۴ پاسخ

برا عروسک که اشکال نداره بذار دکتر بازی کنه ولی خودت وارد بازی شو و بهش بفهمون که آدم ها باسنشون هم جز خصوصیه و نباید نگاه کنی..

فک میکنم سنشه یادش میره کم کم من پسرم چون دکتر بخودش امپول زده وسایل پزشکیشو میاره امپول توشو برمیداره یا بمن‌میرنه یا باباش خودش فراموش میکنه کم‌کم

عزیزم
اشکال نداره حساس نشو از سرش میوفته
تو بازیاتون مریض شو اون دکتر بعد به دستت امپول بزنه

😐😐😐

سوال های مرتبط

مامان آقا محمد مامان آقا محمد ۲ سالگی
سلام
ادامه معرفی خانه بازی در اصفهان

چند روز پیش رفتیم سمت توحید برای دکتر. بچه خیلی اذیت میکرد برای همین تصمیم گرقتم یه پارکی جایی پیدا کنم من و محمد بریم بازی تا کار همراهمون تموم بشه. هر چی تو نت زدم پارک پیدا نکردم دیدم یه خانه بازی همون نزدیکی هست و رفتم.
سمت چهارراه پلیس تو خ توحید- اسم خانه بازی آلا بود و انگار مهدکودک هم داشتند.یه حیاط بزرگ داشت با ازیینات قشنگ ک بدجور به درد عکاسی میخورد. و چند تا پله میخورد میرفت پایین.
امکاناتش:
یه محوطه داشت خیابان کشی و دو سه تا ا چرخ و ماشین برای بازی.
یه اتاق داشت پر از اسباب بازی های بچه ها
یه اتاق داشت ک توش شن بازی بود و چند تا ماشین و سطل و ...
یه اتاق کافه برای مامانا
اتاق مناسب تولد داشت ک من داخلش را ندیدم.
استخر توپ داشت با یه سرسره ک وصل بود به استخر
چند تا ازین ماشین های بزرگ داشت ک جاشون ثابته و بچه توش حالت الاکلنگ بازی میکنه
ترامبولینگ داشت
چند تا وسایل ثابت ورزشی داشت

در کل جالب بود و بد نبود و بچم یک ساعت سرگرم شد‌ ساعتی ۱۶۰ تومان بود.. بماند ک من انتظار داشتم یه خانه بازی تو اون محدوده باید خیلی شیک تر باشه...
با گوشیهمسرم عکس گرفتم و دست اون موندند بعد عکساشا تو همین پست میزارم. ولی عکس نتی چند تا پیدا کردم میزارم جهت دیدن محیطش..
مامان ♡آقا علیرام♡ مامان ♡آقا علیرام♡ ۲ سالگی
اون مدتی که علیرام توی بیمارستان بود چیزایی به چشمم دیدم ک تا الان ندیده بودم
اتاق بغلی علیرام ی بچه ی ۵ماهه بود ک یسره تشنج میکرد و مامانش کلا تنها بود و همه ی فامیلاشون از جمله شوهرش رفته بودن کربلا
هرسری بهش سر میزدم داشت گریه میکرد
آخرش هم اعزام شد ی شهر دیگ🥲
روز پنجم هم بود ک ی بچه ی پنج ماهه دیگ رو آوردن ک سنگ کلیه داشت حالا نمیدونم تشخیص درست داده بودن یا نه
اما بچه کلا درد داشت و گریه میکرد
یا ی بچه ی دیگه ک اونقدر رگ نداشت از پاهاش رگ میگرفتن
وای ک چقد وحشتناک بود
ی شب قبل از مرخص شدن علیرام،دستشو تکون داد آنژیوکت درومد
پسرمو بردن اتاق پانسمان و تزریقات
نمیدونم برای بار چندم ازش رگ گرفتن
علیرام مثل بیدار می‌لرزید و گریه میکرد
منوهم از اتاق بیرون کردن
توی راهرو راه میرفتم و فقط گریه میکردم و میگفتم خدایا زودتر ازینجا خلاص بشیم
و الان که خونمونیم پسرم زندگیمو به گند کشیده
فرش هال رو کثیف کرده
براش شن بازی خریدم و همه ی خونه رو پر کرده و اتاق خودش جا نیست پاتو بزاری و منم ی سره در حال تمیزکاریم
ولی دیگه مهم نیست
اینا رو گفتم ک تا بچه ها سالمن قدرشون بدونیم خدایی نخواسته وقتی بخواد کار آدم ب بیمارستان بکشه تازه میفهمی چه نعمتی داشتی و قدرشو ندونستی❤️‍🩹
مامان دوتا نینی مامان دوتا نینی ۶ ماهگی
خانما من بچم ۲ سال و ۳ ماهشه
کوچه ۱ ماهه هست
اط وقتی ک کوچیکه اومده بود دائم درحال زدن کوچیکه بود و حسودی میکرد با اینکه همه توحهمون سمت بزرگش
خداشاهده فقط شیرش رو میدم و پوشک و نهایتا گریمیچر چیزی وقتی بزرگه خوابه نهایتا ی بوس ریزی برم
الان ۲ هفته هس ک بزرگه افسردگی گرفه خودمم فهمیدم
غذا نمیخوره اصلاااا ب زور تخم مرغ ک عاشقش بود رو میخوره خوراکی از شیر موز و.. هر چی بگید میخره باباش اما نمیخوره
دائم درحال ناخن جویدن و پوست لب کندن گاهی هم میاد منو چند تا میزنه و میره
و ی گوشه میشینه
خونه مامانم چند بار رفتم اما اونجا هم ی گوشه دور میشینه و ناخن میجوعه
هی میارمش بغلم و میگم محمد متین من تورو دوست دارم و..
ولی هیچی ب هیچی
امشب مامانم اینا اومدن اینجا
ی گوشه نشستع و گوشی خواهرم رو کرفته عکس میبینه
همشم تقصیر شوهرمه
از وقتی کوچیکه اومده دائم بزرگه رو فحش میده و دعوا میکنه هر چی میگم بچس ۲ سالشه نمیفهمه با منم دعوا میکنع و صداشو میبره بالا و بحث بالامیره
تا غذا میارم بخوره بچم میگ نه نمیخورم داد میزنه سرم ببرش نمیخوره چرا انقدر
چیکار کنم اخه باهاش؟؟؟
اسباب بازیاش رو میارم بازی کنه
داد میزنه خونه کثیفه همه جمع میکنه میبره تو اتاق و نمیزاره بازی کنه
ب نظرتون چ کنم من ؟؟