مامانا شماهم ازبن حسا داريد؟؟ نميدونم چرا اينطوريم دائم بهانه دارم دائم با همسرم كل كل ميكنم،، اون باهام راه مياد ولي من نميدونم چي ميخوام،، انگار نميدونم دارم چيكار ميكنم،، تو بارداري كلي كتاب خونده بودم براي تربيت براي بازي براي رفتار ،، ولى انگار همشونو يادم رفته ، انگار نه انگار كه اين همه ذوق داشتم و با انگيزه بودم….
خيلي اين روزا باعث ناراحتي همسرم ميشم، حرفاي و كارايي ميكنم كه واقعا حقش نيست

طبیعیه منم اینو تجربه کردم
به خاطر هورمون هاست
ولی میتونی خودت بهترش کنی
یه مشاوره هم برو کمک بگیر
من با نماز و قرآن آرومتر شدم
توهم باید راهش رو پیدا کنی

برو با مشاور حرف بزن گل
خیلی بهت کمک میکنه ب شفافیت با خودت برسی

این حس شاید بخاطر مادر شدن و سختیاشه

دقیقا منم همین وضعیتم

منم دیگه اون ادم سابق ک مهربون بود نیستم بهش میپرم گیر میدم بهش گله میکنم یکم ک سختیای کار روزمره بهم فشار میاره داد میزنم ک خداااااا چرا جونمو نمیگیری راحت شم🤕🤕🤕🥺🥺🥺
خیلی بده خیلیییییی دلم بحال کسی نمیسوزه اصلااااااا هیچ حس ب هیچ ندارم خوشحال ک میشم سریع غم شدید میشینه رو دلم خیییلی بد و عذاب اوررر

منم اینطوری بودم متاسفانه باعث شد ی سری حرمت ها از بین بره .

طبیعیه ، بخاطر زایمان و بی خوابیه ، هم مشاور برو هم آزمایش بده ، هم آزمایش تیرویید هم آهن .... از شوهرت معذرت خواهی کن ، باور کن اونم درک میکنه

آخ گفتی دقیقا منم

منم اوایل اینطوری بودم ولی خداروشکر خوب شدم

منم مث تو
ولی باید درکشون کنیم اونام تا حدی صبر دارن بعدش دیگ کم کم اونا هم سرد میشن از ما

منم همینطور

دقیقاااا