۳ پاسخ

باز تو میگی بچه کوچیک دارن من چی بگم که طبقه بالام یه زنه ۴۵/۴۶ سالست نفهمه کامله
روزای زوج میره مسجد برا تفسیر قران از ساعت۶ صبح پامیشه جارو برقی میکشه شوهرم طفلی هم باصدای اون پامیشه زانو شو بغل میکنه تا وقت رفتن به مغازش برسه مهمون داشته باشه تو بالکن ظرف میشوره با سروصدای فراوان بدبختی اتاق ماهم زیر لوله فاضلاب بالکنه اونه
خلاصع نفهم و دهاتیه کامل
خودش مدیر ساختمونه هربارم تو جلسه بهش هشدار میدم چنان اززیرش درمیرع که همسرم میگه ول کن ارزششو نداره

ی جلسه همگانی بذارید همه بهشون تذکر بدن

ب مدیر ساختمون بگو ب شوهرت بگو شوهرشو بگه اما با احترام

سوال های مرتبط

مامان مامان علی اصغر مامان مامان علی اصغر ۱۲ ماهگی
مامانا اون سریع داخل تاپیک قبلی گفتم دختر طبقه بالا خیلی میاد پایین نمیزار درست بچه ام بخوابه همش تو سرمه چند روز پیش اومد خونمون با مامانش هی علی اصغر اذیت میکرد بچه ام میرفت سمت ماشینش میرفت هولش میداد خودش سوار میشد هر اسباب بازی ک علی اغر میگرفت اونم میگرفتش بعد علی اصغر هی گریه میکرد دختر خودش ۳ سالشه هی میگه من میخام علی اصغر بغل کنم من دیکه اعصابم خراب شد داد زدم گفتم الان بچه ام میندازی مامان هم هی نگاش میکرد کاری باهاش نداشت من بهش گفتم دیکه نیای پیش پسرم اذیتش میکنیاز اون روز مامانش قهر کرده گفتم بدرک ک قهر ببخشید بچه ام انداخت خدایی نکرده بالایی سرش انداخت خوبه اون سری هم بزوز بغلش کرد زورشو نداشت افتاد رو علی اصغر سر علی اصغر خورد زمین پیشونیش باد کرد منم ب مامانش گفتم اگه شوهرم بفهمه کل ساختمون ب آتیش میکشه یخ گذاشتم روش بادش خوابید حالا من دیکه دیدم بچه پرو بچه ام اذیت میکنه بهش گفتم دیگه حق نداری بیای پایین بچه ام تو خونه خودمون هم آسایش نداره حالا مامان بدش اومد قهر کرد گفتم بدرک بهش بر خورده به بچه اش گفتم نیا خوب گفتم ؟؟؟