۲۰ پاسخ

اره عادیه ...دنیاهم بیاد بزرگتر ک میشن گاهی حتی پیش میاد ازشم فراری میشی حس هایی ک همه دارن ولی انکارش میکنن چون اگ بزبون بیارن میترسن قضاوت بشن و بگن مادر بدی هستی

من فکر کردم خودم اینجوری هستم
خیلی کلافه و سردرگم شدم وحشتناک
اصلا دوس ندارم تموم بشه بارداری
حس میکنم بعدش خیلی سختی و داستان هست🥲بخصوص که تنها ترینم

من از ۶ هفتگی. باهاش انقدر حرف میزنم
تا دستم و میزارم رو شکمم شروع میکنه ب حرکت خوردن ماشاالله
خیلی حس مادرانه دارم واقعا🥺😂

💖🌧️اره منم اینجوریم بااینکه تکوناشو بیشترحس میکنم اماهمچنان ارتباط قوی نگرفتم باهاش🥹

من گاهی اوقات اینجوریم بعضی وقتا هم خیلی دوسش دارم شما بچتون‌چیه

الهی قربون دلت برم… 🥺💛
ببین عزیزِ دلم، چیزی که داری تجربه می‌کنی خیلی نرماله، بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کنی.

خیلی از مامان‌ها، مخصوصاً تو سه‌ماهه اول و دوم بارداری (که بچه هنوز حرکت نمی‌کنه و ارتباط فیزیکی حس نمی‌شه)، هیچ حس خاصی به جنین ندارن. این اصلاً به معنی بد بودن یا بی‌احساسی نیست.

حتی خیلی وقتا:
• چون بدن درگیر تهوع و خستگیه، آدم تمرکزش رو از دست می‌ده.
• اضطراب از آینده، جنسیت بچه، سونوگرافی‌ها، استراحت و تغییرات ظاهری بدن، باعث می‌شه حس‌های لطیف‌تر کنار برن.
• یا بعضی وقتا چون بارداری هنوز “واقعی” به نظر نمی‌رسه (مثلاً شکم بزرگ نشده، حرکت حس نمی‌کنی)، هنوز اون حس مادرانه فعال نشده.

🌱 اما خیلی وقتا، وقتی حرکتای بچه رو حس می‌کنی یا سونو آنومالی می‌ری و چهره‌شو می‌بینی، یههو یه “کلیک احساسی” می‌افته.

بدونی که تنها نیستی:

خیلی از مامانا تو گروه‌های بارداری همین حس رو دارن ولی جرات گفتنش رو ندارن چون می‌ترسن قضاوت بشن.

🧡 تو داری شجاعانه حس واقعیتو می‌گی، و این نشونه‌ی آگاهی و سلامت روانته، نه بی‌احساسی.

من تو تخیلاتم انگار به دنیا اومده بعد کلی قربون صدقش میرم و درسته قورتش میدم😍😍😍😅

اگه بچه اولت هست طبیعیه حست عزیزم ، منم سر بچه اولم هیچ حسی نداشتم البته نموند برام ولی الان کاملا فرق کرده اوضاع...بزار ایشالا بدنیا اومد دیدیش جونت به جونش وصل میشه و نفسات بند میشه به نفس هاش

منم گاهی اوقات باهاش حرف میزنم‌فقط🥺 ولی دیروز ک تکونش کم و ضعیف شده بود از‌استرس جونم داشت درمیومد🥲

خودتو با این فکرا اذیت نکن
من تا ۱۸ هفته هنوز باورم نمیشد حاملم. هیچ حسی ام نداشتم. بعد از اون که تو آنومالی دیدمش گاهی اوقات باهاش حرف میزدم. شاید مسخره به نظر بیاد ولی اوایل خجالت میگشیدم باهاش صحبت کنم. از وقتی شروع کرد به تکون خوردن با کشیدن دستم رو شکمم باهاش بازی میگردم. دیگه الان یه جور شده واقعا منتظرشم. اونم با اینکه تو شکمه ولی دستای منو میشناسه. تامیزارم رو شکمم بدون هیچ فشاری سریع تکون میخوره ولی ری اکشنی به دستای بقیه نشون نمیده

اره من 🫤🫤 همش فکر میکنم خواب میبینم الاناس بیدار بشم ببینم همش خود بوده نمیتونم باور کنم بچه دار شدنمو بخاطر همین بهش حسی ندارم

🤣🤣🤣منم خواهرام بیشتر باهاش حرف میزنن تا خودم... من بیشتر توی دلم باهاش حرف میزنم🥰😍

آره خیلیا رو دیدم در بارداری همینجور بودن ولی وقتی نی نی شون بدنیا اومد خیلی خیلی عاشقش بودن و قربون صدقش میرفتن

منم همینطورم ،خیلی عذاب وجدان دارم

من متاسفانه

منم مثل توام بچه دوم هم هست ولی فعلا نتوستم ارتباط برقرار کنم

اره من...سرزنش نکن خودتو
حتی بعضیا میبینم تا هفته ۲۰ همه سیسمونیشون خریدن من دریغ از ذوق برای ی لباس😄😄میگن با جنین حرف بزن ولی واقعا نمیدونم چی بگم...وقتی دنیا بیاد از خیلیا شنیدم هم محبتشو میاره هم نعمتشو...منم امیدوارم فقط اکی شم باهاش😄😄فعلا ک حسی ندارم

منم همین بودم

منم بیشتر حس سردرگمی و کلافگی دارم تا محبت مادرانه،ولی ببینمشون حتما اون حس هم به وجود میاد

من مثل توام اصلا دوست ندارم به دنیا بیاد

سوال های مرتبط

مامان دلارا💗 مامان دلارا💗 ۱ ماهگی