقدر گریه میکرد بردم دکتر گفت وزنش خیلی اومده پایین گفت شیر خشک نان بهش بده از وقتی بهش دادم خوب خوابید ولی تا الان عذاب وجدان دارم چرا لج کردم شیرخشک ندادم با اینکه اطرافیان میگفتن گرسنه که همش گریه میکنه نمیخوابه

من که اونت به دخترم دادم سینمو نگرفت

پسر منم سی ودوهفته بود نمیتونست میک بزنه تا دوماه شیر خودم رو دوشیدم تو شیده بهش داده جوری بود که شیرم نمیتونست میک بزنه شیشه را فشار میدادم تا شیر بچکه دهنش تا دوماه سرویس شدم بعد دوماه دیگه شیرخشک بهش دادم راضی ام

شیشه شیر اونت طح سینه بگیر که سینه تو ول نکنه

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۱ سالگی
مامان فندوق مامان فندوق ۱ سالگی
خانوم ها کمک واقعا دیگه کم اوردم شما بگین من چیکار کنم امروز پدرشوهرم اومد دخترمو برد خونشون که نزدیک همیم تو ی کوچه بعد نیم ساعت اومد که آره چرا به بچه غذا نمیدی خونه ما اومد گشنه بود ی کیک گرفتم همیچن خورد من گریه ام گرفت چرا به بچه غذا نمیدی گشنه میزاریش چون غذا نمیدی بهش نمیرسی لاغر مونده بده بخوره از این حرفا منم اصلا شوکه شدم یعنی چی این حرفا گفتم من به بچم خوراکی نمیدم چون خیلی بد غذاس اگه خوراکی بخوره غروب دیگه شام نمیخوره گفتم خودم خوراکی نمیدم که شام بدم بخوره من امیشه سر غذا خوردن دخترم انقدر حرص میخورم بعد شوارمو صدا کردم گفتم بیا ببین بابات میگه به نفس غذا نمیدم گشنه نگهش میدارم شوهر اکمد گفت این چه حرفیه میزنی مگه میشه ادم به بچه خودش غذا نده از این حرفا منم گریم گرفت گریه کردم کلی شوهزم گفت ولش کن اهمیت نده من میدونم تو چقدر رو بچه حساسی ولی من دلم بدجوری از دستش شکست واقعا نمیدونم چطور به خودش اجازه میده همچین چیزی بگه مگه میشه ی مادر بچشو گشنه نگه داره اخه شب هم داشتیم از هیت میومدیم مادر شوهرم صدای دخترمو که شنید درو باز کرد ی کلوچه دستش بود به دخترم گفت بیا بهت قاقا بدم گشنه نمونی منم اصلا اهمیت ندادم رفتم تو خونه شما بگید من چی بگم به اینا