۱۶ پاسخ

ای وای بخاطر چیز الکی باباتو دعوا کردی

منیش ل مالی باوکم خه وتم جا کولریان وصل نکردوه جاره مردم ل گرما تا بیانی ، باوانیش ندخوت ل خوشی اوه ی هاتوه بو میوانی ، ایدی اعصابم بی حد خورد بو. ب چپوک به خومم دا دا😂😂

برا منم خیلی پیش اومده متاسفانه
و اونا با مهربونیت زیاد درکم کردن

خدا حفظشون کنه برامون♥️🥰

ناراحت نباش
فردا مهربون باش و از دلشون در بیار

هممون دکتر لازمیم، اعصاب معصاب صفرررر

ببین همین الان برو معذرت خواهی کن اونا درک میکنن خودتم راحت میخوابی

دختر قشنگم همه ما ادما بخاطر صدتا میز ممکنه ذهنمون درگیر بشه و هی میزای بی اهمیت رو هم تلنبار شه که باعث نیشه ظرفیتت پر بشه یهو بریزی بیرون یهو بپاشی یهو عصبی بشی حتی سر چیز بی اهمیت. اگه دنبال بهتر شدنی سعی کن هروقتی اعصابت از چیزی بهم میریزه یه دفتر بردار توش تا میتونی فحش و بد وبیراه بنویس خودتو رو کاغذ خالی کن بعدش پاره پارش کن و اتیشش بزن. یا هرکار دیگه ای که خودت به فکرت میرسه. اما نذار تو دلت و ذهنت بمونه. هروقتم یکی یه چی بهت میگه که اون لحظه عثبانی میشی و خون به مغزت میرسه نفس عمیییق بکش و سعی کن اون لحظه حوابشو ندی حتی اگه حق با تو باشه

مامان فندق من از اول که بچه ام دنیا اومد تو شرایط شما بودم ،الانم هستم ولی کمتر شده
بچه من مثل بچه شما باید جایی به دور از هییییچ گونه صدا و نوری بخوابه به سختییی
و خوابش هم در حد بیست دقیقه است چه روز چه شب
به خاطر همین واقعا میفهمم چقد سخته شرایطتت
منم بخاطر بچم تا حالا خیلی دل شکستم

عزیزم این رفتارها عادیه باید اونا درکت کنن بعد زایمان اعصاب همه همینطور میشه من خودم سر بچم کلی داداشام رو دعوا میکنم ولی بعدش میرم بهشون میگم که اگه چیزی بهتون گفتم ناراحت نشید آخه درسا خیلی اذیت می‌کنه منم اعصابم داغون میشه اونا هم دیگه میدونن اگه چیزی بهشون بگم ناراحت نمیشن چون تا حالا چندین بار پیش اومده همینجوری بچمو خواب کردم بیدارش کردم کلی سرشون داد زدم بعدم ازشون معذرت خواهی کردم و گفتم که دست خودم نبوده

من کلی عصبی شدم
پسرم شیطون همش گریه میکنه بازی میکنم گریه غذا میخوره گریه می ببرمش بیرون گریه میکنه خونه م گریه هر کاری میکنم گریه میکنه هیچش نیست همس گریه میکنه
کلی عصبی شدم نمیتونم آرامش داشته باشم
هر کاری میکنم نمیتونم
اصلا وقت ندارم برای خودم حتی چای بخورم گاهی گرسنه هستم و نمیتونم چیزی بخورم اینقدر عصبی شدم

عزیزم اعصابت مشکلی نداره... بخاطر بچه ت حساسی...همیشه قبل اینک حرفی یا کاری بکنی خوب بهش فکر کن... یکم تحمل میکردی باباتم دلخور نمیکردی..بچه رو میشد دوباره خوابوند...

برای من هزار دفعه پیش امده ولی هرگز تو روی بابام و مامانم حرفی نزدم اصلاااا

بقران منم انقد مادرمو دعوا میکنم اگه برمیگردم خونشون خیلی عصبی میشم میخوام برم دکتر چون نه هر مادرم کلا با همه لج شدم وسواسم دارم

الانم ناراحتی برو از پدرت عذرخواهی کن بگو یک لحظه دست خودت نبوده

از پدرت معذرت خواهی کن و بگو دست خودت نیس و دیگه بهش فکر نکن

عزیزم هر وقت احساس میکنی نیاز به ترا‌پی داری و حالت خوب نیست حتما برو وقت شیردهی و حالت عادی نداره
این رفتارتم میشه گفت یکم طبیعیه همه گاهی اینطوری میشیم

عزیزدلم خیلی داری سخت میگیری به خودت ، یک کم بچه رو عادت بده به همه شرایط تا اذیت نشی آنقدر و اانقدر شرایطو برای خودت سخت نکن

سوال های مرتبط

مامان نهال 🌱 مامان نهال 🌱 ۱۰ ماهگی
گفته بودم قراره اتاق نهال و جدا کنم از حدودا یادم نیست کی یه هفته باهم رفتیم اتاقش نهال رو تخت من زمین کمر درد گرفتم برگشتیم اتاق خودمون یه هفته هم باهم خوابیدیم ولی حس میکردم تخت بغل مادر جوابگوی نهال نیست کوچیکه و هی میخواد تاب بخوره نمیتونه اخه خیلی بدخوابه تو خواب یه ۳۶۰ درجه میچرخه قشنگ دیگه اینبار بردمش اتاق خودش و تنها خوابید البته خیلی شبا بیدار میشد گریه میکرد منم میرفتم پستونک میدادم اروم میشد دو هفته هم اینجوری گذشت تا خداروشکر این هفته شبا اصلا بیدار نشد تا صبح راحت میخوابه
من خیلی دوست دارم نهال مستقل بار بیاد شاید عجله کردم ولی واقعا اتاق خودمون نمیشد من گرمایی هم هستم شبا اتاق ما کولر داره نهال نه
حس میکنم بدون من راحت تر میخوابه وقتی من پیششم خودم نمیتونم بخوابم با هر تکونش بیدار میشم چکش میکنم و خوابم خراب میشه
خواستید امتحان کنید اتاق خواب جدا خلاصه که خوبه
گفته بودمم خواب مستقلو اموزشش دادم انقدر بهم عذاب وجدان دادن و مادرشوهرم هی گفت گناه داره شیر بده بخوابه فرایند بهم ریخت الان فقط وقتی شیرمو میخوره میخوابه من یبار ترکش داده بودم حالا دوباره با این موضوع چالش دارم و خواب مستقلم کنسل شد همه چی از اول 😶😶
مامان فسقل 👶🏻🫀 مامان فسقل 👶🏻🫀 ۶ ماهگی